تصاویر گروه اردوی جهادی در چهار روستای گیسور، رحمت آباد، اروک و اسو – تابستان 87
تشکل های دانشجویان گنابادی
- بقول استاد پناهیان یه حرف بزنم دیوونتون کنم ، کی می شود که به جای عکس مبارک یوسف زهرا(س) که الان گل نرگس می ذاریم ، خود عکس مبارک و ملکوتی آقا رو بزاریم ، آخ که چه صفایی داره بشینیم و با گریه ساعتها به اون چهره ملکوتی نگاه کنیم ، به چشم های قشنگش ، به خال سیاه هاشمیش به....
چیزی رو که الان حتی تو خواب هم نمی بینیم ... خیلی هوایی شدید ؟! بخدا اون روز نزدیکه! آماده باشیم.
دو رکعتی نذر مادرم زهرای مرضیه(س) کردم قبل از عرض ارادت تا لکنت زبانم بگشاید و به دلم جسارت عطا فرماید و به قلمم برکت! که پشه ای را چه رسد تا در مقابل سیمرغ قاف عشق خودنمایی کند ، اما عشق و محبت چه ها که نمی کند! مولای ما! ای وصی حجت حق! سخن آغاز می کنم با شکری بینهایت از مدالهایی که بر سینه هامان نشاندی از بصیرت و ایمان و انگیزه و حضور و سرفرازمان کردی با ردای اعتماد ، که تا قیام قیامت مایه مباهات ما خواهد بود در برابر ائمه اطهار(ع) ، شهدا و صالحان ، دوستان و دشمنان ، آیندگان و درگذشتگان!
بنده نوازی کردی آقا! آه که اگر غیر از این بود ، چه می کردیم با شرمندگی و دلشکستگی !
مولای ما! دیرزمانیست که اسیر توایم ، از آن زمانی که سنت الهی بند اسارتمان را از بت شکن تاریخ گسست و بر شاخسار طوبی وجود مبارک شما بست!
مولای ما! از آن شام تار هجران دوست چه شبانگاهان و سحرگاهان که با هم بوده ایم و بارش ابر رحمتت گل های وجودمان را پروراند ، آقا! ما را خوب می شناسی ولی خوش داریم بار دیگر در محضرت خود را معرفی کنیم تا عالمیان همه ما را بشناسند :
ما بچه های کوچه بنی هاشمیم آنگاه که عطر غربت در آن پیچید ؛ ما ناله های طفلان حسینیم که اینک برای انتقام بازآمده ایم ، ما از نسل سربدارانیم ، ما از نسل میرزا کوچک خوان و دلیران تنگستانیم ، ما از نسل نواب و چمران و همتیم !
مولای ما! ما را همه می شناسند ، زمین و آسمان ، کوه و دشت ، باد و باران!
ما سلسله جبال استواریم آنگاه که با دشمن روبرو شویم! ما صاعقه ایم آنگاه که برق آسا بر فرق دشمنان فرود می آییم ، ما امواج خروشان دریاییم آنگاه که طوفانی شویم و طومار دشمن را در هم بپیچیم ، ما قطره های زلال باران رحمتیم آنگاه که با نرمش و مهربانی بر خانه های مستمندان و فقرا بباریم ، ما چشمه زلال خدمتیم آنگاه که تشنگان قدرت بخواهند همه جا را مردابی کنند ما نسیم عطرآگین محبتیم آنگاه که رایحه دل انگیز وحدت و برادری می پراکنیم.
ما چون آئینه شفافیم در درک حقایق و بصیر در اعلی درجه خود ، دیدی آقا که از کوران امتحان نیمه خرداد چگونه سرافراز بیرون آمدیم ، در عمل به وظیفه انقلابی ، خانه و کاشانه خود را رها کردیم و آواره کوچه و خیابان شدیم ، با صداقتمان ، با اخلاصمان ، با تلاشمان و با منطقمان و در سایه سربازت احمدی دلاور چشم فتنه را کور کردیم و ظلمت جهل و دروغ و تباهی را که می خواست بار دیگر با مکر و فریب بازگردد ، با نور عشق و بصیرت و محبتمان شکستیم ، آقا ما فقط تو را می شناسیم و اگر مرید سردارت احمدی هستیم ، چون مرید توست!
مولای ما ! هیچ کس را یارای آن نیست که در مقابلت عرض اندام کند ، چون می داند که ما را داری ، دیوانگانی در نهایت جنون ، مطیعانی بی چون و چرا ، اگر امر کنی کوهها را جابجا می کنیم و اگر فرمان دهی جهان را تسخیر!
با این اوصاف اما بصیریم در فتنه ها ، آن قدر که فریب بازیها را نخوریم و علامات و اشاراتت را بگیریم ، هرکس تا آن زمان برای ما عزیز است که تو عزیزش باشی ،
مولا الحق که ما را خوب می شناسی و این چیزیست که ما به جهان ثابت خواهیم کرد!
کلامت آراممان می کند و به خدا نزدیک ، صفایت جلایمان می دهد ، و نهیبت هوشیارمان می سازد و تصویر زیبایت زینت قلب و خانه هایمان است!
مولای ما! ما بغض فروخورده تاریخیم ، نخواهیم گذاشت تا در گلوی شما بغضی بماند ، با ما سخن بگو! با ما سخن بگو ای پدر مهربان! که طاقت سکوت و اندوهت را نداریم!
ما برای انتقام آمده ایم ، سالهاست که با دیدن این همه جور و ستم جز صبر چاره ای نیافتیم و سینه هامان قله های آتشفشانیست آماده ، که فقط منتظر اذن و اشاره شماست. ما در برابر ظلم جز انتقام نمی شناسیم ، تسلیم و بیعت نمی شناسیم مگر تو فرمانمان دهی که فرمودی هیهات! و راه کربلا را نشانمان دادی ، عمریست با این ترنم دلخوشیم! « بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا .... »
مولای ما! می دانیم که قلب مجروحت این روزها شکسته ست از جولان دجالان فتنه گر ، اما بدان که ما نیز آرام نبوده ایم ، با قبلی شکسته چشم در چهره ملکوتی و لبهای مبارکت داریم تا چه فرمانمان دهی.
خدا را شکر که شاخ دجالان شکست و شتر فتنه پی شد و از گردنه های سخت گذشتیم و تا صبح راهی نمانده است.
آه! کی خواهد آمد لحظه ای که علم برداری و نوای « هر که دارد هوس کرب و بلا» را سر دهی ؟
آه ! کی خواهد آمد زمانی که کاروان عشق را صلا دهی و به سوی قبله عشاق راهیمان سازی؟
آه! چه لحظات شگفت انگیزی ، لحظاتی که تمام تاریخ ، زمین و آسمان ، زهرا(س) و حسین(ع) و علی(ع) و رسول الله(ص) چشم در راه آمدنش بودند!
لشگر صبح به حرکت درخواهد آمد ، زمین در زیر قدمهای ما خواهد لرزید ، کاخ های ستم یکی پس از دیگری ویران خواهد شد، نعره های مستانه عاشقان آنچنان رعب و وحشتی در دل جهان خواران خواهد انداخت که با دستان خود دودمانشان بر باد خواهد رفت.
آه! که چه صفایی دارد آن گاه که فرمانمان دهی بسوی روضه ی عاشقان ، کربلای حسین(ع) ، در جستجوی گمشده زهرا(س) و در آخرین نبرد ، آتش انتقام را خواهیم افروخت ، انتقام از یک تاریخ ظلم و جنایت و آنانی که می آیند برای بازگرداندن دوباره شب ، مولای ما! ما بی قرار شهادتیم ، ما شکست ناپذیریم.
آه ! چه صفایی دارد آن لحظه ای که با دست مجروحت امانت امام و شهدا را به صاحبمان تقدیم می داری !
چه صفایی دارد آن لحظه ای که ما را به دیدار مولایمان می بری ، چه باشکوه است آن لحظه ای که مولایمان در کنارت دست در دست مجروحت برای ما دست تکان می دهد ، در حالی که ستارگانی از بدر و حنین و شلمچه و فکه در کنار دارد .
چه جانگداز است لحظه ای که مولایمان از جدش سخن بگوید در سرزمین خون و چه بارانی خواهد بارید و سیلی که جهان را خواهد شست از هرچه نکبت و پلیدی !
و آخرین سفر را آغاز خواهیم کرد بسوی قدس شریف ، دیار مظلومیت قرن و چه نمازی ! در بیت المقدس!
مولای ما! ما تا آخرین نفس در رکابت خواهیم ماند برای نجات تاریخ ! ای نائب المهدی(عج)!
مولای ما! ما را خوب می شناسی ...
ما از نسل نواب و چمران و همتیم ....
ما نمردیم خون دل بخوری تخت باشد خیالتان آقا!
.....................................
- علی اصغر یه نسل سومی