ديشب توفيق بود كه با دوستان در سخنراني دكتر احمدي نژاد در مراسم افتتاح بلوار پیامبر اعظم (ص) حضور داشته باشيم ، مراسم ساعت 9 شب بود در ميانه ي راه حرم حضرت معصومه(س) و مسجد مقدس جمكران
برخلاف آنچه برخي از مخالفان از قبل تبليغ مي كردند و علي رغم ضعف اطلاع رساني ، به لطف خدا جمعيت بسيار خوبي در مراسم حضور داشت ، يكي از دوستان بنده كه معلم هستند وچندسالي است كه تحت تاثير جو مسموم تخريب ، نگاه خوبي به احمدي نژاد و دولتش ندارد ، ديشب با ديدن آن جمعيت و آن شور و شوق و ابراز علاقه به دكتر ، اذعان كرد كه هنوز مردم احمدي نژاد را مي خواهند ، مي گفت واقعاَ چهره شهر قم در طي سالهاي دولت او از اين رو به آن رو شده و خدمات بي سابقه اي در طي ساليان گذشته در اين ارائه گرديده است ، به او گفتم در عوض عده اي در اين شهر خوب قدر او و زحماتش را دانستند و به جاي تشكر و قدرداني ، هر روز به بهانه اي تخريبش كردند.
مراسم با برنامه هاي متنوعي اجرا شد ، از شعرخواني و سخنراني مسئولان شهري تا پخش كليپي بسيار جذاب با موضوع خدمات احمدي نژاد ، كه اگر كسي از دوستان به اين كليپ دسترسي پيدا كرد حتماً براي استفاده ديگران آن را ارائه دهد.
برنامه آخر سخنراني دكتر بود ، دكتر مثل هميشه ( برخلاف انتظار برخي ها) سرحال و بانشاط و اميدوار بود انگار نه انگار كه چند روز ديگر بايد برود ، گويي اصلاً رفتني در كار نيست ، بسيار عادي و مصمم ، و طبق معمول اصلي ترين بخش صحبتهاي او به موضوع مهدويت و ظهور اختصاص داشت ، دوستم گفت ، فكر نمي كنم اگر ما مي خواستيم در مورد مهدويت و ظهور در اينگونه مراسم رسمي صحبت كنيم چيزي بيشتر از ايشان مي گفتيم ، به او گفتم بخدا احمدي نژاد در مهدويت و بشارت بي نظير است.
بارها در ميانه صحبتهاي دكتر ، فرياد جمعيت بلند مي شد كه " احمدي دوستت داريم " ، " احمدي دوستت داريم " ، دكتر هم متقابلاً مي گفت كه من هم شما را دوست دارم و عاشق مردم قم هستم ، دكتر استاد ارتباط با مردم است ، چه راحت مي تواند با مردم ارتباط برقرار كند و شور و هيجان بيافريند ، با كلامي ساده كه از عمق دل و اعتقاد برمي خيزد :
خدا شاهد است که نوکری ملت ایران را با آقایی جهان عوض نخواهم کرد؛ خداوند را شاکرم که فرهنگ نوکری و خادمی ملت در این کشور نهادینه شده است و به فضل الهی ادامه پیدا خواهد کرد، هرجا که باشم در خدمت ملت ایران، کشور، انقلاب و فدایی مردم خواهم بود و هر زمان که ملت زیر پای خود را نگاه کنند احمدینژاد را خواهند دید.
فكر مي كنم يكي از دلايل شكست اصولگرايان در انتخابات گذشته اين بود كه نتوانستند با بدنه جامعه ارتباط برقرار كنند ، دكتر جليلي با وجود نقاط مثبت متعدد ، اين صفت لازمه ي دكتر را نداشت.
ديشب با چشم خود ديدم و همه ديدند كه علي رغم وسوسه هاي خناسان كه مي گفتند دكتر جرات سفر استاني به قم را ندارد چون مردم ديگر به او اعتنايي نمي كنند و حرفهاي بيهوده ديگر ، مردم با حضور گرم و پرشور خود ، چگونه حقيقت را آشكار كردند ، به دوستم گفتم فكر مي كنم اين مراسم كه در آن محبت احمدي نژاد موج مي زند ، زيباترين بدرقه بود ، بدرقه خدمتگزاري بي ريا و مبشري بزرگ ، هرچند اعتقاد دارم كه احمدي نژاد رفتني نيست ، فراموش شدني نيست ، احمدي نژاد نابود شدني نيست ، او حقيقت درخشان خدمت صادقانه بي منت است ، او عشق زيباي به ظهور است ، او مدال نوكري مردم است ، او تا هميشه خواهد ماند و ان شالله بزودي زود در كنار خورشيد بار ديگر طلوع خواهد كرد.
.....................
پ .ن : ديروز همچنين توفيق بود كه بسياري از دوستان انحرافي مجازي را ملاقات كنم ، آشنا و غيرآشنا ، كه الحمدلله در ابراز محبت به دكتر به همراه مردم گل كاشتند ، خداقوت
- برخي از دستنوشته هاي مراسم ديروز :
«سوگند به آيه آيه دفتر عشق، مظلومترين رييسجمهور شديد»، «مظلومتر از بهشتي، خدومتر از رجايي»، «پيش به سوي خيبر راهت ادامه دارد»، «بعدها ميفهمند مردمينژاد که بود»، «دلمان براي سادگيات تنگ ميشود»، «با مردم رنجديده محشور شديد، کابوس شبانه زر و زور شديد»، «دست تو نمک نداشت اي ظلمستيز، مظلومترين رييسجمهور شديد»، «ما حامي احمدينژاديم هنوز».
- ديروز همزمان با سفر دكتر احمدي نژاد به قم(كه برنامه اي از پيش تعيين شده بود) شاهد حضور دكتر روحاني در قم نيز بوديم(در يك روز!) كه اميدوارم مسئله اي اتفاقي بوده باشد زيرا در غير اينصورت تاثير بدي در جامعه خواهد گذاشت و شعار اعتدال و عقلانيت را زيرسئوال خواهد برد.
- فكر مي كنم 3 سال بعد بسياري از اصولگراياني كه احمدي نژاد را تخريب كردند يا او را تنها گذاشتند با التماس و خواهش از او بعنوان تنها كسي كه مي تواند در مقابل اصلاحات دوم خردادي قد علم كند ، خواهند خواست كه پا به عرصه بگذارد ، هرچند بسيار بسيار اميدواريم كه تا آن موقع وعده هاي بزرگ الهي محقق شده باشد و جهان از شر فساد و ظلم نجات پيدا كرده و به دنياي زيباي ظهور قدم گذارد.
دیدگاهها
روی به آسمان نقره ای شهرم
نشسته ام
و گوشم را به دیوار باغ تکیه داده ام
در این برهوت
و هیاهوی مسلسل وار پرندگان محلی
و شکوه نخلهای ماندگار
بلند
مثل تو
پر بار،پر ابهت،همیشه استوار
با ریشه هایی سترگ
رسیده تا اعماق آبهای کویر
مثل تو سپید
مثل تو بی باک
نه تشنگی اورا میسوزاند
نه خراش های تفتیده طاقت فرسای تیر
حنجره اش را می خشکاند
همیشه پر امید
همیشه سرخ و آتشین
حتی اگر دیوارها در تنگنا گرفته باشندش
و قلبش را در حصار
دستانش بلند
تا قلب خدا ،قلاب گرفته است
برای انسان
و دلش در اقیانوس خروشان سکوت
به پا میخیزد
و نمی هراسد
از موج فروپاشی هسته های نفاق و دروغ
زیر نقابهای گداخته شده در آتش حسد
مثل تو
مثل آن درخت
وقتی که بنگاههای شرور خبر پراکنی ،دوره ات میکنند
کودکانه به تو سنگ میزنند
در حالی که نمی نگرند اطرافشان را
که مفروش است
پهنای گیتی
از میوه های نوبرانه نگاه ژرف تو
پر شکوه
همیشه سبز
همیشه استوار
مثل نژاد تو
احمدی
احمدی نژاد
دهقان شادکامی
بافق1391
پایگاه اطلاع رسانی نهضت عدالتخواهان ولایتمدار با مطالبی بسیار مهم بروز است.
نقل قول:نقل قول:
_بازخوانی یک مقاله/ طلبه سیرجانی بر لبه تیغ تیز.../ این حرکت محکوم به پیروزی! است.
به نظر حقیر حرکت این طلبه یکی از موفق ترین حرکت های عدالتخواهانه در چند سال اخیر بوده و هست. این مدل تا همین الان هم به پیروزی های بزرگی دست یافته و اصلاً محکوم به پیروزی! است. به انگیزه پاسخ به یک سؤال مهم، تحلیلی از حرکت این طلبه غیور سیر از جان به دست خواهم داد.
_دانلود سخنرانی حاج علیرضا پناهیان/ پاسخ به یک سوال مهم که خیلی اوقات از مردم کوچه وبازار می شنویم:اگر آقا می دانند مشکلات را چرا حل نمی کن؟! - برخورد امام خامنه ای با مفاسد چگونه است ؟ - وظیفه ما چیست؟
یکی از سوالاتی که در ذهن بعضی از افراد وجود دارد، این است که با وجود حاکمیت ولی فقیه و نائب امام زمان(ارواحنا فداه) چرا همچنان باید شاهد برخی از مصادیق ظلم و فساد در جامعه باشیم؟
_مجموعه فیلم، کلیپ و مستند از نهضت عدالتخواهان ولایتمدار و طلاب عدالتخواه:بخش اول بخش دوم بخش سوم(جدید) بخش چهارم(جدید)
بسیاری از دوستان دغدغه این را داشتند که از این جریان عدالت طلبی ، فیلم و یا کلیپ زیادی در فضای رسانه ای کار نشده و کم تر مستند سازی به هر دلیل روی آن تمرکز کرده ، حال آنکه ظرفیت این حرکت عدالتخواهانه برای کارهایی همچون مستند سازی بسیار زیاد است ، به همین دلیل ما قصد داریم در حد توان خودمان فیلمها و کلیپ های مختلف درباره نهضت عدالتخواهان ولایتمدار در طول 7 سال اخیر را به مرور در این سایت قرار دهیم. سعی ما بر این بوده است که در این چهار مجموعه فیلم؛ تاریخچه این حرکت، هدف و مبانی کار و سوالاتی که بعضا وجود دارد را تبیین نمائیم. انشاالله که مورد استفاده قرار گیرد.
_«یاوران نهضت عدالتخوان ولایتمدار در شبکه های اجتماعی»
از رسانه های مهم و بسیار موثر در تحولات و برنامه ریزی ها شبکه های مختلف اجتماعی است که استفاده از آن ها چه در ایران و چه سایر نقاط جهان در چند سال اخیر به طور قابل توجهی افزایش داشته است.
بدین جهت ما و سایر دوستانمان نیز سعی کردیم در برخی از این شبکه های اجتماعی حضور داشته باشیم.
و دست آخر هم کلیپی بسیار زیبا از حاج علیرضا پناهیان_جانا سخن از زبان ما می گویی! _ انقلابی متفاوت از بقیه...
همه این مطالب در:
نقل قول:نقل قول:نقل قول:
من امیدوار هستم با روح، انگیزه، انرژی و فهم جوانی، همین امروز را ارتقا دهیم. هر کس که خواهان تغییر فرداست باید بداند تغییر فردا با تغییر امروز، شدنی است. فردا همین امروز عوض می¬شود. برای خلق فردا، امروز باید حرکت کنید. فردا، امروز خلق می¬شود. اگر ما امروز؛ بر جوان و جوانی تأکید می¬کنیم، هم امروزمان را و هم فردای¬مان را می¬خواهیم. یعنی اگر فردا را می¬خواهید امروز است. امروز هم باید، خواسته شود.
گمان نکنیم هر کار که می¬کنیم، برای فردا است. امروز را هم نباید از دست جامعه¬ای که به جوانی اهمیت ندهد، به هیچ چیز اهمیت نمی¬دهد. ضمن آنکه، انسان پیری که دوره جوانی موفقیت¬آمیزی را پشت سر گذاشته است، فهم لازم برای سرمایه¬گذاری آیندگان را پیدا می¬کند. او قطعاً خودش جوانگرا می¬شود. ولی اگر انسان پیری باشد که دوره جوانی ناموفقی داشته باشد، جوانگرا نمی¬شود و به سمت استفاده از ظرفیت¬های جوانان نمی¬رود.
انقلاب اسلامی ایران به دست جوانان تحقق یافت، فکر نکنید به دست پیرها بوده است، به دست جوانان تحقق یافت. هشت سال دفاع مقدس به دست جوانان اتفاق افتاد مقاومت سه دهه ملت بزرگ ایران در برابر زیاده خواهی¬های ظالمان و مستکبران به واسطه جوانان اتفاق افتاده است. امروز هم، اردوگاه امام باز است. ثبت نام می¬کند. ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی». به گوش می¬رسد. این ندا دویست سال پیش و پانصد سال پیش هم بود. همان روز که امام غایب شد هم بود. چون امامت که برقرار است. برای همین روز نهم ربیع، روز مهمی است؛ آغاز امامت امام. اما امروز این صدا در عالم منتشر است. اگر نشنیده¬ای، حواست نبوده است. منظورم این نیست که اینجا بشنوی. تمرکز کنی، می¬شنوی. این فریاد برقرار است. ثبت¬نام می¬کند. باید بروی ثبت¬نام کنی، و در شغل خودت هم خدمت کنی. مثل زمان دفاع مقدس باید ثبت¬نام کنی و بعد در دانشگاه خدمت کنی در مقام وزارت در مقام معلمی، نانوایی، رانندگی و هر شغل دیگری که داری ابتدا در اردوگاه امام ثبت¬نام کنی و بعد به خدمت خودت مشغول شوی. گمان نکنیم. چون شیعه¬ایم، دیگر تمام است! نه. آن روز که او می¬آید، کسی به «او» نزدیکتر است که، «او» را بیشتر می¬فهمد. ممکن است اسمش را نداند ولی می¬گوید حرف او، حرف من است. پیام او پیام من است. خواسته او، خواسته من است. تعداد روزه¬ها و تعداد نمازها تعیین نمی¬کند آن کسی که نماز بیشتری می¬خواند به امام نزدیکتر است؟ یا آن کس که به عدالت نزدیکتر است؟ معلوم است. در این اردوگاه، جوانان ثبت¬نام می¬کنند. چون اهل مبارزه اند، نه اینکه پیرها ثبت نام نمی¬کنند، من مصداق جریانی می¬گویم، نه مصداق فردی. افراد پیری هم که در جوانی ثبت¬نام کرده¬اند، در پیری خوب ثبت¬نام شده¬اند، اگر نکردند که این کار دشوار است. البته نباید ناامید بود. باید ثبت¬نام کنید. یاران امام هم، مثل امام جوانند. سن شان مهم نیست. این روح جوانی است که باید در انسان زنده باشد.
انسان جانشین خدا است. یعنی باید علمش، علم خدا، فهمش، فهم خدا، فضلش، فضل خدا و ظرفیتش، ظرفیت خدا شود. باید به آسمان برسد و به خداوند وصل شود. این امر تربیت می¬خواهد و این تربیت را کسی باید آموزش دهد که خودش واجد آن باشد. من نمی¬توانم، بدهم، تو نمی¬توانی بدهی، او نمی¬تواند بدهد. چون این تربیت را نداریم که بدهیم. ظرفیت رشد هرکدام از ما یک جا ایستاده است. معیار این ظرفیت رشد و میزان فهم را چه کسی قرار دهیم؟ ابن سینا؟ منظور من این است که معیار فهم انسان در دوران پس از ظهور، بسیار بسیار بالاتر از امثال ابن سیناست؛ ابن سینایی که اکنون و بعد از گذشت هزار سال هنوز برای ما از درجه فهم بالایی برخوردار است. اما بعداز ظهور درجه فهم و قد فهم انسان¬ها از ابن¬سینا بسیار بالاتر است.
غیبت برای این است. غیبت، هم مدیریت تکوینی و هم مدیریت تشریعی امام است. درست همانطور که در حدیث آمده است: «مثل بهره بردن از آفتاب در پس ابر». آفتاب پشت ابر است، اما نور خود را به زمین می¬رساند اگر نبود که شب بود. ولیکن آفتاب پشت ابر کجا؟ آفتابی که می¬درخشد کجا؟ امام هم مدیریت تکوینی دارد هم مدیریت تشریعی. رئیس جمهور می¬گوید: دنیا را امام مدیریت می¬کند، پیشرفت¬های ما، با مدیریت امام انجام می¬شود. اما به رئیس¬جمهور می¬گویند: «آنقدر اسم امام را نبر. چون اگر امام مدیریت می¬کند، چرا برنج کیلویی پنج هزار تومان شده است؟». درجه فهم را با این جمله می¬بینید! یعنی چون برنج پنج هزار تومان شده است، پس امام زمان مدیریت نمی¬کند. فکر می¬کند مدیریت امام زمان این است که برنج باید هزار تومان شود. در جوابشان می¬گوییم بسیار خب، امام زمان مدیریت نمی¬کند، باشد، خدا جهان را مدیریت می¬کند یا نه؟ اگر خدا مدیریت می¬کند، پس چرا برنج پنج هزار تومان است؟! دوستان باید دقت کنیم و مطالب را درست بفهمیم. امام مدیریت تکوینی و مدیریت تشریعی دارد. اما اعمال این مدیریت، محدودیت در غیبت دارد. امام هر کاری را نمی¬تواند انجام دهد. در حال حاضر، تصمیمات ظالمانه بسیاری در دنیا گرفته می¬شود، امام مانع آن نمی¬شود. چون مدیریتش از جنس مدیریت آشکار و ظاهری نیست. پیامبر مدیریت کرده است؛ اما پیامبر به تنهایی که در خانه، بازار، مسجد و دیگر نقاط نمی¬تواند مدیریت کند. ایشان با استفاده از آدم¬های دیگر مدیریت خودشان را در همه نقاط اعمال می¬کنند. بعد از یک مدت هم مدیر قبلی به فرمان پیامبر جای خود را به فرد دیگری می¬دهد. علی (ع) هم همین¬طور بودند.
اصل ماجرای جوانی، همین است. جوان با پیر، قابل مقایسه است. ما مقیاس آدم ها را نداریم. جوانی و پیری، تفاوت¬های اساسی دارند. جوان، آرمان¬گراست، نوک قله را می¬بیند. پیر چون مسیر را طی کرده است، به مرور زمان می¬فهمد که با قله¬ها فاصله بسیار دارد. تاکنون کوه¬پیمایی کرده¬اید؟ تصمیم می¬گیرید که به بالای قله بروید و نمی¬دانید چقدر طول می¬کشد. صبح زود حرکت می-کنید و تا ظهر در مسیر جلو می¬روید اما ظهر می¬بینید قله همان¬جاست. همین¬طور تا عصر حرکت می¬کنید اما می¬بینید ای وای، هنوز به پای قله نرسیده¬اید. کم¬کم به این نتیجه می¬رسید که امشب توان فتح قله را ندارید. اهل محاسبه می¬شوید، حساب و کتاب می¬کنید و آهسته¬آهسته تصمیم می¬گیرید که اطراق کنید.
اما جوانی مثل آن کسی است که اول حرکت را آغاز کرده است، نوک قله را مقصد گرفته است و فریب مسیر و جاذبه¬های مسیر را نمی¬خورد. امید او که دستیابی به قله است؛ او را از ماندن در دامنه باز می¬دارد. به همین دلیل بزرگان توصیه کرده¬اند که یأس در جوانی اتفاق نیفتد. چون بدترین ظلم این است که، جوان مأیوس بشود. اما سن که بالا می رود، ما مشکل پیدا می کنیم. راضی به یک آپارتمان هم می¬شویم.
اگر کسی در هجده سالگی یک آپارتمان شصت متری داشته باشد، در بیست وپنج سالگی این آپارتمان را با آپارتمان بزرگتری عوض کند، آن وقت ما متوجه می شویم، زندگی اش رونق پیدا کرده است. البته ممکن است، برعکس هم بشود ولی منطق این است. اما اگر کسی در پنجاه سالگی، یک آپارتمان شصت متری داشته باشد، خیلی امیدوار نیست که در هفتاد سالگی خانه¬اش شصت¬و¬پنج متر شود. شیب با زاویه بزرگتر، مولد قوی¬تر می¬خواهد، انگیزه برتر می¬خواهد. نوع حساب و کتاب جوانی، با حساب و کتاب پیری فرق می¬کند.
برای حضور جوانان، امکان برنامه¬ریزی¬های بلندتر و قوی¬تر را می¬دهد. آقای وزیر تجربه دارند، خودشان سخنرانی¬های بسیار دقیق داشتند. برای مثال شما یک کار بزرگ را به جوانان بسپارید و یک کار بزرگ را هم به آدم¬های مسن بسپارید؛ خواهید دید که جوانان با امید بیشتری کار را انجام می¬دهند چون آن فرد مسن مدام حساب و کتاب می¬کند اما جوان سعی می¬کند با آخرین ظرفیت¬ها کار را انجام دهد.
بنابراین به کارگیری جوانان، همین امروز یک ضرورت است. روایات هست امام هم که می¬آید، به صورت سی ساله می¬آید. گرچه تا به امروز هزار و صد و پنجاه، شصت یا هفتاد سال از عمرشان گذشته است، امروز که بیایند حدوداً سی ساله می¬آیند. جوانی مبنا است. چون آغاز است او بیاید باید از اول شروع کنیم. هنوز شروع نشده است. بحث خیلی تفصیلی است. این¬که چرا نیامده است و نمی-آید؟ برای اینکه آمدن او فایده¬ای نداشت. وگرنه همان صد سال پیش می¬آمد. آمدنش فایده¬ای نداشت. مثل بقیه معصومین که آمدند و فرصت اعمال آنچه را می¬خواستند، نیافتند. اقتصاد در اختیارشان نبود، امنیت جامعه در اختیارشان نبود، علم جامعه(مدیریت جامعه) در اختیارشان نبود. مدیریت آموزش جامعه در اختیارشان نبود. جامعه تأخیر فاز دارد. هر کدام از ائمه معصوم (ع) مأموریت¬های یک دوره خاص بر عهده ایشان بود. اما چرا بر سر علی(ع)، آن اتفاقاتی که در تاریخ ثبت شده برای او رخ داد؟ برای آنکه در دوره پیامبر، آن کارهایی که باید انجام می¬شد، نشد.
دویست سال پیش، کسی فهم جهانی نداشت. اما این یکصد سال اخیر، در این پنجاه سال، در این سی سال، هرچه جلوتر می¬آیید، مفهوم جهان واحد شکل می¬گیرد. به اقتضای همین شکل¬گیری، ظهور نزدیک می¬شود. این که می¬گویند عصر، عصر ظهور است. این درست است. من هم این حرف را زدم. آقای رئیس¬جمهور هم، چند بار این را فرمودند. بعضی¬ها هم انتقاد کردند و گفتند: آقا شما تعیین وقت می¬کنید! خیر؛ تعیین وقت نیست.
تعیین وقت یعنی اینکه بگویی زمان ظهور، چه ساعتی و چه وقت است. اما عصر ظهور از نشانه¬های ظهور است. بسیاری از نشانه¬های ظهور که گفته شده قطعی نیست. اما اینکه جامعه جهانی باید باشد تا مدیر جهانی بیاید این بحث دیگر حدیث نمی¬خواهد، این را عقل می¬گوید. به عنوان مثال این میکروفن سخنان گوینده را به جریان الکتریکی تبدیل می¬کند و به همین وسیله و از طریق ماهواره سخنان می¬تواند در تمام دنیا پخش شود و همه آن را بشنوند. این از خصایص جامعه جهانی است. اگر امروز این وسیله (میکروفون)، وسیله اعمال عدالت باشد، جهانی از این عدالت بهره می¬برد. اما؛ اگر سخن، سخن حق نباشد، فریب و گمراهی باشد، آثارش هم جهانی است. شما امروز، قدرت¬های مسلط را خوب می¬بینید. پیش از این، ظلم¬ها منطقه¬ای بود، کدخدایی در روستا زور می¬گفت شهردار، فرماندار یا رئیسی زور بگوید، اینها محلی است. اما هرچقدر که به جلو می¬آییم، زورگویی¬ها هم فراگیر می¬شود. قدرت طلبی¬ها، رقابت¬های ناسالم، غیر منصفانه و ظالمانه فراگیر می¬شود. امروز استکبار جهانی معنا دارد. صد سال پیش، استکبار جهانی معنا نداشت. پانصد سال پیش این موضوعات در ذهن کسی نمی¬آمد. جهان باید باشد، تا استکبار جهانی باشد. اگر یک کسی، بخواهد بر گرده فرد دیگری سوار شود، پا روی شانه او بگذارد، او را پایین ببرد تا به این طریق خودش بالا بیاید، این کار قبلاً انفرادی و محلی بود؛ البته در دوره¬های تاریخ که رشدهایی اتفاق افتاد، این قبیل ظلم¬ها هم توسعه پیدا کرد ولی دوباره در هم شکسته شد؛ دوباره خرد و کوچک شد. یعنی تاریخ یک معادله خطی یکنواخت نیست. تغییرات دارد ولی به طور منطقی هر چقدر امکان اعمال قدرت، در مؤلفه جغرافیا، توسعه پیدا کند، امکان ظلم جهانی هم، پدید می¬آید. «او» چه وقت می¬آید؟ او وقتی می¬آید که جامعه جهانی هویت واقعی خود را پیدا کرده است.
سخنان مهندس مشایی درباره ظهور 6:
حالا که «او» نیامده یعنی منطقی که استوار است می¬تواند منطق ظالمانه¬ای باشد، چون این منطق برمبنای توسعه ثروت و قدرت برای یک فرد، یک گروه یا یک طبقه و ملت است که این ظالمانه است. چون برای تمام جهان نیست، اما او عدالت را برای همه جهان می¬خواهد.
یک: پس استکبار جهانی، به معنای تحقق جامعه جهانی، هویت پیدا می¬کند. وگرنه ظلم جهانی است. دوم: این از حیث عمل است، از حیث آنچه اتفاق افتاده. در اینجا یک بحث آرمانی داریم؛ آن کسی که مدیر است، هر کس که باشد، مثلاً فرض کنید فردی مثل احمدی¬نژاد بر مسند قدرت جهانی بایستد، اکنون هم احمدی¬نژاد در دنیا مظهر مبارزه با ظلم است. یعنی دنیا احمدی نژاد را بعنوان مظهر مبارزه با ظلم می¬شناسد. حال فرض کنید احمدی¬نژاد نفر اول مدیریت اجرایی در دنیا، شود. شما از آقای احمدی¬نژاد، که بر بام دنیا نشسته است، مدیر اجرایی دنیا است، بپرسید: آقای احمدی نژاد، شما که اهل عدالت هستید، شما که مردمان جهان را دوست دارید، شما که عشق مردم در سینه¬تان موج می¬زند و... کافیست؟! شما نشسته اید کافی است؟!
اما احمدی¬نژادی که بر بام دنیا قرار دارد حالا که رفته بر بام دنیا، حالا صدایش را، فریادش را، رساتر در دنیا می¬گوید: که ای مردم، ای مردم دنیا، «او» باید بیاید. می¬پرسند برای چه او باید بیاید؟ می¬گوید: آقا، خانم، «او» انسان کامل است، «او» مظهر تمام نمای خداوند است. «او» خلیفه مطلق الهی است. فیض خدا از منظر انسان کامل است. «او» انسان کامل است. کمال لطف الهی، به واسطه «او» بر دنیا نازل می¬شود. احمدی¬نژاد خودش مدعی است. خود خواهنده و طالب است. خود بلندگو و اعلام کننده است. احمدی¬نژاد به دنیا اعلام می¬کند که آی دنیا، نگاه کنید: کسی می¬آید. نه من، همه آدم های دنیا جمع شوند، ظرفیت او را ندارند. او خداست، فقط فرقش با خدا این است که، خالق نیست. مخلوق خدا است. چرا خدا است؟ چون علم خدا را دارد. چون قدرت خدا را دارد. چون ظرفیتش وصل به ظرفیت بی¬نهایت خداوند است. توان خدا را دارد. اشراف خدا را دارد. او متصل است. انسان کامل است. باید بیاید. معنایش چیست؟ معنایش آن است که می¬گوید: ای جهانیان! وقتی او بیاید، اگر صحنه را به «او» نسپارند ظلم است. چرا؟ برای اینکه او انسان مطلق است. انسان کامل است. برای او جهلی وجود ندارد. قبل از هر تصمیمی که او می¬گیرد، میلیاردها پارامتر، همزمان سنجیده می¬شوند. تصمیمی که بوعلی سینا، فارابی یا هر فرد دیگری بخواهد می¬گیرد، تصمیم محدودی است، که باید با چهار عملیات و با استفاده از پردازش¬گرهای قوی تصمیم¬گیری شود، آن هم تازه بخشی از اطلاعاتی که شما داده¬اید را تصمیم می¬گیرد، بیشتر از آن نمی¬تواند. یعنی انسان غیرکامل می¬تواند میلیاردها محاسبه انجام بدهد، ولی به ازای اطلاعاتی که به او داده¬اید. اما؛ «او» علم مطلق است، فضل مطلق است. پس می¬بینید هر فردی دیگری که جای «او» بنشیند و تصمیم بگیرد این هم ظلم است. پس یک مفهوم «کما ملئت الظلماً و جورا»، وابسته به جامعه جهانی است. ولی این بحث که مدام ظلم را زیاد کنیم و عالم را از ظلم پر کنیم، برای این¬که او بیاید، خیلی مسخره است. پس وثیقه چیست؟ وثیقه همان معرفت و محبت ماست. حال می¬خواهی بسنجی که آیا معرفت داری یا نه؟ اگر عشق بود، نشانه معرفت است. اگر نبود، معرفت نیست.
تکلیف ما هم روشن است؛ جامعه جهانی باید شکل بگیرد؛ معرفت نسبت به او باید مهیا باشد؛ شوق به او باید پدید آید و جامعه باید اعتلا پیدا کند که او بیاید. ولی متأسفانه بعضی برعکس این صحبت را بیان می¬کنند و می¬گویند «هنگامی که جامعه رو به فساد رود، او می¬آید.» این چه فهمی از او، از خدا و از مأموریت الهی امام عصر است؟ این حرف تمسخر است. نکته درست و حرف حکیمانه این است که بگوییم او در شرایطی که جامعه به اعتلا برسد می¬آید. این که می¬گویند: « بعد ما ملئت ظلماً و جورا»، درست است، اما فهم غلطی ازآن استنباط شده است. اولاً : چه کسی و به چه دلیل این حدیث را گفته است؟ از کجا معلوم که این حدیت درست است؟! ما باید منطق را اصل قرار بدهیم. اگر از من بپرسید، این حدیث غلط نیست. این حدیث یک معنای دیگری دارد. که آن معنی خیلی هم زیباست. دو مفهوم خیلی زیبا در این حدیث است. ولی آن را توجه¬ کنید در جامعه¬ای که درون آن ظلم و جور پر شده است، کسی نمی آید. یعنی افراد و آن جامعه اصلاً نمی¬خواهند که او بیاید کسی به فکر آمدن او نیست. فهم ماجرا ، دلیل بر تعالی، رشد و کمال است.
ببینید شیطان چه مسائل و افکار غلطی را در جامعه ترویج می¬دهد؟ مثلاً همین جمله «منتظر باشید». منتظر آن است که چکار کند؟ ظلم و جور زیاد شود که او بیاید. یعنی یک بحث منطقی عالمانه را زمین بگذارد و چشم بسته قبول کند که حدیثی گفته است ظلم و جور را پر کنیم تا او بیاید. این اصلاً باور کردنی نیست که کسی چنین طرز فکری داشته باشد. ولی گاهاً این بحث در جامعه مطرح می¬شود. فهم انسان از جامعه طی مرور زمان بزرگتر و جهانی¬تر می¬شود. قبلاً جوامع روستایی، روستاهای دور، کسی، کسی را نمی¬شناخت. اما اکنون فهم انسان از جامعه جهانی متفاوت شده است. انسان قاره¬ها و نژادها و کشورها را فهمیده است. این یعنی فهم جامعه جهانی. باید فهم از یک کشور پدید آید، تا یک کشور هویت پیدا کند، و بتوان یک هویت ملی تعریف کرد. هویت جهانی هم باید اتفاق بیفتد. چون «او» مأمور حاکمیت جهانی است." یملاء الله الارض قسطاً و عدلاً " نگفته است، یملاء الله الروستا! شهر، کشور! جهان را باید پر از عدل کند. اگرچه در کلمه جهان و زمین اختلافاتی وجود دارد که جای دیگری به آن می¬پردازیم. اما «او» قرار است که بیاید در تمام دنیا عدالت را مستقر کند. پس مأموریتش جهانی است؛ باید جهان، بعنوان یک هویت واحد، تحقق پیدا کرده باشد.
اگر شرایطش باشد، او می¬آید و اگر نباشد، نمی¬آید. تضمین، وثیق و تعهد سنگین، برای به وجود آمدن همین شرایط است. یکی از شرایط آن است که باید فهمش حاصل شده باشد. او برای همه می¬آید. او صرفاً برای شیعیان نمی¬آید، او صرفاً برای شهر نمی¬آید، او برای همه می¬آید. او مدیر جامعه جهانی است. قرار است یک جامعه جهانی را مدیریت کند.
شرط اول برای اینکه او بیاید این است که جامعه جهانی باید هویت پیدا کند کسانی که در مسیر توسعه علم تلاش می¬کنند، بدانند یا ندانند، در مسیر ظهور تلاش می¬کنند؛ چون امکان وقوع جامعه جهانی را پدید می¬آورند. شهردار منهای شهر که معنا ندارد. شهر باید باشد، تا شهردار بیاید. شهرستان باید باشد، تا فرماندار بیاید. استان باید باشد، تا استاندار بیاید. جمهوری باید باشد، تا رئیس جمهوری بیاید. شرط دوم هم این است که باید معرفت نسبت به وجود او، اتفاق بیافتد. این خیلی غیرمنطقی است که از حدود هفت میلیارد آدم روی زمین، شش میلیاردو پانصد میلیون نفر او را نشناسند و مثلاً دویست ـ سیصد میلیون نفر او را بشناسند، خب برای چه کسی بیاید؟ پس معنا ندارد، غیرمنطقی است. بحث دیگر این که می¬گوییم او می¬آید، ولی آیا به زور صاف می¬کند و می¬رود؟ اگر روش ایشان این بود که از آن ابتدا خداوند، منطق بولدوزری را حاکم می¬کرد. منطق بولدوزری که، منطق خدا نیست. اینکه او همین جوری بکوبد و بیاید درست نیست. این روش منطق خداوند نیست. اینهایی که من می¬گویم، همان تعهدات است. یعنی تعهد ما چیست؟ چه چیز باید تعهد شود؟ مردم این تعهدات را باید بشناسند. بدانند او کیست؟ مرامش چیست؟ سخنش چیست؟ پیامش چیست؟ و از همه مهم¬تر، مأموریتش چیست؟ کارش چیست؟ دانستن و فهمیدن این تعهدات شرط لازم است. بعد هم باید، به اقتضای این فهم شوق آفریده شود. اهل فن برای تحقق یک فعل همراه با فاعل چند مرحله در نظر می¬گیرند: یکی تصور است. مثلاً: آب خوردن. یک تصور وجود دارد، از آب و خوردن آب. در مرحله بعد باید آن تصور، تصدیق شود. وجودش باید تصدیق، شود. بعد باید شوق برای آن کار وجود داشته باشد. خیلی چیزها را تصور می¬کنیم، تصدیق هم می¬کنیم، این لیوان اینجاست وممکن است، ساعت¬ها اینجا بماند و هیچ اتفاقی نیفتد. شوق می¬خواهد. اما هر شوقی کافی نیست. شوق باید آنقدر افزون شود تا تبدیل شود به شوق اکید، یعنی اراده پدید بیاید. آن وقت، «قوه منبعث فی¬العضله»، یعنی عضله، بعد از این مرحله اتفاق می¬افتد. برگردیم به مثال آب. اینجا آب است، تصدیقش هم می¬کنی، شوق هم داری، اما، یک شب سرد زمستانی، بستر گرم، زیر یک لحاف نرم، هم آن خوشمزه است، بودن در این بستر، لذت¬بخش است. بیرون آمدن از بستر، سختی¬های خودش را دارد. خیلی¬ها تا صبح تشنه می-خوابند. اما بعضی¬ها هم برمی¬خیزند، تصور دارند، تصدیقش هم کردند، شوق هم دارند؛ شوق اکید، انگیزه هم دارند، بعثت هم دارند، سپس بلند می¬شوند و آب می¬خورند. آن هم شوق اکید. جامعه جهانی، هروقت مشتاق شد؛ شوق اکید. تصور دارد،. این مقدمات ایجاد شود، او هم می¬آید. تا زمانی که او را نشناسند و دوستش نداشته باشند، او نمی¬آید. یعنی نمی¬توانند زمینه را آماده کنند برای حضور ایشان. تا زمانی که جهانیان او را نشناسند نمی¬توانند او را دوست بدارند ولی زمانی که او را شناختند و دوستش داشتند و این دوستی عمق پیدا کرد؛ او می¬آید. در آن زمان، آمدن او حکیمانه است. ولی قبل از اینکه چنین مقدماتی آماده شود آمدن او غیرحکیمانه است. یعنی اینطور نیست که تصور کنیم خداوند هر زمانی که بخواهد او می¬آید خیر، مقدمات منطقی باید اتفاق بیفتد بعد از آن او می¬آید.
نکته¬ای را به مناسبت نیمه شعبان عرض می¬کنم. برای آمدنش باید، وثائق گرانی بدهیم، تضمین کنیم. وثیقه گران، به معنای سختی تعهد نیست؛ وثیقه گران، گرانی به معنای گران سنگی و وثاقت معنوی است؛ ارزشی است.
آنچه باید، برای آمدن آن حضرت مقدم فرض شود، شرایط وجود آن حضرت است. اینکه می¬گوییم «خدا می¬داند که چه وقت می¬آید و کس نمی¬داند» یا «اگر خدا بخواهد می¬آید» و... این معنایش این نیست که این آمدن اتفاقی، تصادفی و ناگهانی است. در روایت، «ناگهانی» هم داریم در روایت آمده: «دفعتاً». این ناگهانی به معنای اتفاقی نیست. ناگهانی به معنای آن است که کسی نمی¬تواند بگوید: اکنون، این ساعت، عصر جمعه، هشت صبح جمعه و... یعنی همه انتظار می¬کشند. کلمه «دفعتاً»، خیلی زیباست. به معنای این نیست که بدون اینکه جامعه انتظار او را بکشد، او می¬آید. خیر، این معنی را نمی¬دهد. دفعتاً، درست وقتی است که همه انتظار می-کشند، ولیکن نمی¬دانند که او چه وقت می¬آید. این انتظار وقتی طولانی می¬شود؛ و دوره¬ای می¬شود؛ تب انتظار جامعه را فرا می¬گیرد؛ شور در جامعه پدید می¬آید، شوق انتظار منتشر می¬شود و می¬درخشد.
«خدا می¬خواهد، می¬آید» معلوم است. اما؛ «اَبی الله ان یجری الامور اِاّا باسبابها.» خداوند منطق آفرینش است. جریان امور و تدبیر در این است که به اسباب آن انجام شود.
شما می توانید اراده کنید، مثلاً مدرسه و کلاسی دایر کنید و معلمی برایش در نظر بگیرید. بچه¬ها بر سر کلاس درس نشسته¬اند، معلم هم قرار است بیاید؛ در راه است. از چه زمانی؟ از آن زمان که خشت مدرسه را گذاشته¬اند، قرار بر آمدن معلم بوده است. اما کلاس می¬خواهد، میز و صندلی می¬خواهد، نیمکت می¬خواهد، و از همه مهم¬تر، دانش¬آموز می¬خواهد، کسی می¬خواهد. این بحث اول.
سخنان مهندس مشایی درباره ظهور 2:
بحث دوم: هر کلاسی معلم خود را می¬خواهد. وقتی بچه¬ای را به کلاس درس می¬فرستند، باید پایه های علم را فرا بگیرد، هر مرتبه-ای که دانش¬آموز رشد می¬کند، شما کلاس برتری را برای طراحی می¬کنید؛ برای آمدن به فضای برتر و شکل¬گیری شرایط برتر، باید مدیریتی متناسب با آن اتفاق بیفتد. به عنوان مثال شما پول، تدبیر و مدیریت در اختیارتان است، می¬توانید برای کلاس اول، پروفسوری که چند مدرک دکترا هم دارد، بفرستید، بعد برای کلاس دانشگاه، معلمی را بفرستید که قرار است الفبای زبان را یاد بدهد. این خلاف منطق است و این حکیمانه نیست. به همین نسبت قدرت هم در خدا است، نمی¬توان امر غیرحکیمانه به خدا نسبت داد. خدا نمی¬تواند کار غیرمنطقی انجام بدهد. نمی¬دانم توانستم حرفم را بیان کنم یا نه؟ چون فردا می¬گویند مشایی گفته است که خدا نمی¬تواند. در گذشته سؤال می¬کردند، آیا خدا می¬تواند کره زمین را در تخم¬مرغی جای بدهد، که نه تخم¬مرغ بزرگ شود، نه زمین کوچک شود؟ در جواب می¬گفتند خب نمی¬تواند. و باز هم می¬پرسیدند خدا نمی¬تواند!
برای پاسخ به این نوع سؤالات می¬گویند محال بر دو قسم است: 1- محال عقلی؛ 2- محال عملی. محال عملی، با قدرت سنجیده می¬شود. محال عقلی، بحثی در رابطه با قدرت ندارد. چون زمینه وقوع ندارد. یعنی منطق به نوعی طراحی شده است که برخی موضوعات زمینه وقوع ندارد. این دلیل بر عجز نیست. وقتی امری اساساً شدنی نیست، سنجش هم برای آن معنی ندارد. وقتی کار غیر حکیمانه به خدا نسبت داده می¬شود، این کفر است. بعضی¬ها از روی جهل به خدا نسبت می¬دهند، این نشان می¬دهد، توحید برقرار نیست. معرفت نسبت به ساحت قدسی الله برقرار نیست؛ وگرنه آدم عالم و عارف، کار غیر حکیمانه به خدا نسبت نمی¬دهد. مثل نسبت دادن ظلم. خداوند می¬فرماید: پروردگار شما نسبت به بندگان ذره¬ای ظلم نمی¬کند؛ چون ظلم خلاف حکمت است. کسی که به خدا ظلم نسبت می¬دهد، اگر پی ماجرا را که بگیریم و عمق دریافت¬های او را واکاوی کنیم متوجه می¬شویم او اصلاً خدا را قبول ندارد. چیز دیگری را در ذهن خودش تصور کرده است. چنین فردی از بقیةالله برداشت درستی ندارد. فکر می¬کند که مهدی (عج) آدمی است که یک انسان خیلی کاملی هم نیست، یعنی اهل ظلم و پارتی بازی و .. است. این تفکر غیرحکیمانه است. برای اینکه او بیاید، جامعه¬اش هم باید بیاید. تا جامعه¬اش نیاید، او نمی¬آید. چون آمدنش غیرحکیمانه است.
نقل قول محسن صادقپور:
ايهالناس من حاضرم بااين غلط املايي درچت روزمناظره كنم همه هم بيايندبخوانندوق ضاوت كنند
تابه همگان ثابت كنم مانميخواهيم فضاي اينجاسياسي شود
واين آقادنبال سياسي كردن اينجاست
نقل قول عباس محمدی:
پاسخ اینجا :
u313.ir/.../
اما به شرطی که دیگه تو صفحه اصلی کامنت سیاسی ننویسید .
مگه ادعا نمیکنید من سایت رو سیاسی کردم .
خوب بسم الله بیا اونور بحث کن و اینطرف هم کامنت سیاسی ممنوع .
از هر 50 کامنت سیاسی تو صفحه اصلی 45 تاش مال شماهاست . بعد منو متهم میکنید ؟
خوب پیشنهاد خودت بود . ببینم به حرف خودتون پایبند هستید ؟
نقل قول محسن صادقپور:
به شدت موافقم.
2 دقیقه بعد محسن صادقپور زیر حرفش میزنه و میگه :
نقل قول محسن صادقپور:
بنده به هيچ عنوان بحث هاي سياسي راقطع نخواهم كرد
عباس محمدی :
تو حتی چند دقیقه هم نتونستی روی حرف خودت بمونی
وفریب کاری خودتو به همه اثبات کردی
برو بچه جون تو کوچکتر از این حرفها هستی که فکر میکنی .
برو همون فحشهاتو بده .
گنده های شماهم نتونستن مناظره کنن .
اثبات شد
-----------------------------------------------------------------
جناب رصد بی طرفی شما منو کشته .
طوری کامنها رو پاک کردی که دیگران نفهمند چه کسی زیر حرفش زده
میبینید که اینها برای کار سیاسی اومدن و هر کسی جلوشون باشه با تهمت و فحش و .. با ناجوانمردانه ترین روشها میخوان به خواسته خودشون برسند .
وشما کمکشون میکنی
من فقط میخواستم پرده فریب و نفاق مدعیان امام زمان کنار بره که رفت
خوب خوشگل هم قهر می کنی
حالا با ما فهر کردی؟ مواظب باش این فهر را عمَریش نکنی
نمی گم حاجی که بهت بر بخورد ولی بنده خدا احترام امام زاده دست متولی امام زاده می باشه و شما به عنوا متولی امام زاده خودت چه کار کردی؟!
بین خودمان باشد ولی فکر نمی کردم محمدی زیرک ما تا این حد استعداد حماقت داشته باشد بدی کار هم اینجاست که نمی تونی حماقت خودت را ببینی یعنی نه به اون زیرکیت نه به این ریتم حماقتی که به تمامه داری می آیی یعنی هم از اون ور نمرت بیست بود ، هم از این ور داری نشون می دهی که نمره ات بیست است
پند مند هم تو این حالت برات افاقه نمی کنه خدا به داد خانواده برسد آنموقعه ای که می رید رو این ریتم
فکر میکنی برای چی به کامنتهای تو جواب نمیدم ؟
چون میشناسمت .
اگر نخوام تو با من صحبت کنی باید چکار کنم ؟
فحش دادنت برام مشگلی نیست . اما وقتی به من میگی حاجی خیلی بهم برمیخوره . سنخیت حاجی بودن با سگ هار بودن جور درنمیاد .
بیشتر از همه اینها حرف اخری بود که از تو نقل قول کردم :
(((یک عمر خدمات خود را با این کامنت ها دود نکن)))
من که هیچ خدماتی نداشتم برای انقلاب . ولی اگر تو فکر میکنی خدماتی داشتم ... سگ ها گفتنت احترام نگه داشتن اون خدمات بوده
مگر من به تو چنین توهینهایی کردم ؟
هرگز از این به بعد با من گفتگو نکن . هرچی خواستی فحش بدی و ... مشگلی نیست . اما دیگه منو خطاب قرار نده .
این آخرین باری بود که با تو صحبت کردم .
حاجی دست بردار از اینکه عین س....ار به جان این دوستان می افتی دندان های تیز را به کسان دیگر نشان بده
این دوستان انتخاب شده های بصیرت و فهم می باشند (جوانانی کهدر بصیرت از عنوان دارانی بزرگ در حوزه نیز سبقت گرفته اند) یک عمر خدمات خود را با این کامنت ها دود نکن و به هوا نفرست!
این دوستان فدائیانی بصیر می باشند که حتی اگر ایرادی بر ولایت ببینند (که نمی بنند ) باز بی مهابا جان و توان خود را در راه ولایت بی منت به میدان می آورند اینان کسانی نیستند که از ولایت سودی به آنها رسیده باشد وامی به آنها داده شده باشد سفارشی نموده باشد تا فلان مشکل شان حل شده باشد ولی همچون کسانی که تمام زندگیشان از ولایت تأمین شده باشد فدائی و مخلص ولایت می باشند بی چشمداشت از روی اخلاص و بصیرت حق بودن سید علی و راه او را که راه انقلاب خمینی می باشد را دیده اند و برای ادامه پایداری او از آبروی خود نیز عبور خواهند نمود و لذا مواظب برخورد هایت با این دوستان باش اینان بزرگ انسان های روی کره زمین می باشند که تاریخ نمونه آنها را به خود ندیده است که اینگونه بصیر در راه حق قدم می گذارند
اینان نسلی می باشند که جنگ را ندیده است خمینی را ندیده است و لی اینگونه می درخشند آنان را دست کم نگیر ان شا الله اینان آن نیرو های جوانی می باشند که در صف اول لشکر بقیه الله به خروش در می آیند
ببين درخواست دوم وسوم كه طبيعي است
امادرخواست اول هم براي اينكه به همگان ثابت كنم تووقتي كم مياري ازشكلك خنده استفاده ميكني
شرايط براي هردويكسان است بنده هم به هيچ عنوان استفاده نخواهم كرد
ظاهرا فکر میکنی تو باید شرط مشخص کنی و طلبکار باشی و قواعد رو دیکته کنی ؟
1-به هيچ عنوان ازهيچ شكلكي استفاده نخواهم كردلذاازهيچ شكلكي نبايداستفاده شود
2-هرسوالي راكه من خواستم بايدمستقيماهمان سوال زاپاسخ دهيدوهرسوالي كه شماخواستيدمن بايدپاسخ دهم
3-منحرف كردن،مغلطه وفرفكني وگذاشتن كامنتهاي عهدبوق نداريم
من ازهمه كوچكترم واين مثلاجنگ رواني كه شروع كردي رابذارلب كوزه آبشوبخور
موافقم ازهمينجايي كه شماگفتي والبته 7سوالي كه براي بنده هست ودونه دونه سراغ آنهاخواهيم رفت
گنده های شما هم از مناظره فرار کردند .
چون موضوع بحث عملکردها و بازخورد گفتمان مشایی بود .
اونها میخواستند فقط گفته های مشایی بحث بشه .
و کاری به بازتاب عملکرد حامیانش نداشته باشیم . لذا نتونستند با من مناظره کنن .
واما تو .
چطوره موضوع مناظره را بزاریم (علت توهینهای بی سابقه به مخالفین )
اینجا به شما جواب نمی دهم، اگر خواستید به صفحه اصلی برگردید!!!
خب استفاده كنن اماآياميتوانن ماراهم منطقي محكوم كنن
مگرازسحركارهايشان رابه پيش ميبرند
پس چراهميشه شكست ميخورند
بحث مصباح اينه كه اين سحركاري ازپيش برده
يعني به اين سحرتوان داده وعلناداره ميگه كسي نميتونه كاري كنه
چراكه اگرميتونست بااستدلال حرفهايش رامحكوم ميكرد
بله كه به پاي يك نفرنوشتم وآنهم احمدي نژاداست كه پيروصدردرصدمشاي ي است
نه بابا نقشه كشيده بود
چرانگذاشتندبيايد
پسرجان اگرميومدبا35ميل يون راي رئيس جمهورميشد
اينوازترس ازپخش تصويرش بفهم
بله علمانگذاشتندمنتهاباتحميلگري
پاسخشان راهم خواهدگرفت ازدست خودحضرت باشمشيرحضرت
كه بابدتاكردند
*جبهه باطل جبهه حق را متهم به سحر و جادو میکند
من بارها در تریبونهای مختلف در داخل و خارج و در خیلی از دانشگاههای دنیا گفتهام. هر جایی کرسی دایر بشود بیایید بحث کنیم. نظام مدیریتی دینی ما و هرنوع نظام مدیریتی ما آماده بحث هستیم. الآن هم میگویم. جبهه حق، حق ندارد بیاید راه را ببرد. چون یک سری آدمهایی که آن طرف خط ایستادهاند، شما خط را قطع کنید و بحث و گفت و گو را قطع کنید آنها همانطور بهحالشان میمانند. باید به آنها فرصت بدهی تا ببینی حق چیست و باطل چیست و حضرت آیتالله خزعلی هم تأیید فرمودند. مشایی باطل است؟ خوب بیایید بحث کنیم. اگر تو حق هستی چرا میگویی این سحر میکند؟ تو که حق نداری این را بگویی. تو باید بیایی بشنوی که مشایی چه میگوید؟ دین ما در برابر سحر مگر شکست خورده است؟ یعنی ما در برابر سحر ناتوانیم؟ قدرت نداریم؟ نور خدا در سحر هضم میشود؟ این چه منطقی است؟ اگر وقت کردیم من دلیلش را میگویم. اصلاً این منطق باطل است. جبهه باطل جبهه حق را متهم به سحر و جادو میکند. پیامبران به سحر و جادو متهم بودند. اولیاء و اوصیا متهم به سحر و جادو بودند. چون اصلاً مردم نروند پیش اینها.
من در آنجا این بحث را مطرح کردم که امروز ما شاهد بحران در جهان هستیم. درگیریهای فراوانی در دنیا برقرار است. این الان هست و در گذشته بوده است. در تاریخ جنگ و ستیز زیاد بوده است. علت چیست؟ چرا دنیا اینطوریست؟ چرا ملتها با هم اختلاف کردند؟ گفتم علتش مسأله توحید است. مشکل را باید در توحید جست و جو کنیم. این همان بحثی است که آقای
یک روز یک آقایی که اگر من اسمش را بگویم شما تعجب میکنید و میگویید دروغ است. اسم نمیبرم میترسم ولی به من گفت شما مرا اینقدر در مورد امام زمان(عج) حرف میزنید؟ گفتم مگر غیر از امام زمان(عج) دین هم داریم؟ گفت شما نباید این جور حرف بزنید. گفتم من نمیدانم شما بپذیرید، نپذیرید، من معتقدم. منهای امام زمان اصلاً دین نیست. همه چیز امام است، همه زیباییها، همه خوبیها، همه عشقها امام است. یک روز یکی دیگر آمد بغل گوشم گفت آقا این همه از امام زمان نگو؛ گفتم چه کار کنم؟ گفت یه کم هم بگو امام رضا(ع)، یه کم هم بگو امام جواد؛ گفتم عزیزم شما چرا اینطوری نگاه میکنی؟ ما وقتی میگوییم امام زمان یعنی امام حسن عسکری(ع)، یعنی امام هادی(ع)، یعنی امام جواد(ع)، یعنی امام رضا(ع) و همینطور تا آخر. امام زمان که خودش از بقیه منفصل نیست. ولی اگر فقط راجع به امام رضا(ع) حرف بزنی کسی خط رو در نمییابد، مأموریت امروز را درنمییابد، یک روز یکی از آقایان روحانیون چند تا کتاب چاپ کرده بود. (و آمده بود سازمان فرهنگی، هنری. آدم بسیار شریفی هم بود آمد چند تا کتاب رو آورد و گفت که کمک کنید. من این کارها را میکنم پول ندارم شما یک تعداد بخرید. من هم یک تعدادی را از ایشان خریدم و این از جمله کارهای ما بود که خریدیم و توزیع کردیم در فرهنگسراها در حالی که دوره قبل از ما با وانت رفته بودند از خیابان انقلاب رو به روی دانشگاه کیلویی کتاب خریده بودند برای کتابخانههای فرهنگسراها.
محبت به ساحت قدس مهدوی بزرگترین نعمت خدا بر من است و بنده رفتم رادیو پیام بعد از این که اصلاحطلبان آمدند ما را از وزارت کشور بیرون کردند من رفتم صدا و سیما. خدا رحمت کند مرحوم کردان را. من دو سه ماه صدا و سیما بودم بعد به من گفتند تو بیا رادیو پیام. بعضیها در روزنامه گفتند که رادیو پیام را این راه انداخته است. درحالی که من راه نینداختم. رادیو پیام چند سال قبلتر از رفتن من هم بود. شاید در حدود 5 یا 6سال. من رفتم رادیو پیام، در رادیو پیام چه اتفاقاتی افتاد؟ برای همین برادر عزیز بگویم هیچ روزی بر رادیو پیام نرفت مگر آن که بارها و بارها از ساحت قدس مهدوی در رادیو صحبت شد. من حتی یک برنامه 4ساعته رادیو پیام در شب جمعه از ساعت 10 تا 2 شب که پرشنوندهترین برنامه آن ساعت در رادیو بود را به موضوع امام عصر(عج) اختصاص دادم در حالی که در منطق رادیو پیام موضوعی بحث کردن اصلاحات ساختار رادیو پیام است. و من ساختارشکنی کردم به رادیو ربطی نداشت اما بنده مسابقه پژوهشهای برتر مهدویت را راه اندازی کردم.
از مرکز پژوهشهای اسلامی قم حاج آقا صادقی آنجا مسئول بودند در آن زمان که مربوط است به سال 77 تا 79 در این حدودها. پژوهشهای برتر مهدویت با مؤسسه فرهنگی انتظار را با جمکران با سایر دوستان مسابقه را برگزار کردم. در رادیو پیام نه رادیو معارف. یا شهرداری که آمدیم همه یادشان رفته است شهر تهران چهطور بود قبل از شهرداری احمدینژاد و در دوره احمدینژاد چه شد؟ نام علی(ع)، نام پیامبر(ص)، نام امام صادق(ع)، نام امام زمان(عج) در تمام شهر پر شد. اینها کروکی بود؟ حوزه فرهنگی هنری که من بودم، نشستهای ویژه مهدویت همه کارهای دوره خود ماست. البته آن موقع ما را متهم کردند که اینها حجتیه هستند. تو این مملکت هرکه اسم امام زمان(عج) را میبرد یکی از توطئهها این است که بگویند حجتیه تا طرف دست بردارد ولی ما دست برنمیداریم، همه فحشها را خوردیم، باز هم میخوریم. ما عشق داریم.
خیلیها به من میگویند توگفتی دوره اسلام تمام شده، بلکه دوره اسلام گرایی تمام شده نه اسلام. چرا دورهاش تمام شده؟ کدام اسلام؟ من معتقدم زمانی که علی(ع) حاکمیت را به دست گرفت دوره آن اسلام تمام شده. اسلام تازه دارد شروع میشود. اسلام که همه ظرفیتهایش در دنیا محقق نشده است.
الآن در دنیا اسلام را چه کسی تبلیغ میکند؟ چه کسانی اسلام را تبلیغ میکنند؟ یکی جمهوری اسلامی ایران است که اسلام ناب را تبلیغ میکند؛ فرهنگ عمیق و انقلابی تشیّع را تبلیغ میکند. ولی آیا همه تبلیغات اسلام در دنیا این است؟ به خدا خیلی از این تبلیغات اسلامی که امروز در دنیا میشود همهاش همهاش خیانت به اسلام است. برای این که دروغی به نام اسلام تبلیغ میشود.
*مهدویت جزو اتهامات ما سالکین است
من همان هند که رفتم، رفتم جامعه اسلامی آنجا، یعنی دانشگاه اسلامی دهلی و خواستیم آنجا کرسی ایرانشناسی راه بیاندازیم. و سخنرانی کنیم، آنجا بحث داشتیم که ما یک مقدار به اینها کمک کنیم که کرسی ایرانشناسی راه بیفته. مثلاً ده هزار دلار، یا بیست هزار دلار یا از این مبالغ به آنها کمک کنیم. وقتی برگشتم یک ماه نشد که به ما خبر دادند که یک ملکی (نمیخواهم نام ببرم) از یکی از این کشورهایی که مدعیان اسلام هستند و خودشون را جلوتر از ما میدانند، رفته آنجا، 30میلیون دلار پول داده برای کتابخانه ماکجاییم، آنها کجا؟ بحث من و موضوع سخنرانی من که آنجا گفتم دوره اسلامگرایی تمام شده است موضوع سخنرانی امام زمان است. این نیست که امروز فقط یک نفر بیاید بگوید اسلام؛ این که کافی نیست، کدام اسلام؟ این که همین جور بگوییم اسلام، اسلامگرایی این انحراف است. در دنیا امروز بخش مهمی از انحراف را به نام اسلام دارند ایجاد میکنند. که خط اصیل نگاه به آن آینده زیبا و درخشان محو بشود. موضوع سخنرانی امام زمان است مگر میشود ما به امام زمان(ع) معتقد باشیم ولی به اسلام معتقد نباشیم. ولی ما میگوییم میشود به اسلام معتقد بود ولی به امام زمان معتقد نبود. میشود اسلامگرایی کرد ولی از توش امام زمان(ع) درنمیآید. سالها کردند، هزار و دویست، سیصد سال است بعد از امام زمان همین کار را دارند میکنند که آقا هم به درستی دلش سوخته برای امام زمان(ع) من ایشان را بوسیدم البته حق بود که ببوسمش ولی بیشتر به خاطر همین حرف پایانی ایشان و این دلسوختگی ایشان نسبت به ساحت قدس مهدویت جزو اتهامات ما سالکین همین است. برای اینکه خداوند به من این لطف را کرد که من دعای عهد را هر روز بعد از هر نماز صبحم حتی اگر قضا شده باشد دعای عهدم ترک نمیشود.
بله مابه دورازجمهوري اسلامي قرارگرفتيم
پسرجان اگراحمدي نژادنبودالان هيچ كس ديگرصاحب ناموسش نبود
اگراحمدي نژادنبوداثري ازجايگاه ولايت فقيه باقي نميماند
فكركردي علامه شماميومددفاع ميكرد
بابااين بنده خداهنوزتوتشخيص اصل وفرع گيركرده اونوقت ميخواست ازولايت فقيه دفاع كنه
بره افتضاح نظراتش روجمع كنه كه همش خلاف نظر ولايت دراومده
بازهم ماسمالي
هاشمي علنانظام رادرانتخابات تهديدكردصدايي ازعلامتون بلندنشد
این مطلب را هم مطالعه فرمایید و نحوه بدرقه روسای جمهور و مقایسه ان با اقای احمدی نژاد را مطالعه فرمایید بیشتر چشمتان باز می شود
سیره حسنه رهبر حکیم انقلاب هنگام پایان ماموریت دولتها
رهبرانقلاب هاشمی، خاتمی و احمدینژاد را چگونه بدرقه کردند؟
بی شک اگر بخواهیم برای اخلاق اسلامی و لحاظ آن در امر حکومتداری یک نمونه منحصر به فرد معرفی کنیم، بلافاصله نام « آیت الله خامنه ای» به ذهن خواهد رسید.مهمترین دلیل برای این امر این است که ایشان همواره در خطابه های عمومی و نصایح به مسئولان بر امری به نام «انصاف» تاکید داشته اند و در این امر خود پیشگام بوده اند.
jahannews.com/vdccooqii2bqo08.ala2.html
با سلام
همین که اقرار کردید در این انتخابات نبودید و دور از انقلاب و جمهوری اسلامی قرار گرفتید و در امتحان حماسه سیاسی حضوری نداشتید نشانه خزان شماست ما در تمام صحنه ها هستیم و عمل به تکلیف می کنیم پس خزان و یا ذلت در کار ما معنا ندارد برو ببین چه شد که در امر ولیت برای ایجاد حماسه سیاسی نبودی و در ان حضور نداشتی این است خزان بیشتر تعقل بفرمایید.علامه انچه تکلیفش بوده تا به امروز به ان عمل کرده حتی در مورد هاشمی سابقه ایشان گواه ان است اما زمانی که ایشان در حال عمل به تکلیف انهم نه قدرت طلبانه بلکه از سر دین خواهی بود دوستان فعلی شما اقای هاشمی را می پرستیدند همین اقای احمدی نژاد و رحیمی (عامل هاشمی ) و اقای خزان شده و ملک زاده ها و غیر که نامشان زیاد است اما کوبیدن فردی انهم فقط برای قدرت طلبی نشانه حقانیت نیست
اينكه دولت بعد10برابرانقلا بي ترازاين دولته رودرآينده نزديك خواهيديديد!!!
بقيه كامنتت هم ماسمالي بود
شمااگرميتوني اين جمله منوجواب بده
چطوراست شمادراين انتخابات حضورداشتيدخزان نشديد
اماماكه حضورنداشتيم خزان شديم
من اينونميفهمم!!!
اينروهم جواب بده
چطورعلامه شمادرمقابل هاشمي احساس وظيفه نميكندامادرمورد احمدي نژادميكند
با سلام
می خواهی پیش گویی های مسخره دیگر را نام ببرم ببینم اینها را کی گفت پس چی شد دولت بعد از این دولت 10 برابر انقلابی تر است ما حتما رئیس جمهور می شویم و در لحظات اخر وارد گود خواهیم شد هاشمی و (خزان شده به دور دوم خواهند رفت و اقای خزان شده رئیس خواهد شد دیگه بگم اولا عزت و ذلت در دست خداست کدام ذلت انکه به تکلیف عمل کرد در برابر امر ولی انقلت نیاورد و در راه حق ثابت قدم بود شکست و ذلت نداره این شما هستید که هنوز فشار خزان شدن مرد بهاری تون عقل و هوش شما را گرفته و به هر چیزی متوسل می شوید تا رفع رجوع کنید بنده ماستمالی نکردم فقط در پایان هم به شما عرض کنم طرحی که در قم افتتاح شد الان خوابید و بلا مصرف
ماسمالي درحداعلا!!!
خزان علامه شماست بيچاره ها
يكي ازپيش بينيهاش درست دراومديانه!
امادكترماگفت كه شماحداكثر5ميليو ن هستيد!
واين راگفت كه خداحالش رابدجوري خواهدگرفت
شماهااومديدتوانتخابات وذليل شديدخزان نشديد
اونوقت مانيومده خزان شديم
سكوت جناب علامه رادربرابرهاشمي توجيه كنيد
سلام
دوستان طرفدار حق دقت کنید که دیروز این جرثومه انحراف (از نگاه تکفیری های مدرن و تازه به دوران رسیده!) نه تنها در محضر امام خامنه ای حضور داشته اند بلکه پشت سر ایشان نماز خوانده اند و حتی از ایشان هم قرآن هدیه گرفته اند.
الله اکبر از این همه حماقت یه عده نون به نرخ روز خور! الله اکبر از دست این خاله خرس های متحجر!
همان شب تلویزیون، برنامه 2:30 به من زنگ زد که 200امضاء علیه شما جمع شده است شما نظرتان چیست؟ من گفتم حق دارند. من اصلاً از این بابت ناراحت نیستم. رژیم صهیونیستی دشمن شماره یک جمهوری اسلامی است. و این سیاست قطعی و استراتژیک جمهوری اسلامی است. من رفتم کمیسیون فرهنگی توضیح دادم. آقایان فرمودند مکتوب هم بکنید که سند باشد. من مکتوب کردم. 5صفحه توضیح دادم. گفتم آقایان کی دیده؟ گفتند هیچکس. گفتم روزنامه ایران چاپ کرده. من سند رسمی دادم به کمیسیون فرهنگی مجلس. همین است دیگر یعنی آن جوسازیها همه گوش میدهند و توجه میکنند. اما کسی دیگر به پاسخ توجه نمیکند.
این حرف را هم آقای احمدینژاد بارها در سخنرانیها و مصاحبههای جهانیاش گفته بود برای این که اختلاف بیاندازد. بعدش هم رسید که در آن جملهای که حضرت آقا بیان فرمودند پنجشنبه قبلش هم آقای احمدینژاد در توضیح حرفهای من گفت این موضع دولت است و این حرف جدید نبود. ولی عجیب این است که بنده آدم ناشناختهای نیستم معاون رئیس جمهوری هستم که در مقابله با رژیم صهیونیستی شاگرد دوم هم ندارد. و فاصلهاش در دنیا از همه زیادتر است. من معاون ایشون هستم مگر میشود من طرفدار اسرائیل باشم و ایشون نفر شماره یک ضداسرائیل در دنیاست. همان موقع که از من سؤال کردند گفتم من صدها سخنرانی بر علیه رژیم اشغالگر قدس کردم. توی همین سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران هم یک دوره صهیونیسمشناسی را ما خودمان طراحی و برگزار کردیم و کلاس گذاشتیم و سیدیهای آن را منتشر کردیم. بعد هم اگر من هفت، هشت ماه قبل در مورد اسرائیل سخنرانی کرده بودم و این حرفها را میزدم ممکن است مثل بقیه آقایانی که بودهاند و گفتند که اینها قبلاً یک حرفهایی میزدند و بعدش استحاله شدند بریدند، منفعل شدند. ولی الان دو روز فاصله است. ما در دو روز که منفعل نشدیم. بعد هم من واقعاً فکر میکردم که این کار علیه اسرائیل است و به همین دلیل هم وقتی از من پرسیدند من گفتم حرفم را قبول دارم و رد نکردم.
*برخی گفتند مشایی در برابر اسراییل تعظیم کرده است
مقام معظم رهبری وقتی دیدند بحث ما بالا گرفت و عدهای ولکن نیستند و در روزنامهها نوشتند این با آن جلسه گذاشته، آن با این جلسه گذاشته، این کار را کردند، آن کار را کردند، و اصلاً بعضی از روزنامهها اصلاً اجاره بود برای این منظور. آقا فرمودند: بس کنید چه خبر است؟ این چه چیزیه که شما شلوغش کردید. حرف آقا اصلاً متوجه من نبود. بعد آقا فرمودند البته این حرف درست نیست. این قسمتش متوجه من بود. من این قسمت را به عنوان یک سرباز کوچک گفتم سمعاً و طاعتاً....
*اسرائیل از نظر من مرده، فقط تشییع جنازهاش مانده است
در مراسم 13شهید در یک روستا در ارتفاعات تنکابن که بنده عکس آن 13شهید را آوردم بالا گفتم این که میگویند شهیدان زندهاند. این است که 20سال از اینها گذشته امروز شما جمع شدید دارید اینها را تشییع میکنید. دشمنان اینها چه کسانی بودهاند. یکیاش رژیم اشغالگر قدس بود. آنجا گفتم ببینید اسرائیل کارش به کجا کشیده که این خونهای پاک است که اسرائیل را محو کرده است. امروز اسرائیل که یک روز مدعی بود که باید همه دنیا را بگیرد کارش به اینجا رسیده که الان برای موجودیت خودش هم دچار مشکل است و نمیتواند خودش را هم حفظ بکند. بعد گفتم اسرائیل از نظر من مرده است فقط تشییع جنازهاش مانده است. و این تتمه کاری است که ما باید انجام بدهیم این حرف مال قبل از آن است. آن حرف هم که من راجع به اسرائیل زدم عبارت من این بود. به من گفتند تو چرا گفتی ملت اسرائیل. گفتم من نگفتم ملت اسرائیل من یک بحث فرهنگی داشتم در مورد این که مأموریت ما جهانی است و مثل پیامبر که اندیشهاش را به دنیا عرضه میکند. این موضع نسبت به دنیا یک موضع دوستانه و محبتآمیز است. پیغمبر که آمد صفبندی نکرد. به همه اعلام دین کرد. گفتم پیام انقلاب ما یک پیام دوستانه است. ما دشمنی با مردم و با کسی نداریم. و جمله من این بود که ما با همه مردمان دنیا دوست هستیم حتی مردم امریکا و اسرائیل. من اصلاً منظورم امریکا یا اسرائیل نبود. حالا میگویند هدف از این حرف چه بود؟ این هدف ایدئولوژیک و فرهنگیاش بود اما هدف سیاسی این بود که ما اختلاف بیندازیم بین مردم و دولت در رژیم صهیونیستی. این یک کار طبیعی است. امریکاییها هرسال که سالگرد انقلاب میشد سالگرد ریاست جمهوری امریکاییها هم در همان ماه بهمن است. یا اواخر دی. و قبل از راهپیمایی 22بهمن همیشه میگفتند که مردم ایران چنین و چنان هستند ولی نظام جمهوری اسلامی برعکس مردم است تا میان مردم و نظام فاصله بیاندازند. این کارها جنگ روانی است که همه میکنند. این هم یک جنگ روانی است.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا