دل نوشته شهيد آوينی پس از ديدار با امام خامنه ای(مدظله)
ديديم كه مي شناسيمش ……..و تصويرش را از پيش در خاطر داشته ايم. ديديم كه مي شناسيمش، نه آن سان كه ديگران را…… و نه حتي آن سان كه خود را. چه كسي از خود آشناتر ديده اي هرگز كه نقش غربت در چهره خويش بيند و خود را نبشناسد؟
ديديم كه مي شناسيمش، بيش تر از خود … تا آنجا كه خود را در او يافتيم، چونان نقشي سرگردان در آبگينه كه صاحب خويش را باز يابد و يا چونان سايه اي كه صاحب سايه را …… و از آن پس با آفتاب خود را بر قدمگاهش مي گستر ديم و شب كه مي رسيد به او مي پيوستيم.
آن صورت ازلي را چه كسي بر اين لوح قديم نقش كرده بود؟
مي ديديم كه چشمانش فاني است ، اما نگاهش باقي، مي ديديم كه لبانش فاني است ، اما كلامش با قي. چشمانش منزل عنايتي ازلي و دهانش معبر فيضي ازلي و دستانش... چه بگويم ؟ كاش گوش نامحرمان نمي شنيد .
پهندشت "حدوث " افقي بود تا "طلعت ازلي " او را اظهار كند و "زمان فاني "، آينه اي كه آن "صورت سرمدي را ديديم كه مي شناسيمش، و او همان است ، كه از اين پيش طلعتش را در آب و خاك و باد و آتش ديده ايم، در خورشيد آنگاه که مي تابد، در ابر آنگاه كه مي بارد،در آب باران آنگاه كه در جست و جوي گودالها و دره ها برمي آيد ،در شفقت صبح ،در صراحت ظهر، درحجب شب، در رقّت مه و در حزن غروب نخلستان، در شكافتن دانه ها و در شكفتن غنچه ها ... در عشق پروانه و در سوختن شمع.
ديديم كه مي شناسيمش و آن "عهد " تازه شد. شمع می سوزد و پروانه مي میرد تا آن عهد جاودانه شود، عهدي كه آتش او با بالهاي ما بسته است .ديديم كه مي شناسيمش و دوستش داريم ،آن همه كه آفتابگردان آفتاب را ، آن همه كه دريا ماه را... و او نيز ما را دوست مي دارد ، آن همه كه معنا لفظ را.
ديديم كه مي شناسيمش ،از آن جاذبه اي كه بالها را بسوي او مي گشود ،از آن قباي اشك كه بر اندامش دوخته بود، از آنكه مي سوخت و با اشك از چشمان خويش فرو مي ريخت و فاني مي شد در نوري سرمدي ، همان نوري كه مبدآ ازلي ادم و عالم است و مقصد ابدي آن. آب مي گذرد، اما اين نقش سرمدي فراتر از گذشتن بر نشسته است . چشمانش بسته شد،اما نگاهش باقي ماند ، دهانش بسته شد ،اما كلامش باقي ماند.
زمين مهبط است، نه خانه وصل. در اين جا نور از نار مي زايد و بقا در فنا است و قرار در بي قراري. زمين معبر است و نه مقر... و ما مي دانستيم .پروانه اي دوران دگرديسي اش رابه پايان برد و بال گشود و پيله اش چون لفظي تهي از معنا ، از شاخه درخت فرو افتاد . رشته وحي گسست و ما مانديم و عقلمان. عصر بينات به پايان رسيد و آن آخرين شب ، ديگر به صبح نينجاميد .در تاريكي شب ، سير سيركي نوحه غربت را زمزمه مي كرد. خانه، چشم بر زمين و آسمان بست و در ظلمت پشت پلكهايش پنهان شد. پرده ها را آويختيم تا چشمانمان به لاشه سرد و بي روح زمين نيفتد و درخود ما نديم و يتيمانه گريستيم.
ديري نپاييد كه ماه بر آمد و در آينه خود را نگريست و شب پركها بال به شيشه كوفتند تا راهي به دشت شناور در ماهتاب بيابند.
عزيز ما ، اي وصي امام عشق ! آنان كه معناي "ولايت " را نمي دانند در كار ما سخت درمانده اند ، اما شما خوب مي دانيد كه سر چشمه اين تسليم و اطاعت و محبت در كجاست. خودتان خوب مي دانيد كه چقدر شما را دوست مي داريم و چقدر دلمان مي خواست آن كه روز به ديدار شما آمديم ، سر در بغل شما پنهان كنيم و بگرييم .ما طلعت آن عنايت ازلي را در نگاه شما باز يافتيم . لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزواي ما را شكست . سر ما و قدمتان ، كه وصي امام عشق هستيد و نايب امام زمان (ع)
....................
سلسله موی دوست
خدا هزار مرتبه شکر و سپاس که هر فتنه ای که در طی سالهای اخیر رخ می دهد موجب عزت روزافزون نائب امام زمان(عج) می شود از فتنه سهمگین 88 تا وقایع تلخ فتنه گون اخیر ، همان بشارتی که روایات شریف از وقایع و فتنه های آستانه ظهور بیان فرموده اند : از فتنه ها نترسید که فتنه های آخرالزمان همه به نفع حق تمام خواهد شد.
سلسله موي دوست حلقه دام بلاست
هر كه در اين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست
گر بزنندم به تيغ در نظرش بيدريغ
ديدن او يك نظر صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حيف نباشد كه دوست دوستر از جان ماست
دعوي عشاق را شرع نخواهد بيان
گونه زردش دليل ناله زارش گواست
مايه پرهيزگار قوت صبرست و عقل
عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
دلشده پاي بند گردن جان در كمند
زهره گفتار نه كاين چه سبب وان چراست
مالك ملك وجود حاكم رد و قبول
هر چه كند جور نيست ور تو بنالي جفاست
تيغ برآر از نيام زهر برافكن به جام
كز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازي به لطف ور بگدازي به قهر
حكم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
هر كه به جور رقيب يا به جفاي حبيب
عهد فرامش كند مدعي بيوفاست
سعدي از اخلاق دوست هر چه برآيد نكوست
گو همه دشنام گو كز لب شيرين دعاست
دیدگاهها
سوگند رییس جمهور - هشدار احمدی نژاد به برخی سپاهی ها
بسم الله الرحمن الرحیم
من به عنوان رییس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران، به خداوند قادر متعال سوگند یاد میکنم که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشم و همه استعداد و صلاحیت خویش را در راه ایفای مسوولیت هایی که بر عهده گرفته ام به کار گیرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازم و از هر گونه خودکامگی بپرهیزم و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کنم.
**********
دکتر احمدی نژاد با بیان اینکه نظام پزشکی دارای قانون است و قانون کاملا مشخص کرده که باید از چه نهادهایی در مورد کاندیداهای آن استعلام شود، افزود: «نظام پزشکی یک نهاد صنفی است و متعلق به جامعه پزشکی و درمانی است و نباید نهادهایی که مسوول نیستند، به خصوص نهادهای امنیتی، اطلاعاتی سپاه و غیر اطلاعاتی سپاه در آن دخالت کنند. این یک تشکلی است مربوط به جامعه پزشکی و باید نمایندگان واقعی خودشان در آن قرار بگیرند. باید گزارش انتخابات آن بیاید و بعد درمورد آن تصمیم گیری کرد.»
salmanonline313.blogfa.com
کاری کن که قلبم حاکم بر جسمم باشد
کاری کن ...
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا