دل را زبیخودى سر از خود رمیدن است
جان را هواى از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست كه سر دادهام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمىرسد كه دل از سینه بركنم
بارى علاج شوق، گریبان دریدن است
شامم سیهتر است زگیسوى سركشت
خورشید من برآى كه وقت دمیدن است
سوى تو اى خلاصه گلزار زندگى
مرغ نگه در آرزوى پر كشیدن است
بگرفته آب و رنگ ز فیض حضور تو
هر گل در این چمن كه سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمىكنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را كه لب به جام هوس گشت آشنا
روزى «امین» سزا لب حسرت گزیدن است
دیدگاهها
سلام بر شما
دوست عزیز شما کار و زندگی ندارید.
...........
ان شاالله زیرسایه امام عصر عج الله فرجه الشریف پایدار باشید .
"... پس بدان ای مادر موسی که وعده دومی هم حق است. این پیغمبر مرسلی است که خواهد آمد بساط فرعون را به هم خواهد ریخت..."
####################################
ای مه تابان خورشید نما
بودنت در شب تار نوید شفق است
بتابان نور خود بر دیدگان ما
که این دیدگان در انتظار طلوع موعود است
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا