پنج شنبه گذشته رفتم تهران ، تجمع جوانان عدالتخواه در بهشت زهرا(س) ، با 4 نفر از رفقاي قمي ، يك جانباز با پسرش كه حدود 20 ساله بود و خيلي باهوش و علاقه مند و جانبازي ديگر و يكي از فعالين خوش قلب ستاد دكتر كه حدود 45 سالش بود .

در سايت تبليغ اين جلسه رو كرده بوديم ، به چند نفر از رفقا هم پيامك زده بودم ، اما با كمال تاسف كسي از دوستان ما نيومده بود ، ان شاالله كه دليلشون موجه بوده براي غيبت ، والا چطور ميشه منتظر ظهور بود و آرزوي حضور در لشگر سيدخراساني را داشت در دشت و رفتن به صحرا و در 1000 كليومتر آن ورتر در كربلا و بيت المقدس ، زيربمبارانها ولي براي يك تجمع ساده در چند كليومتري ، بغل گوش خودمون همت نكنيم بريم!

جلسه بر مزار شهيد آويني بود ، عجب صفايي دارد غروب پنج شنبه ها مزار شهدا، جوانان بسيجي ، مادران و پدران شهدا ، دلهاي عاشق ...

مدتي بر سر مزار شهيد آويني بوديم و خواهري داشت با طلبه سيرجاني در مورد مفاسد موجود در جامعه و اقبال كم مردم به دين و ... حرف مي زد و خيلي منفي بافي  مي كرد ، طلبه سيرجاني فكر ايشون رو رد مي كرد و من مونده بودم كه ايشان مگر حرف و تعاريف آقا از نسل جوان و مردم و قبول شدنشون رو در فتنه ها نشنيده است ؟

جلسه بعد از مدتي در فضاي باز شروع شد ، در ابتدا طلبه سيرجاني توضيح مختصري در مورد حركت خودشان دادند براي افراد تازه وارد و در ادامه برادر عزيز آقاي قدياني مطلب زيبايي را كه در مورد طلبه سيرجاني نوشته بودند ، با صداي خودشان خواندند. آقاي قدياني خيلي دوست داشتني و ريزنقش بود ، مثل نوشته هايش ، اول بار بود كه او را مي ديدم.

در ادامه حجت الاسلام ثقفي از فعالين سياسي مذهبي در باب عدالت صحبت كرد و لزوم همت براي اجراي عدالت در جامعه و حساس بودن در اين باب.

راستي طلبه سيرجاني وصيت نامه بسيار زيبايي هم خواند از يك شهيد كمي گمنام ، بسيار زيبا ، شهيدي كوچك با فكري بزرگ ، نوشته بود :

ما خرمشهر را آزاد خواهيم كرد ، زيرا ما مي خواهيم عراق را آزاد كنيم ، عربستان را آزاد كنيم ، بيت المقدس را آزاد كنيم ، اروپا و آفريقا و آمريكا را آزاد كنيم ، اگر ما نتوانيم خاك خودمان را آزاد كنيم چگونه مي خواهيم اين ها را آزاد كنيم؟! فكر و همت بلند اين شهيد واقعا ستودني و مثال زدني بود ، به فكر آزادي جهان بود ، آزادي اروپا و آمريكا!

و بعد طلبه سيرجاني با استناد به وصيت اين شهيد گفت اگر ما نتونيم كشور خودمون را از لوث مفاسد پاك كنيم چطور مي خواهيم جهان رو پاك كنيم و زمينه سازي كنيم براي ظهور امام زمان(عج)

در ادامه ي جلسه ، زيارت عاشورا خوانديم بر سر مزار شهدا ، افسوس كه قلب گرفته و پرگناهم نمي تونست عمق زيارت عاشورا را درك كند ، زيارتي كه وقتي خوانده مي شود در عالم ظاهر و باطن همه ضجه مي زنند ، افسوس كه چشمي نداشتم براي ديدن آن همه زيبايي.

جمعيت ما شايد 50 الي 60 نفر مي شد ولي من مطمئن بودم كه در آن لحظات شريف و در آن جمع نوراني هزاران هزار شهيد حضور دارند ، شهيداني كه براي عدالت و امامت و ولايت از تمام هستي خود گذشتند ، اكنون آمده بودند تا جوانان عدالتخواه را ياري كنند و هزاران عاشق و دلداده اي كه هر پنج شنبه به بهشت زهرا مي آيند به خانه شهداء

در انتهاي نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت حجت الاسلام ثقفي برگزار شد و چقدر فضا نوراني و دلنواز بود ، در كنارمان يك ايستگاه صلواتي بود ، از همت و تلاش و اخلاص و محبت اينها هرچه بگويم كم گفتم ، با چه عشقي كار مي كردند ، آدم حيران ميماند ، هرپنج شنبه عشقي  الهي انها را مي كشاند به اين قطعه نور.

و بعد از نماز باز جمع خودماني و صميمي تا يك ساعت برگزار بود ، دو طلبه از جنوب هم بودند كه آنها بنده را مي شناختند از خوانندگان سايت بودند ولي نظر نمي گذاشتند ، كمي هم در مورد سايت و ... با آنها توفيق صحبت بود.

طلبه سيرجاني مي گفت كه قصد دارد ، در صورتي كه از حضور دائمي او در داخل حرم شاه عبدالعظيم و تحصن ، جلوگيري كنند ، شبها در كنار درب وردي و در فضاي بيرون خيمه بزند و حركت اعتراضي خود به مفاسد اقتصادي و برزمين ماندن نهيب 8 ماده ولي امر مسلمين را اينگونه نشان دهد.

نمي دانم وقت و حال داريد كه به اين مسئله ، به فداكاري بزرگ طلبه سيرجاني كمي فكر كنيد يا نه ، او تمام زندگي خود را در اين راه مبارك و سخت گذاشته است و واقعاً ثابت كرده است كه به آنچه مي گويد اعتقاد دارد و حاضر است بهاي آن را بپردازد ، در حالي كه كم نيستند از متدينين ما در حوزه و دانشگاه كه به فكر آباد كردن دنياي خويش هستند ، و مسائل اصلي انقلاب و اسلام برايشان چندان مهم نيست

اينگونه 5 سال آواره شدن در راه آرمان عدالت كم هنري نيست و من ياد آوارگي مولاي غريبمان مي افتم كه هزار و اندي سال است كه عمر شريفش در غربت و تنهايي و بيابان گردي مي گذرد ، هزار سال است كه يك دغدغه بيشتر ندارد ، فراهم شدن مقدمات ظهور و نجات جهان بشريت ، هزار و اندي سال است كه غريب فاطمه منتظر ياران خويش است و چقدر جانكاه است اگر او هنوز هم غريب باشد

و چه بسيار انسانها آمدند و رفتند و اكثراً از اين اصلي ترين حقيقت عالم هستي يا آگاه نشدند يا حتي پس از آگاهي ، دوباره فراموش كردند و به زندگي دنيايي چند روزه ي خود مشغول شدند

ما در ادعاهايمان چقدر صداقت داريم ؟ ما چقدر حاضريم كه در پاي آرمان هايمان هزينه بدهيم ؟ آيا ما مثل طلبه سيرجاني حاضريم كه صادقانه برادعاهايمان مقاومت كنيم و هزينه بدهيم ؟ آيا فكر مي كنيد كه حال و روز و درجه امثال طلبه سيرجاني در روز ظهور كه ان شاالله بسيار نزديك است قاعدين يكسان خواهد بود؟

فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما

بياييد ما هم مجاهدي باشيم در راه پياده كردن آرمانهاي اسلام ، ظهور ، عدالت ، مبارزه با فساد

مجاهديني مثل همت و باكري و زين الدين و كاظمي و طلبه سيرجاني و تمام شهدا و مجاهدان گمنامي كه با همه هستي خود در راه آرمانهايشان تا آخر ايستادند.

 ............................................

نوشته اي جذاب از قدياني پيرامون طلبه سيرجاني

دلت خوش است تو هم ای طلبه سیرجانی ها. همه دارند چادر از سر بر می دارند، تو نشسته ای در چادر؟ چادر محل زندگی کودک آواره فلسطینی است. تو را حکما بی عدالتی آواره کرده. تو هم می رفتی زمین می خوردی خب. زمین خواری روزه را باطل نمی کند. بگذار من هم به تو طعنه بزنم؛ بنز به تو نرسیده یا بی ام و؟ ای بابا! تو الان برای خودت طلبه معروفی شده ای. برو صیغه محرمیت بخوان برای سارا و ندار. برو پای منبر. من خودم می شوم راننده ات. تو چرا نمی خواهی یک روحانی باکلاس باشی؟ سیرجان اصلا کجاست، تا وقتی رفسنجان هست؟ تو غصه بخور، پسته خوردنش با آقازاده ها. 

 تو عرضه نداشتی که با امام عکس بگیری، تو عرضه نداشتی در هواپیما، در پلکان ششم دست امام را بگیری، تقصیر قوه قضاییه چیست؟ تو دیر به دنیا آمدی، همه کاخها پر شد، آقازاده ها مقصرند؟ تو داری اکسیژن می خوری، هوا می خوری، باد می خوری، غصه می خوری، چیزی نیست، زمین خواری عده ای اما گناه است! چادر تو دمار از روزگار تراکم درآورده. می خواهی من هم برایت حرف دربیاورم؟ تو نمازت در این چادر باطل است؛ مکان غصبی است. تو چشم دیدن پیشرفت آقازاده ها را نداری. تو دلت خوش است. حجره و حوزه را ول کرده ای و داری یک تنه بار نواب را به دوش می کشی. اگر مردی تونل توحید را تو افتتاح می کردی. تنگه احد همین چادر توست. ول کن این تنگه را. تو بمیری بنیاد شهید حتی تو را منافق هم حساب نمی کند و هیچ مسئولی زیر تابوتت را نمی گیرد. ول کن این تنگه را. غنیمت را بچسب. بعد هم خودت یک پا ملایی. ۴ تا کلاه شرعی برایش بدوز و خلاص. وسواس خوب نیست. تو وسواسی هستی و می خواهی شمع بیت المال را با وسواس خاموش کنی. چه کسی به تو این ماموریت را داده است؟ گور بابای عدالت. سرت درد می کندها. پس فردا خود تو را می کنند مصداق ظلم به سران فتنه، که چرا مثلا در چادرت از گل نازکتر گفتی به فلان زالوصفت. تو متهمی. پس فردا همین عدالت را چماق می کنند بر سرت. به اسم مالک اشتر علی، ملک و املاک خود، شترهای خود را می کوبانند بر سرت. تو داری تند می روی. این خبرها هم نیست. همه جا امن و امان است و تو داری شورش را در می آوری. آخر چادر هم شد جای زندگی؟ خودت را آواره کوه و بیابان کرده ای که چه؟ امنیت ملی ما را جان سران فتنه تعیین می کند. تو باید با عباس بمیری و حاج کاظم باز هم باید بنشیند روی زمین و برای “ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی”، قصه حسین کرد بخواند. من به جای تو بودم به جای غصه، پسته می خوردم و برای نسل آینده در زیرزمین متروی تهران کار فرهنگی انجام می دادم. دغدغه عدالت داری؟ بنده خدا، برایت حرف در می آورند که عشق شهرتی. دلت را می شکنند. خون می کنند به دلت. پشت سرت حرف در می آورند. بیا بیرون از چادر و دختران مانتویی را جذب اسلام کن. بگو که اسلام دین گل و بلبل است. مخ عدالت الان دارد سوت می کشد و هیچ قطاری به مقصد دوکوهه سوت نمی کشد. تو اگر می خواهی مثل رزمنده ها با نان خشک افطار کنی، آقازاده ها هم حق دارند همه ما را خرمقدس خطاب کنند. ناراحت نشوی ها. این حرفها را دارند پشت سر تو می زنند. بیا بیرون از چادر و در مصاحبه زنده با فرزاد جمشیدی از فواید سبک خوردن سحری برایمان بگو. حافظ بخوان. کلیله و دمنه که زمین خوار نبودند. برای ما از نصرالله منشی بگو و از عبدالله ابن مقفع که آخر سر هم نفهمدیم کدام شان مترجم بود، کدامشان مولف! بیا بیرون از چادر و مجنون کوی لیلی باش. عدالت هم خدا بزرگ است و چادر تو از خانه خدا هم ساده تر. پس فردا برایت حرف در می آورند که تو می خواهی ادعای خدایی کنی. تو هم می توانی عمار علی باشی و در عین حال سایت بالاترین تحویلت بگیرد. به وقتش شمر باش، به وقتش بسیجی، به وقتش ابوموسی و به وقتش در تنب کوچک خم شو تا کمر جلوی آقازاده بزرگ. چادر تو منطقه آزاد تجاری نیست. یکی دیگر از صحن های “سیدالکریم” است و این امنیت سرمایه داری را به خطر می اندازد. تو باید کیش شوی وقتی در کیش، بچه فیل هم به تو رخ نشان می دهد. بیا بیرون از چادر و برای دخترکان دم بخت استخاره بگیر. بیا بیرون از چادر و ول کن این بساط را. تو چهره شهر را خراب کرده ای.

چادر تو زیر خط فقر است.