چند هفته اي هست كه " دست ما كوتاه و خرما بر نخيل " دنبال صحبت و جلسه اي خصوصي با استاد پناهيان بودم ، هرچند خود ايشان خاكي تر از كلاس گذاشتن و وقت ندادن هستند ولي به دلايل مختلفي من جمله ناخوشي بد موقع از شانس ما  و " هزار وعده خوبان .... " و ...  توفيق زيارت و حضور نبود تا اينكه چند روز پيش ، جناب شمع سوخته تماس گرفتند و پيرو صحبتهاي قبلي كه در مورد ساخت مستند داشتيم فرمودند كه فردا جلسه اي با حضور حاج آقا و يك كارگردان و برخي رفقاي فعال مهدويت در مورد ساخت فيلم مستند داريم ، شما هم خودتون رو برسونيد.

با وجود مشغله كاري و فرصت اندك ، قول دادم و كارها رو براي جلسه فردا راست و ريس كردم.

قبل از ادامه عرض كنم با توجه به جذاب و اثرگذار بودن مستند نشانه ها و مصاديق شخصيتهاي ظهور ، برخي از عزيزان براي انتشار فيلم اهتمام و عجله زيادي از خود نشان مي دادند بعنوان مثال دوست عزيزمان از یکی شهرها ( كه اگر خاطر مباركتان باشد روياي جالب بشارت ظهور رو ديده بودند ، طي تماسي فرمودند كه تصميم دارند 1000 عدد از فيلم مستند شمع سوخته با برچسب سي دي مخصوص رايت كرده  منتشر كنند ، اين رفيق عزيز ما كه مهندس ساختمان نيز مي باشد در اقدام ديگري بالاي 10000 برگه تبليغاتي روز 14 خرداد را تكثير كرده و با كمك رفقايشان در كاروانهاي عبوري به سمت حرم مطهر توزيع نمودند.( اينها رو عرض كردم كه شايد به غيرت برخي از اعضايي كه مثل ما خواب هستند بربخورد و قبل از آنكه دير شود و فرصت دوندگي براي مهدي فاطمه(عج) از دست برود از خواب بيداري شويم)

طرح اوليه فيلم مستند  در ذهنم بود با اين حال تا كنون آن را روي كاغذ نياورده بودم ديروز تصميم گرفتم قبل از جلسه آن را مكتوب كنم.

مقدار زيادي از طرح را مكتوب كرده بودم ، سوار ماشين پژوي قم - تهران كه شدم تصميم داشتم بقيه را در راه كامل كنم ، بعد از سوار شدن متوجه شدم كه بله  صدا دارام و درومب  و آواز شيطاني روشن است ، از راننده خواستم كه چون من مي خواهم مطلبي بنويسم و مطالعه كنم و اين صدا مزاحم است ، آن را خاموش كند ، فرصت بحث ريشه اي نبود . او هم به اكراه قبول كرد.

جالب است و البته جاي تاسف دارد كه ما انسانها حرف مخلوقاتي مثل خودمان را قبول مي كنيم اما حرف خدا را نه!!!!!  شروع به نوشتن كردم ، 20 دقيقه اي نگذشته بود كه سر را بلند كردم و ديدم به به جناب شيطان در غياب و خواب ما بدجوري مي تازد و مي خواند ، ما چرتمان زده و اين رفيق ما هم ... بيداري حزب الله همانا و فرار دوباره شيطان همانا !!!

به تهران رسيدم و با عجله وارد مترو شده و با سرعت به سمت مصلي ، چون عجله دارم زودتر به بحث اصلي برسم ديگر به مباحث حاشيه اي مانند وضع حجاب تهران و خوش قولي رفيقمان و ... نمي پردازم

جلسه ما قبل از سخنراني استاد در هيئت محبين اهل بيت(ع) در ميدان آر‍ژانتين بود و قبل از جلسه ما هم استاد با گروه ديگري جلسه داشت ، در فرصت يك ساعته اي كه داشتيم در جمع دوستانه اي مباحث را مرور كرديم ، يكي از دوستان ما كه سيد جوان خوش ذوق و قريحه و البته دقيق و پرچانه (مثل خودم)  شروع به بيان مطالب عجيبي از بسيار بسيار نزديك بودن ظهور كه كشف كرده است ، پرداخت از نشانه هاي ظهور كه رخ داده و يا در حال رخ دادن است ، چون ادعاي اين دوست ما در مورد امسال خيلي تند و بحث برانگيز است از طرح آن خودداري مي كنم ، هرچند برخي مطالبش قابل خدشه بود ولي مسائل جالب و عجيبي را مطرح كرد.

بنده هم محتوي مستندي را كه در 9 فصل آماده كرده بودم براي آقاي دوستمان كه در اين طرح قدم پيش گذاشته است مطرح كردم ، از بشارت بزرگان تا نشانه هاي ظهور و زمينه هاي ظهور و طرح شبهات بزرگ و پاسخ به آنها در مستند تا نزديكي ظهور در اديان ديگر و تصوير جهنم قبل از ظهور و بهشت بعد از آن و وظايف منتظران و ....

بحثهاي مختلفي در مورد هر فصل داشتيم. انتظار ما طولاني شد و جلسه قبلي هنوز تمام نشده بود ، بالاخره با چند بار اخطار و اولتيماتوم آخرش هم با زور وارد  اتاق استاد شديم !!! و البته در ابتداي ورود هم چند تا تيكه آبدار به استاد محبوبمان انداختيم!

البته بگذريم از اينكه هر كسي كه او را گير مي آورد به راحتي از او دل نمي كند و شايد مثل دفعه قبلي كه ناخودآگاه مي گفت گاه پيش مي آيد كه صبح تا شب حتي فرصت خوردن چيزي پيدا نمي كند چه برسد به استراحت.

خلاصه جلسه شروع شد و بنده شروع به توضيح طرح و هدف از جلسه نمودم و طرح 9 فصلي خودم رو مطرح كردم ، استاد به دقت گوش مي كرد.

بعد از اتمام 9 سر فصل نكات جالبي فرمود كه هرچند بنده در ابتدا مخالف بودم ولي بعدا به صحت و درستي و زيبايي آنها پي بردم.

ايشان فرمودند كه شايد از سال 76 و زماني كه هنوز استفاده از سي دي رايج نشده بود در كار بشارت ظهور هستند و اتفاقا بعد از يكي از سخنراني هاي مهم ايشان در باب نزديكي ظهور كه گل كرد و طرفدار زيادي پيدا نمود و علاقه مندان كاست آن را دست به دست مي چرخاندند فلان موسسه معروف هم در رد سخنراني ايشان  مقاله اي زد در حالي كه امروز اين شور و اشتياق  همه را فرا گرفته است.

يا تعريف مي كردند در يكي از اردوهاي مختلط دانشگاهي كه در طي سالهاي گذشته برگزار شده بود و ايشان شبانه در محيط اردو حضور مي يابند و جو بسيار زننده حضور دختران و پسران را مي بينند كه مي ترسند (ايشان مي گفت من كم اتفاق مي افتد كه از چيزي بترسم ولي آن روز  فضا طوري بود كه آن وضع اختلاط و حجاب را كه ديدم ترسيدم) تصميم گرفتم كه از علائم ظهور و بشارت ظهور بگويم و از فردا آن وضع اصلاح شد ( منظور استاد اثرات بسيار زياد بشارت  و نزديك ديدن ظهور در اصلاح انسانها بود)

بنده توضيح داده بودم كه فيلم مستند  بعد از يكي دو دقيقه مطالب جذاب مقدماتي وارد بشارت بزرگان و مراجع خواهد شد.

ايشان با طرح بشارت بزرگان در ابتداي فيلم مخالفت كردند و آن را در اخر فيلم اثرگذارتر دانستند.

هرچند بنده فسفه طرح اين فصل در ابتداي فيلم كه همان زدودن تهمت انجمن حجتيه اي بودن است را مطرح كردم ولي ايشان فرمودند با طرح برخي موارد مانند انقلاب مردم مشرق زمين و يا لزوم مقابله با ظلم( كه مخالف عقايد انجمن حجتيه است) مي توانيد تا حدود زيادي به اين هدف برسيد.

در ادامه ايشان فرمودند كه اگر شما مستند را با طرح يك بحث قوي عقلاني شروع كنيد بهتر و جذاب تر خواهد بود ، بعنوان يك ناظر جستجوگر كه گاه حرفهاي خودتان را هم زير سئوال مي بريد ولي صحنه را طوري مي چينيد كه بيننده در پاي فيلم ميخكوب شود و بحث را دنبال كند و خود نتيجه گيري كند نه اينكه لقمه آماده را به او بدهيد كه از پذيرش آن اكراه داشته باشد.

از مسائل مهمي كه استاد بر آن تاكيد كرد و با پرسش و پاسخي كه مطرح نمود، وجود آن را خيلي اثرگذار دانست ، حضور يك راوي و مجري در طول فيلم بود كه بتواند با بيننده ارتباط برقرار كند و فيلم را با پرسش و پاسخ و ... جلو ببرد . ايشان مستندات قوي مايكل مور ، مستند ساز مطرح آمريكايي را بعنوان نمونه اي موفق ذكر نمود كه از برخي جهات مانند حضور فعال مجري و برخي جهات مورد توجه قرار گيرد.

ايشان ذكر برخي فصلها مانند پرداختن به شبهات و دنياي قبل و بعد از ظهور و .... را غيرضروي دانستند و تمركز بر روي بشارت ظهور را اثرگذارتر بيان نمودند.

وي همچنين خواستار تمركز و بيان شفاف در موردي برخي مصاديق مانند سيدخراساني بودن امام خامنه اي شدند و طرح سئوال گونه و احتمالي برخي ديگر از مصاديق مانند شعيب بودن دكتر احمدي نژاد را بهتر دانستند و حتي به بيان شبهه اي در مورد شعيب بودن دكتر پرداخته و خود به آن پاسخ دادند ولي در كل بيان كردن احتمالي  و غير قطعي بودن آن را براي قبول كردن مخاطب مفيدتر دانستند.

از موارد جالب ديروز صحبت نيم ساعتي رفيق محقق و سيد ما در مورد بسيار بسيار نزديك بودن ظهور بود (كه البته نحوه بيان ايشان به طور ديگري بود كه بنده جرات اظهار ان را ندارم) و نكته قابل توجه سكوت و عدم واكنش استاد در مقابل با اين بحث بود كه اگر اشتباه نكنم نشان ميداد احتمالا با اين مباحث مخالفت جدي ندارد كه احتمالا آن را قبول دراد  و يا وجود آن را داراي ثمرات زيادي مي داند. هرچند در اخر بحث با خنده به اين رفيق ما تيكه اي انداختند. البته تيكه اي از باب بيان و نه انكار.

در اخر جلسه يكي از اين بچه هاي هيئت محبين (كه من سفارش مي كنم رفقاي تهراني حتما در اين هيئت شركت كنند چهار شنبه ها غروب - ميدان آرژانتين) با حضور و چشم غره خود نونستند كه استاد رو از دست ما نجات بدهند والا بحثها اونقدر شيرين بود كه با يكي دو روز تموم نميشد. (البته ما هم پرروتر از اون بوديم كه آن محفل دوستانه را به خاطر چشم غره (البته مزاح مي كنم ) ازدست بدهيم ولي استاد واقعا خسته بودند چون  بعد از اين صحبتهاي متوالي كه از ظهر تا ساعت 8 غروب داشتند ، تازه بايد تا اذان مغرب  در هيئت نيز سخنراني مي كردند ، اينگونه مداوم و پيوسته و تلاش كردن ، انرژي زيادي مي خواهد كه تنها از عاشقان امام زمان(عج) بر مي آيد و انسان را ياد حاج محمود مي اندازد ، هرچند تلاش 25 ساعته حاج محمود واقعا با هيچ كس قابل مقايسه نيست الحق و الانصاف كه او را به درست به اراده شكست ناپذير ستوده اند.

اگر در وصف مجنون و فرهاد  آنگونه سروده اند ، غريب نيست كه روايات شريف نيز در وصف محمود شعيب اينگونه بسرايند اراده اي شكست ناپذير كه اگر با كوهها روبرو شود آنها را از جاي خود برمي كند.

انشاالله قصد داريم كه به فضل الهي مستندي عالي بسازيم و براي ساختن آن حتي به كشورهاي مختلف خاورميانه هم سفر كنيم ، مثلا سرزمين بيداء در عربستان ، وادي يابس در اردن (اگر بتوانيم) ، مسجد كوفه و ... در عراق ، مرزهاي اسرائيل و مسجد شام ، محل اولين خطبه سفياني

عزيزان دعا كنيد كه توفيق اين قدم ارزشمند رابراي آشنايي عميق جامعه با نزديكي ظهور داشته باشيم ، در نظر هست كه بعد از تهيه حرفه اي اين مستند عالي صدها هزار نسخه از آن در سراسر كشور توزيع گردد.

...................................................................................

در آخر سخنراني با تذكر دوستان(چون يك ساعت پيش در جمع خودماني آنها گفته بودم) ، بنده خواب جالب و عجيبي  كه 7 سال پيش براي استاد ديده بودم را براي ايشان تعريف كردم. كه خب چون شما زياد اصرار مي كنيد كه براي شما هم بگم ، مجبورم كه بگم!

بگم؟ بگم ؟ نميشه حالا نگم؟ امان از دست شما دوستان سمج! فقط به خاطر شما ، چون اصرار كرديد عرض مي كنم ها فكر نكنيد ما يه وقت خودمون شديداً دوست داشتيم و داريم كه اين خواب بشارت دار رو به رفقا بگيم!

قبل از توضيح خواب عرض كنم كه بنده حوالي سال ۸۰ با يكي از مداحان كشوري كه در مسجد دانشگاه تهران زياد حضور داشت از نزديك آشنا بودم و برخي از صحبتها و حركات او را نمي پسنديدم .

شبي در خواب ديدم حياط بزرگي است كه از سطح زمين پايين تر است و با چند پله به در ورودي كه در بيرون است ختم مي شود.

ما حدودا 10 الي 15 نفر بوديم كه در خواب توسط اين مداح نرمش و تمرين مي كرديم و ايشان مثل مربي ها به ما مي گفت بشين پاشو  بدو ....  ، مثل تمرينات رزمي رزمندگان

در حين نرمش و تمرين بوديم كه ناگهان نگاه نگاهم به چارچوبه در ورودي حياط افتاد و دو نفر در آن ظاهر شدند ، يكي استاد پناهيان كه نگاه غمگين و عميق او به افق هنوز كه هنوز است بعد از 7 سال در ذهنم مانده است ديگري فرد بلندي قدي كه در نگاه اول ، عرب بودن ، بلند قد بودن ، زيبا و دلنشين بودن و رشيد بودن او به چشم مي آمد و مشخص بود.

اين بزرگواران از پله ها پايين آمدند و وارد حياط شدند و من از اون جمع جدا شدم ، با وجود اينكه سالها بود كه استاد پناهيان رو از نزديك مي شناختم و به ايشان عشق مي ورزيدم ولي نزد ايشان نرفتم و نزد آن آقاي بزرگواري كه استاد پناهيان با احترام در كنارش حركت مي كرد و علي الظاهر نمي شناختم رفتم و بعد از سلام ( كه دقيقا يادم نيست كه عرض كردم يا نه) پرسيدم كه آقا به نظر شما ظهور كي خواهد بود؟ ايشان با كمي تامل فرمودند : اونقدري كه طول ميكشه دندان هاي يه بچه دربياد! (يا كامل بشه ، درست يادم نيست)

مدتها بود كه معني دقيق اين عبارت پرمفهوم را دقيقا نمي دانستم و همان موقع فكر مي كردم كه خب دندانهاي يه بچه نهايتا در دو الي سه سال در مياد اما  طي چند هفته گذشته وقتي براي يكي از عزيزان اين رويا رو تعريف مي كردم به ذهنم اومد كه اين داندانهايي كه در دو تا سه سال درمياد دندان شيري است و از بين خواهد رفت و دندانهاي كامل و دائمي انسان 7 الي 9 سال طول ميكشه تا دربياد.

جالب اينجاست كه مفهوم و پيام اين روياي عجيب به طور جالبي با چند مطلب ديگر مطابقت دارد

سال ديدن اين رويا 82 بوده است كه با فاصله زماني 7 الي 9 سال ميشود 89 تا 91

اين مسئله با روايت 72 ماه شعيب هم مطابقت دارد ، بر طبق روايات شعيب تقريبا 72 ماه قبل از ظهور در تهران ظاهر مي شود كه تقريبا حوالي سال 90 فهميده مي شود.

عزيزاني كه بشارت سوره سوره را ملاحظه كرده باشند يادشان هست كه بر طبق آن بشارتهاي سال 90 احتمال حوادث بسيار عظيم ومبارك وجود داشت

جالب است كه اين مسائل با تاريخ جنجالي 2012 مطالبقت دارد.

البته چيزي كه بايد در نظر داشت اين است كه اينها احتمال است و قطعي و يقيني نيست.

موفق باشيد - التماس دعا