رایحه ظهور

ما فرزنـدان رویـش ایـم...

 

» افزودن نظر جدید

 

 

  

چند روز پیش تو مهمونی، موقع شام اومدم بگم "13به در" ، گفتم "13 آبان" !!!!.. کلی بهم خندیدن!.. عمه ام گفت این  سارا هنوز داره تو 13آبان و 16آذر و اینا سیر می کنه...!!

آره... من در 88 بزرگ شدم! و هنوز دارم در روزهای خوش و بیاد موندنی و پر از انرژی 88 زندگی می کنم... مگه میشه به این راحتی ازش گذشت؟؟؟... اصلاً جزئی از وجودم شده...

هر چی از سال 88 بنویسیم و بگیم کمه...

از سال زدایش و فرسایش "هرزهای علفی!" و زایش و رویش "سبزهای علوی"

از اون کل کل های انتخاباتی و اعصاب های قروقاتی!

از شب تاریخی 13خرداد و انفجار "آتشفشان های فروزان" از درون "سینه های سوزان"! و مردم "شاد و خندان" و حنجره های آزاد شده از بیرون کشیدن "استخوان"! که هنوز که هنوزه وقتی "آن مظلومان!!" یادش میفتن، برمیاد آه از "نهادشان"!! (همین روزاست که منم برم پیش شهیدان!!.. خودتون میدونید برای چی عزیزان!!!.. چرا رفتم تو فاز بازی با کلمات؟! ای فغان!.. یهو جوّ گرفت منو! به جان شیخ نادان!.. از دست این استوانه جانان!!!)

از "14 خرداد" و کلید خوردن سونامی "احمدی نژاد" و بانگ خواستاری "عدل و داد"...

از نتیجه ی پول های "حرام" در مناظره ی شیخ و دکتر ِ"گرام" ، که شیخ شد مضحکه ی خاص و "عــام" و کوفتش شد صدقه های آقا "شهرام" !! و بعضی ها از فرط خنده شاید کارشون کشیده شد به "حمام"!!!! از دست این شیخ مستأجر ِ"نا آرام"  که پای ننه و ننجونش رو هم از قبر کشوند وسط "ای بی مرام"!! و گندکاری هاشو نوشت پای حکم های "امـام"! ( بازم که من شعر گفتم به یاد جَوونیام! ای بابام!! )    

از بغض هایم برای مظلومیت دکتر بعد از مناظره ی کذایی "دروغگوی متوهم بی هنر" و "شیخ از خدا بی خبر"

از مصلی "18خرداد" و شریف "20 خرداد" و انقلاب در انقلاب "22خرداد"...

 از حسودی آن "بی همه چیز" که چیزی ندارد جز "چیز چیز"! که جشن پیروزی را فقط برای خودش می خواست. ای الهی بشود "ریز ریز"!!!

از فتنه ی "25 خرداد" که به ما "یاد داد" که چادر رو سرمون رو محکم تر بچسبیم تا چشم هر کی که به نام راهپیمایی آرام(!!!) چادر از سر زن و دختر مردم میکشه "درآد"!

از آن خواص "بی بصیرت" ، آن مایه های ننگ "ملت" که هستند مایه ی "فضاحت" ،  سخنانشون پر از "لجاجت" سینه هاشون پر از "حسادت" از 25 میلیون رأی آن خادم "بی منّت" که همه ی هستی شو گذاشته برای اجرای "عدالت" و بهشون باج نمیده "احمدی باغیرت"

از ذوق مرگ شدن "دشمنان" از توهم نابودی نظام ِ"ایران" توسط چهار تا جلبک "نادان"! که میگن نه غزه نه "لبنان" فقط "نتانیاهو جان!"؟؟؟.. نه "عالیجنابان"!!!.. اینجا هست مملکت "امام زمان(عج)"، برای همین شما انقدر هستید "نالان"!

( احتمالاً موسوی چندش انگیزناک! با اون شیمون پرز بچه کـُش "سفـّاک"! به همراه جناب "باراک" و دیگر برادران "خس و خاشاک"!! با هم می ترکونن "کراک" که انقدر هستن "توهم ناک"! )

از روز تنفیذ... اکران " اخراجی های3 " !!!!..

از روز قدس... مرگ بر منافق...

از 8/8/88 ... یا امام هشتم(ع)

از 13 آبان... آمریکا آمریکا! خیال نکن ما  زنیم! تو دهنت می زنیم!!

16 آذر... الله الله الله الله ... الله اکبر ... جانم فدای یک لحظه عمر تو رهبر...

9 دی... جوشش خون حسینی در رگ های امّت خمینی

22بهمن... تشییع جنازه سبزهای ضراری!... اون آغاهه! چادر به سر فراری!...

و... از قوه ی«غذاییه»ی " مهربان "! که لطف و رحمتش مدام شامل حال از ما "بهتران"! و منتسبان به " استوانه جانان "! که بعد از 24ساعت اقامت طاقت فرسا!!! در " زندان "، نوروز رو بگذرونن در کنار " خاندان "!  بیچاره " حسین درخشان "!.. مرده شور عدالت شونو ببره، همین " الآن "!!!!

....

در سال 88، همزمان با ورود به سومین دهه ی زندگیم چیزهای مهمی رو درک کردم...88 برای من سال شناخت ولایت بود... اینکه وقتی میگن پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیب نرسد یعنی چی؟ اینکه با دیدن " آقا " اشک می ریزن برای چی؟ اینکه اگه ولایت نبود معلوم نبود کپک های فراماسونری دجال و از خدا بی خبران کور شده از حب دنیا، چه بر سر مملکت امام زمان(عج) و زمینه ساز ظهور میاوردن؟؟؟ 88 برای من سالی بود که فهمیدم به قول آقای قدیانی اگر دست خدا در دست مجروح خامنه ای نیست پس چرا این همه "ماه واره" حریف این "ماه پاره" نمی شوند؟؟؟ و این یعنی تثبیت ولایت فقیه... و یک قدم بزرگ تا ظهور...

پالایشگاه 88 هرزهای علفی رو زدود تا جوانه های تازه ی سبزهای علوی با همت مضاعف قد بکشند و سربلند کنند...

و اینک ما فرزندان رویـش ایم... که...

"همت مضاعف می کنیم" تا ظهور امام دوازدهم... چون بعضیا خودکشی مضاعف! می کنند برای ریاست جمهوری یازدهم...

" جمل می کنیم " و سیلی محکمی بر دهان زیاده خواهان و فتنه گران می زنیم...

"عمّار می شویم" چون خواص بی بصیرت ما نقش "ابوموسوی اشعری" را بازی می کنند...

" مالک اشتر می شویم " ولی این بار مالک بر نمی گردد...

" فاطمه می شویم " و سپر بلا و مدافع حریم ولایت...

" زینب می شویم " و سیاهی چادرمان پاسدار سرخی خون شهیدان است...

و " مـخـتــار می شویم " و هیچ گاه راه توبه را برای حرمله باز نمی کنیم...!

ریزش ها و رویش های آخرالزمان همچنان ادامه دارد... مواظب خودمون باشیم در دوران جولان فتنه ها...

ارادتمند :  سارا ( ارّه بانو!) – یکی از رویش های 88

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

آخرین اخبار


کلیه حقوق مادی و معنوی وب سایت متعلق به گروه فرهنگی مبشران ظهور می باشد