رایحه ظهور

بانوی خارجی در خدمت امام زمان(عج)

 

 

 

» افزودن نظر جدید

 

 

دانشجوئى مسلمان و ايرانى در آمريكا تحصيل مى كرد، او مسلمان پاك و متعهد بود، حسن اخلاق و برخورد اسلامى او موجب شد كه يكى از دختران مسيحى آمريكائى به او محبت خاصى پيدا كرد، در حدى كه پيشنهاد ازدواج با او نمود، دانشجو به او گفت : اسلام اجازه نمى دهد كه من مسلمان با تو مسيحى ازدواج كنم ، مگر اينكه مسلمان شوى .

دانشجو به دنبال اين سخن ، كتابهاى اسلامى را در اختيار او گذاشت ، او در اين باره تحقيقات و مطالعات فراوانى كرد و به حقانيت اسلام پى برد و مسلمان شد، و با آن دانشجو ازدواج كردند...

سفرى به پيش آمد و اين زن و شوهر به ايران آمدند، زمانى بود كه سخن از حج در ميان بود، شوهر به همسرش گفت : ما در اسلام كنگره عظيمى بنام (حج ) داريم ، خوبست اسم نويسى كنيم و در حج امسال شركت نمائيم ، همسر موافقت كرد، و آن سال به حج رفتند، در مراسم حج ، روز شلوغى عيد قربان ، زن در سرزمين منى گم شد، هر چه تلاش كرد و گشت ، شوهرش را نجست ، و خسته و كوفته و غمگين همچنان به دنبال شوهر مى گشت ، تا اينكه در مكه كنار كعبه ، بيادش آمد كه شوهرش مى گفت : (ما امام زمان داريم كه زنده و پنهان است )، توسل به امام زمان جست و عرض كرد: اى امام بزرگوار و پناه بى پناهان ، مرا به همسرم برسان ، هنوز سخنش تمام نشده بود، ديد شخصى به شكل و قيافه عربى ، نزد او آمد و به او گفت چرا غمگين هستى ؟ او جريان را عرض كرد، به او گفت ناراحت مباش با من بيا شوهرت همينجا است ، او را چند قدم با خود برد، ناگهان او شوهرش را ديد، و اشك شوق ريخت و... ولى ديگر آن عرب را نديدند. آن بانو جريانرا از آغاز تا انجام شرح داد، معلوم شد حضرت ولى عصر(ع ) او را به شوهرش رسانده است

(داستانها و پندها جلد 3 ، مؤ لف : مصطفي زماني وجداني)

آخرین ویرایش در
محتوای بیشتر در این بخش: بوي ظهور - سید مهدی شجاعی »

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

آخرین اخبار


کلیه حقوق مادی و معنوی وب سایت متعلق به گروه فرهنگی مبشران ظهور می باشد