رایحه ظهور

Switch to desktop عضویت Login

ناگهانی بودن ظهور امام زمان (عج) و اصلاح امر ظهور در یک شب

 

» ابتدای نظرات (3)

 

ناگهانی بودن ظهور امام (عليه‌السلام)


به طور کلّی در احادیث اهل بیت (عليهم‌‌السلام) از ظهور امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) به عنوان یک امر دفعی و ناگهانی یاد شده است که هیچ مقدمه و شرط ضروری را لازم ندارد. این مطلب به تعابیر مختلف ذکر شده است.


 

اصلاح امر ظهور در یک شب

یک تعبیر وارد شده در این خصوص این است که خداوند امر فرج امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) را در یک شب اصلاح می فرماید. «اصلاح در یک شب» میفهماند که اذن ظهور حضرت بدون هیچگونه زمینه و مقدمۀ قبلی به ایشان داده میشود. و این مطلب با توجه به آنچه دربارۀ بداءپذیر بودن وقت ظهور بیان شد، کاملاً مقبول است. روایت ذیل از حضرت جوادالائمه (عليه‌السلام) میباشد: اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی لَیُصْلِحُ له أمْرَه فی لَیْلَةٍ کما أَصْلَحَ اَمْرَ کَلیمِهِ موسی (عليه‌السلام) إذْ ذَهَبَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ ناراً فَرَجَعَ و هو رَسُولٌ نَبِیٌّ... أفْضَلُ اَعْمالِ شیعَتِنا انتظارُ الفَرَجِ. 1 همانا خداوند تبارک و تعالی امر ظهور ایشان (حضرت مهدی (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف)) را در یک شب اصلاح میفرماید، همانطور که کار کلیم خود حضرت موسی (عليه‌السلام) را (یک شبه) اصلاح فرموده آنگاه که برای به دست آوردن آتش برای اهل خویش رفت پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود بازگشت. ... بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج میباشد. تشبیهی که در این حدیث شریف به کار رفته است، به روشنی بر مقصود دلالت میکند. داستان سخن گفتن پروردگار با حضرت موسی (عليه‌السلام) و در نتیجه پیامبر شدن ایشان، در قرآن کریم ذکر شده است: «و هَلْ اَتیکَ حدیثُ موسی* إذا رأی ناراً فَقالَ لِأَهلِهِ امْکُثُوا إنّی آنَسْتُ ناراً لَعلّی آتیکُم مِنها بِقَبَسٍ أو أجِدُ عَلی النّارِ هُدیً* فلمّا أتیها نُودِیَ یا مُوسی* إنّی اَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إنّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُویً* و أنا اخْتَرْتُکَ فاسْتَمِع لِما یُوحی».2 و آیا داستان موسی را شنیده ای؟ آنگاه که آتشی دید پس به اهل خود گفت: درنگ کنید. من آتشی دیدم. باشد که یا پاره ای از آن را برایتان بیاورم یا به وسیلۀ آن خبری از راه پیدا کنم. چون به آن رسید، ندا داده شد که: ای موسی، من پروردگار تو هستم. پای خود را برهنه کن؛ که تو در بیابان مقدّس طوی هستی. و من تو را برگزیدم، پس به آنچه وحی میشود گوش فرا ده. وقتی حضرت موسی (عليه‌السلام) در بیابان تاریک همراه با اهل خود راه را گم کرده بودند، از دور آتشی مشاهده کرد و طبق بیان قرآن به سوی آن رفت که یا چیزی از آن آتش برای اهل خودش بیاورد و یا خبری از راهی که گم کرده بودند به دست آورد. روی قرائن و حسابهای ظاهری (که افراد معمولی و حتی خود حضرت موسی (عليه‌السلام) میدیدند) نشانهای از اینکه قرار است در آن شب ایشان به نبوّت و رسالت برگزیده شوند، وجود نداشت. هیچ قرینه و زمینۀ قابل پیشبینی در کار نبود. ایشان برای منظور دیگری به سوی آتش رفتند، امّا رسول و نبی برگشتند. وجه شباهت اصلاح ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) با اصلاح امر نبوّت و رسالت حضرت موسی (عليه‌السلام) در همین مطلب است که از آن به «اصلاح امر در یک شب» تعبیر شده است. مقصود این است که اِذن خداوند برای ظهور امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) هم بدون مقدمه و در وقتی که ظاهراً نشانه ای دالّ بر نزدیک بودن آن وجود ندارد، صادر میشود. اگر انسان مؤمن این حقیقت را عمیقاً باور کند، آنگاه انتظار فرج امام (عليه‌السلام) برایش بسیار بسیار جدّی و ملموس خواهد شد. چون در هر زمانی وقوع فرج را ممکن و عملی میبیند و در هیچ شرایطی از تحقق آن ناامید نخواهد بود. به همین جهت حضرت جواد (عليه‌السلام) پس از تشبیه فوق فرموده اند که: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج میباشد. پس میتوان گفت که امر فرج امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) متوقّف بر وجود نشانه و زمینه ای نیست که روی حساب های عادیِ بشری نزدیک بودن آن را برساند. و اگر غیر از این بود انتظار فرج در هر صبح و شام بیمعنا میشد. در حدیث دیگری همین مطلب با مقدمۀ زیبایی توسط امام صادق (عليه‌السلام) ذکر شده است: کُنْ لِما تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو. فاِنَّ مُوسَی بْنَ عِمرانَ (عليه‌السلام) خَرَجَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ ناراً فَرَجَعَ الیهم و هو رسولٌ نَبِیٌّ. فَأَصْلَحَ اللهُ تبارک و تعالی أمْرَ عَبْدِه و نبیِّه موسی (عليه‌السلام) فی لَیْلَةٍ. و هکذا یَفْعَلُ اللهُ تبارَکَ و تعالی بِالقائمِ الثانی عَشَرَ مِنَ الاَئِمَّةِ (عليهم‌‌السلام) یُصْلِحُ لَه أَمْرَه فی لیلةٍ کما اَصْلَحَ أمْرَ نَبِیِّه موسی (عليه‌السلام) و یُخْرِجُهُ مِنَ الحَیْرَةِ و الغَیْبَةِ الی نُورِ الفَرَجِ و الظهورِ. 3 به چیزی که امید (وقوعش را) نداری از آنچه امید (وقوعش را) داری، امیدوارتر باش! همانا حضرت موسی بن عمران (عليه‌السلام) رفت تا برای اهل خود آتشی به دست آورد، پس در حالیکه پیامبرِ فرستاده شده بود به سوی ایشان بازگشت. پس خداوند کار بنده و پیامبرش موسی (عليه‌السلام) را در یک شب اصلاح فرمود. و خداوند تبارک و تعالی در مورد حضرت قائم امام دوازدهم (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) نیز چنین عمل می کند. کار (ظهور) ایشان را در یک شب اصلاح میفرماید، همانطور که کار پیامبرش موسی (عليه‌السلام) را اصلاح کرد، و ایشان را از حیرت و غیبت به سوی روشنایی فرج و ظهور در می آورد. انسان گاهی بر حسب قرائن ظاهری به انجام چیزی امید میبندد یا اینکه روی همان قرائن از وقوع چیزی ناامید است. آنچه این حدیث شریف می آموزد این است که فرد مؤمن اگر امیدش به فرج الهی است، باید به وقوع اموری که روی حسابهای عادی از انجامش ناامید است امیدوارتر باشد تا چیزهایی که به آن ـ برحسب زمینه های عادی اش ـ امید بسته است. مثالی که برای این قاعدۀ کلّی بیان فرموده اند همان پیامبر شدن حضرت موسی (عليه‌السلام) است. ایشان روی قرائن ظاهری و نشانه های عادی امیدی به کلیم الله و پیامبر الهی شدن نداشت و روی این امر حسابی نکرده بود؛ امّا وقتی برای فراهم آوردن آتش به سوی آن رفت، پیامبر برگزیدۀ الهی شد. خدای متعال در مورد امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) هم این گونه عمل خواهد کرد و ایشان را در وقتی که علی الظاهر امیدی به قیامشان نیست، ظاهر خواهد فرمود. پس وظیفۀ شیعیان در خصوص انتظار فرج امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) این است که وقتی بر مبنای محاسبات عادی بشری امیدی به ظهور امامشان ندارند، بیشتر امید به فرج داشته باشند تا زمانی که روی آن ـ بر مبنای قرائن ظاهری ـ حساب می کنند. مؤمن موحّد همۀ امیدش به فرج الهی است و آنگاه که خداوند بخواهد رحمت خود را شامل حال بندگانش کند، احتیاج به فراهم شدن زمینه های عادی بشری ندارد. تعبیری هم در آخر حدیث شریف آمده است که بسیار قابل تأمّل و توجّه میباشد. امام صادق (عليه‌السلام) فرموده اند که خداوند حجّت خود را از حیرت و غیبت به سوی فرج و ظهور خارج میسازد. از غیبت خارج شدن امام (عليه‌السلام) روشن است. امّا از حیرت درآمدن، یعنی چه؟ چه حیرتی برای حضرتش وجود داد که با اصلاح امر فرج، از آن خارج میشوند؟ ظاهراً در عبارت حدیث، لفّ و نشر مرتب وجود دارد، یعنی خارج شدن از دو حال به دو حال دیگر به ترتیب؛ از حال غیبت به ظهور، و از حال حیرت به سوی روشنایی فرج. پس حال حیرت امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) نقطۀ مقابل فرج و گشایش ایشان میباشد. لذا حیرت ایشان مربوط به گرفتاریها و سختیهایی است که در زمان غیبت به آن مبتلا هستند. شاید بتوان گفت که آگاه نبودن ایشان از زمان ظهورشان رمز تحیّر و سرگردانی آن عزیز در زمان غیبت است. ایشان از طرفی مؤمنان و مظلومان و مستضعفان را در همۀ عالم، گرفتار و در رنج میبینند و میدانند که فرج کلّی و فراگیر همۀ آنها به دستِ مبارک خودشان است، و از طرف دیگر نمیدانند که خدای متعال چه وقت اِذن فرج را صادر میکند و چه زمانی حضرت اجازه مییابند که همۀ زمین را به عمل و داد برسانند. (البته غیر از دستگیریهای جزئی و محدود که در همین زمان غیبت هم انجام میدهند.) شدّت ناراحتی و مصیبت ایشان به خاطر تحمّل همۀ مصائب و سختیها از یک طرف و دائماً به پیشگاه الهی دعا کردن و از او تعجیل در فرج کلّی و نهایی را خواستن در عین عدم آگاهی به زمان اجابت این دعا از طرف دیگر، امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) را به حیرتی میاندازد که بر ناراحتیها و رنجهای ایشان می افزاید. همین معنا با عبارت دیگری در دعای عبرات ذکر شده است که در بخش گذشته نقل کردیم. در آنجا آمده بود: «تری تحیّری فی اَمری» که توضیح مختصری در مورد آن بیان شد. ناگفته نماند که: حیرت مورد بحث مربوط به خود امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) میباشد و به صراحت حدیث، خداوند ایشان را از حیرت به روشنایی فرج، خارج میسازد. امّا در احادیث، حیرت دیگری هم مطرح شده است که مربوط به مردم زمان غیبت است و این حیرت با آنچه در مورد حضرت مهدی (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) در زمان غیبت بیان شد، کاملاً متفاوت است. حیرت مردم ناشی از گم کردن راه صحیح و صراط مستقیم است که شناخت آن در زمان غیبت امام (عليه‌السلام) از زمانهای دیگر مشکلتر میباشد. از امام عسکری (عليه‌السلام) نقل شده است: أما إنَّ له غَیْبَةً یَحارُ فیها الجاهِلون و یَهْلِکُ فیها المُبْطِلونَ و یَکْذِبُ فیها الوَقّاتونَ. 4 بدانید همانا برای او (فرزند من) غیبتی است که نادانها در آن به حیرت می افتند و اهل باطل در آن به هلاکت میرسند و کسانی که (برای ظهور) وقت تعیین میکنند، دروغ میگویند. این حیرت مربوط به جاهلان است و کسانی که وظیفۀ خود را در زمان غیبت نمیدانند. لذا امام صادق (عليه‌السلام) فرمودند: کیف اَنتم إذا صِرْتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها اِمامَ هدیً و لا عَلَماً یُری؟ فَلا یَنْجُو مِنْ تِلکَ الحَیْرَةِ اِلّا من دَعا بِدُعاء الغَریقِ. 5 شما چگونه هستید آنگاه که در وضعیتی قرار میگیرید که در آن پیشوای هدایتی و نشانۀ آشکاری نمیبینید؟ پس کسی جز آنان که دعای غریق را بخوانند، از آن حیرت و سرگردانی نجات پیدا نمیکند. دربارۀ دعای غریق و محتوای آن و اهمیت خواندن آن در زمان غیبت، در جای خود توضیح کافی آمده است. 6 اینجا بحث دربارۀ حیرت کسانی است که به وظیفۀ خود در زمان غیبت امامشان آگاهی ندارند و اگر این نقیصه را جبران کنند، از این حیرت خارج میگردند. در احادیث مربوط به زمان غیبت بیشتر مواقعی که از «حیرت» سخن گفته شده، همین معنای مذموم است، ولی گاهی هم حیرت مربوط به خود امام (عليه‌السلام) میباشد که معنای ظاهری آن بیان شد. والله یعلم.

یأس از فرج در هنگام فرج

غیبت امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) امتحان بزرگی است تا شیعیان صبر خود را در گرفتاریهای این زمان بیازمایند و با همۀ سختیهایی که تحمّل میکنند، از فرج الهی ناامید نشوند. امّا آیا همۀ مؤمنان از این امتحان بزرگ الهی موفّق بیرون می آیند؟ پاسخی که برای این پرسش در احادیث اهل بیت (عليهم‌‌السلام) یافت میشود، دلالت میکند بر این که: متأسفانه بسیاری از شیعیان صبر خود را در مصیبتهای زمان غیبت از دست میدهند و به حالت یأس و نومیدی نسبت به ظهور امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) میرسند و به تعبیر دیگر حالت «انتظار فرج» در ایشان از بین میرود. ولی در همین حال عدّۀ کمی از مؤمنان میمانند که به وظایف خود در زمان غیبت امامشان کاملاً آگاهند و به آنها عمل میکنند و لذا به یأس از فرج الهی مبتلا نمیگردند. امّا مهم این است که شرط فرج امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف)، انتظار فرج همگان نیست. انتظار فرج وظیفه ای است که شیعه در زمان غیبت بیش از هر زمان دیگری نسبت به آن مکلّف است، ولی چه همۀ آنها به وظیفۀ خود عمل بکنند و چه در عمل به آن کوتاهی نمایند، فرج محقّق خواهد شد و مطابق آنچه نقل میکنیم، زمانی که حضرت ظهور میفرمایند، حالت یأس و ناامیدی بسیاری از مؤمنان را دربرگرفته است، و به تعبیر دیگر وقتی که انتظار خود را از دست داده اند، فرج محقّق میشود. از امام صادق (عليه‌السلام) چنین نقل شده است: ما اَحْسَنَ الصَّبْرَ و انتظارَ الفرجِ... . فعلیکم بالصَّبْرِ. إنما یَجییءُ الفَرَجُ عَلی الیأسِ. 7 چقدر صبر همراه با انتظار فرج خوب و زیباست!... بر شماست صبر کردن. جز این نیست که فرج در هنگام ناامیدی فرا میرسد. در حدیث دیگری امام صادق (عليه‌السلام) به امتحان سخت غیبت که بسیاری در آن زمین میخورند، اشاره فرموده اند: اِنَّ هذا الاَمرَ لا یأتیکُم إلّا بَعْدَ إیاسٍ. لا وَاللهِ حَتّی تُمَیَّزوا. لا وَاللهِ حتّی تُمحَّصُوا. 8 این امر (فرج امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف)) برای شما محقق نمیشود مگر بعد از ناامیدی. نه به خدا قسم محقّق نمیشود تا اینکه (خوب و بد شما) از هم جدا شوید. نه به خدا قسم محقّق نمیشود مگر اینکه از ناخالصیها پاک بشوید. خیلی از مؤمنان ممکن است خود را بسیار خوب و پاک بدانند ولی در هنگام امتحانات سخت معلوم میشود که کدامیک میتوانند صبر خود را حفظ کنند و انتظار فرج را از دست ندهند. حدیث دیگر هم از امام صادق (عليه‌السلام) میباشد که فرمودند: لا وَاللهِ لا یکونُ ما تَمُدُّونَ اِلیه اَعْیُنَکُم حتّی تُغَرْبَلُوا. لا وَاللهِ لا یکونُ ما تَمُدُّونَ اِلیه اَعْیُنَکُم حتّی تُمیَّزُوا. لا وَاللهِ لا یکونُ ما تَمُدُّونَ اِلیه اَعْیُنَکُم اِلّا بَعْدَ إیاسٍ. 9 نه قسم به خدا آنچه چشم انتظارش هستید واقع نمیشود تا اینکه غربال بشوید. نه به خدا قسم آنچه چشم انتظارش هستید واقع نمیشود تا اینکه (خوب و بدتان) را از یکدیگر تمیز داده شوید. نه قسم به خدا آنچه چشم انتظارش هستید واقع نمیشود مگر پس از یأس و ناامیدی. غربال شدن یعنی تصفیه شدن. با غربال کردن دانه های ریز خارج شده و دانه های درشت باقی میمانند. در زمان غیبت هم آنها که دین سست و ضعیف دارند، از غربال میریزند و کسانی که دینداریِ قویتر و محکمتری دارند، باقی میمانند. و آنگاه که یأس از فرج الهی بر بسیاری از مؤمنان سایه می افکند، هنگامۀ نزول فرج است. با این ترتیب میتوان گفت که: پیش از ظهور امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) نه تنها زمینه ها و شرایطی که امید به حصول فرج را زیاد کند وجود ندارد، بلکه ضدّ آن یعنی فضای ناامیدی و یأس بر بسیاری از مؤمنان سایه می افکند، و درست در همین شرایط است که ظهور فرا میرسد. بنابراین در اوج ناامیدی و یأس، انتظار فرج بیش از هر زمان دیگری باید باشد. چون طبق این روایات، فرج وقتی خواهد رسید که اوضاع و احوال عادی انسانهاـ برای رسیدن به آنچه با ظهور امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) محقّق خواهد شدـ امیدوار کننده نیست بلکه ناامید کننده میباشد. پس مؤمن واقعی هیچگاه به یأس از فرج مبتلا نمیشود و با وجود اینکه وقتی شرایط و زمینه ها را میبیند، آنها را یأس آور و ناامید کننده مییابد، امّا درست در همین زمان باید بیشترین امید را به تحقق فرج الهی داشته باشد، این مطلب در حقیقت توضیح همان فرمایش متین امام صادق (عليه‌السلام) است که فرموده بودند: «کُنْ لما لا تَرجُوا اَرْجی مِنکَ لِما تَرجُو». درس مهمّی که از این مطالب گرفته میشود این است که: در گرفتاریها و سختیهای زمان غیبت، هیچگاه نباید از فرج امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) ناامید شد. بلکه هرچه گرفتاریها سختتر و شرایط دشوارتر میشود و یأس بیشتری انسانها را فرا میگیرد، انتظار فرج باید شدیدتر گردد. البته فراموش نشود که: حالت یأس در مؤمن از بزرگترین گناهان کبیره است و در هیچ شرایطی نباید به آن راضی بود. و اینکه در احادیث اهل بیت (عليهم‌‌السلام) هنگامۀ ظهور را مقارن با غلبۀ یأس بر انسانها دانسته اند، دلالت بر مطلوبیّت آن نمیکند. نظیر این معنا در مورد غلبۀ ظلم و جور در وقت ظهور امام (عليه‌السلام) آمده است که آنهم هرگز ممدوح و مطلوب نیست و مؤمن نباید از آن راضی باشد. به همین جهت با وجود غلبۀ ظلم، مؤمنان راستین بر ایمان خویش ثابت قدم می مانند و هرگز به سستی در عقیده و عمل مبتلا نمیگردند. و همین ثابت قدمها در ایمان، حالت انتظار خود را همیشه حفظ میکنند و به یأس مبتلا نمیشوند. امّا تعداد اینها در مقایسه با همۀ اهل ایمان ناچیز است. اثر عملیِ این احادیث برای مؤمنان این است که اگر زمانی زمین را پر از ظلم و جور دیدند و سایۀ نومیدی و یأس را هم بر سرِ انسانها گسترده یافتند، خودشان مأیوس نشوند و در آن شرایط بیش از هر زمانِ دیگری انتظار فرج مولای خود را داشته باشند. سرّ مطلب این است که ظهور امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) از مصادیق «فرج الله» و یک کار خدایی است و اگر وضعیت عمومی بشر ناامید کننده باشد، از فرج الهی نباید مأیوس شد.

ظهور به طور ناگهانی محقّق میشود

مطابق آنچه از ائمۀ اطهار (عليهم‌‌السلام) نقل شده است ظهور امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) به صورت دفعی و بدون زمینۀ قبلی واقع خواهد شد. خود حضرت ولی عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) در توقیع مبارک به جناب شیخ مفید فرموده اند: فإنَّ اَمرَنا یَبْعَثُه فَجْأَةً. 10 (خداوند) کار ما را بهطور ناگهانی بر می انگیزد. در حدیث دیگری امام علیّ بن موسی الرضا (عليه‌السلام) نقل فرموده اند که وقتی از پیامبر اکرم (صلي‌الله عليه و آله وسلم) پرسیدند که قیام کننده از فرزندان شما چه وقت ظهور میکند، حضرت در پاسخ فرمودند: مَثَلُه مَثَلُ الساعَةِ التی لا یُجَلّیها لِوَقْتِها إلّا هو... لا یأتیکُم إلّا بَغْتَةً. 11 ظهور همچون قیامت است که آن را در زمان خاصّ خودش فقط خداوند ظاهر میسازد... جز این نیست که به طور ناگهانی برایتان رخ میدهد. تعبیر «فَجْأَة» و «بَغْتَة» در این دو حدیث شریف بر یک معنای صریح دلالت میکند و آن این است که ظهور حضرت هنگامی واقع میشود که به حساب ظاهری و روی قرائن مشهود، انتظار وقوع آن نمیرود و انسانها عموماً آمادگی و انتظارش را ندارند. دفعی و ناگهانی بودن نقطۀ مقابل تدریجی بودن است. چیزی که تدریجاً واقع می شود، ابتدا زمینه ها و مقدماتش فراهم میگردد، بعد آرام آرام شرایط برای رسیدن به آن آماده تر میشود و افراد کم کم آمادگی وقوع آن را پیدا میکنند. ولی ظهور امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) این گونه نیست. ایشان بدون مقدمه و زمینۀ قبلی خروج میفرمایند و جز افراد بسیار بسیار اندک که انتظار ظهور ایشان را دارند، وضعیت اکثر مردم و شرایط عمومی به گونه ای نیست که بتوان نزدیکی وقوع آن را از قبل پیشبینی کرد. این، معنای ناگهانی و دفعی بودن فرج امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) میباشد. حال که چنین است، اگر عموم مردم و اوضاع و احوال عادی بشر در غفلت و یأس از فرج الهی باشند، آیا مؤمن واقعی انتظار فرجش را از دست میدهد؟ آیا در هیچ شرایطی مُجاز هستیم که از ظهور مولای غایب از دیدگانمان ناامید باشیم؟ این مطلب تأکید دیگری است بر همان قاعدۀ کلّی «کن لما لا ترجو أرجی منک لما ترجو» که در ناامیدی بسی امید است. نکتۀ دیگری که از ناگهانی بودن ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) فهمیده میشود این است که: ما نمیتوانیم به چیزی به نام «ظهور صغری» قائل شویم آنچنانکه اخیراً در بعضی از نوشتهها به چشم میخورد. میگویند: «لازمۀ تشبیه وجود مقدّس حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) به خورشید که در روایات متعّدده ای آمده است این است که: چنانکه خورشید بعد از غروب تا یکی دو ساعت نورش باقی میماند و یکدفعه جهان را تاریک نمیکند و نمیگذارد فسادهایی که ناشی از یک مرتبه تاریک شدن است ایجاد شود، در موقع طلوع هم یکدفعه روشن نمیشود بلکه با یکی دو ساعت طول کشیدن، کم کم نورش ظاهر میشود و نمیگذارد ضررهایی که ناشی از روشن شدن یک دفعه است به وجود آید. همچنین حضرت بقیة الله (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) هم وقتی میخواهد از میان مردم غایب شود باید غیبت صغری داشته باشد، که داشته، و باید ظهور صغری نیز داشته باشد که مدّعای ماست.» 12 در این عبارات هیچگونه استدلالی برای وجود «ظهور صغری» به چشم نمیخورد. تنها چیزی که وجود دارد، دو تشبیه و دو قیاس بدون دلیل است: یکی اینکه چون حضرت بقیة الله ارواحنا فداه به خورشید تشبیه شده اند، پس باید همۀ خصوصیاتی که در طلوع و غروب خورشید هست، به ایشان نسبت بدهیم. این سخن هیچ دلیل و منطقی ندارد. زیرا در هر تشبیهی گوینده یکی دو وجه شباهت را قصد میکند و هیچگاه همۀ خصوصیّات مشبَّهٌ به به مشبَّه سرایت داده نمیشود. اگر به وجه یا وجوه شباهت تصریح شده باشد که روشن میشود، و اگر جهت تشبیه مشخّص نشده باشد معمولاً صفات بارز و شاخص مشبّهٌ به را به عنوان وجه شباهت تلقّی میکنند. مثلاً اگر انسان شجاع را در زبان فارسی یا عربی به شیر تشبیه میکنند، هرگز تمام صفات شیر  اعم از حیوانیّت، درنده بودن و... مورد نظر تشبیه کننده نیست، بلکه وجه شباهت همان ویژگی شجاعت است که صفت بارز و شاخص در شیر درنده هست. اگر کسی بخواهد ویژگی دیگری از مشبّه به را که به آن تصریح نشده است  به مشبّه سرایت دهد، باید قرینه و دلیل روشن اقامه کند. حال در تشبیه امام (عليه‌السلام) به خورشید و امام غایب به خورشید پشت ابر، آن وجوهی از شباهت که در روایات به آن تصریح شده محل بحث و گفتگو نیست، ولی بجز آنچه تصریح شده صرفاً میتوانیم صفت بارز خورشید راـ که همان منبع نور و گرمی و حیات است به وجود مقدّس امام (عليه‌السلام) نسبت بدهیم و حق نداریم بدون ارائۀ دلیل و قرینۀ قطعی، خصوصیّات دیگر خورشید را با ذوق و سلیقۀ شخصی برای آن حضرت اثبات کنیم. قیاس دوم که در ضمن تشبیه اول صورت گرفته، این است که گفته اند: چون غیبت امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) دو مرحلۀ صغری و کبری داشته است، پس ظهور ایشان هم باید چنین باشد. این قیاس هم با استفاده از تشبیه اول صورت گرفته است. چون دیده اند طلوع خورشید هم مانند غروب آن تدریجی است و اتفاقاً غیبت امام (عليه‌السلام) دو مرحله ای بوده است، چنین نتیجه گرفته اند که باید ظهور امام (عليه‌السلام) هم چنین باشد. چنین قیاسی بدون دلیل است. زیرا اگر غیبت امام (عليه‌السلام) دو مرحله ای بوده است، چه لزومی دارد که ظهور ایشان هم در دو مرحله واقع شود؟! تنها نقطۀ اتکای این قیاس همان تشبیه نخست است که اشکال و ایراد آن بیان شد. پس اصل این ادعاـ قائل شدن به ظهور صغری بدون دلیل است و همین دلیل نداشتنش برای ردّ آن کفایت میکند. ما اگر بخواهیم اعتقادی را به دین نسبت بدهیم، باید دلیل معتبری از کتاب، سنّت یا عقل فطری اقامه کنیم، و گرنه چیزی را در دین داخل کرده ایم که دلیل ندارد. این کار جایز نیست هر چند که به نیّت خیر و به قصد ایجاد امید و انتظار فرج در مردم صورت بگیرد. امّا مشکل این نظریه فقط بی دلیل بودن آن نیست، بلکه ادلّۀ موجود درست عکس این معنا را میرسانند و آن ادلّه برای ایجاد امید و حال انتظار فرج در مردم بیشترین تأثیر را دارد و با وجود آنها نیازی به استفاده از مطالب نادرست در این خصوص نمیماند. ادلّه ای که این نظریه را رد میکنند، همان احادیثی است که ناگهانی و دفعی بودن امر ظهور را میرسانند. و اگر قرار باشد این احادیث یک مدلول مسلّم و قطعی داشته باشند، همین تدریجی نبودن ظهور امام (عليه‌السلام) میباشد. برای تکمیل و تأیید این بحث، به یک حدیث دیگر در همین موضوع استناد میکنیم. امام باقر (عليه‌السلام) فرمودند: یَظْهَرُ کالشِّهابِ الثّاقِبِ فی اللَّیْلة الظَّلْماء. 13 (امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف)) همچون سنگ آسمانیِ شکافنده در شب تاریک ظاهر میشوند. «ثاقب» در زبان عربی به معنای سوراخ کننده و شکافنده میباشد. «شهاب ثاقب» به سنگ آسمانیی گفته میشود که به طور ناگهانی تاریکی شب را میشکافد. صفت بارز و شاخص آن همین است که در تاریکی مطلق که هیچ روشنایی در آن نیست به صورت ناگهانی نورافشانی میکند. پس ظهور امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) هم که به شهاب ثاقب تشبیه شده اند، به همین صورت خواهد بود. ایشان در تاریکی محض ظهور میکنند و به صورت دفعی و ناگهانی آشکار میشوند. این تشبیه به روشنی نظریه هایی از قبیل «ظهور صغری» را رد میکند. اگر کسی به قصد ایجاد سوز انتظار فرج بخواهد خدمتی در حق دیگران انجام دهد، به جای طرح نظریه های بی دلیل، بهتر است آنچه را خود اهل بیت (عليهم‌‌السلام) به این منظور فرموده اند، به خوبی بیان و تشریح کند و لازم نیست سخنی بگوید که با مبانی صحیحِ دینی در تعارض باشد. علاوه بر همۀ اینها چون وقت ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) همانطور که در فصل گذشته بیان شد قابل بداء است، به فرض هم که چیزی تحت عنوان «ظهور صغری» تحقّق پیدا کند، هیچ ضرورتی بر اینکه پس از آن، ظهور کامل انجام شود، وجود ندارد. این موضوع را همان نویسندهای که نظریۀ «ظهور صغری» را مطرح کرده است، در انتهای سخنانش پذیرفته است: «شاید این تجلیّات و این علائم و این نور که از افق سرزده (خدای ناکرده) باز منتهی به تاریکی مطلق شود. زیرا اینها تمام تحت ارادۀ الهی است و میدانیم که خدا دستش باز است و هرچه بخواهد میکند و کسی نمیتواند ایرادی داشته باشد و یا از او سؤالی بکند.» 14 حال که چنین است ، طرح این نظریۀ بدون دلیل چه فایده و اثر مثبتی میتواند داشته باشد؟ تجلّیات نور مقدّس امام عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) در طول غیبت کبرای ایشان وجود داشته، گاهی کمتر و گاهی زیادتر بوده است. کثرت اینها را نمیتوان به عنوان نشانه و مقدمه ای قطعی برای ظهور حضرت دانست. در عین حال ما اطلاع دقیقی از وضعیت شیعیان گذشته در ارتباط با امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) نداریم و لذا نمیتوانیم بگوییم که در مجموع تجلّیات حضرت در زمان ما بر شیعیان بیشتر شده است. بلکه بعضی از قرائن نشان میدهد که در بعضی از زمانهای پیشین ارتباط مؤمنان با حضرت ولیّ عصر (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) بسیار قویتر بوده است. در این خصوص ماجرایی آموزنده را از طریق معتبر نقل میکنیم که از چند جهت میتواند برای منتظران فرج حضرت مفید باشد. این ماجرا مربوط است به مرحوم حاج شیخ محمود یاسری که از علمای باتقوا در تهران بوده و در زمان حیات خود در مسجد ارک تهران اقامۀ جماعت مینمودند. از قول ایشان نقل شده که فرمودند: روزی در ورقه ای دیدم یک نوع ختم و آداب او را درج و از قول شیخ بهایی (؟؟) نوشته است: «هرکس این عمل را در ظرف ده روز انجام دهد، بدین ترتیب که از چهارشنبه شروع و در روز جمعۀ دوم خاتمه یابد، مطلب و حاجتش برآورده نشود، مرا لعن کند». لذا به جهت مطلب مهمّ خودم آن ختم را انجام دادم و بعداً ثمر نبخشیده و اثری ندیدم. آنگاه شیخ بهایی (؟؟) را مخاطب قرار دادم و بدون آنکه سخنی بگویم فقط در دل گفتم: آقای شیخ، شما شخصی بزرگ هستید. زبان من لال گردد. نسبت به ذات مقدس شما جسارت نمیکنم. ولی چرا چیزی مرقوم شود که اگر به دست اشخاص غیر مؤدّب افتد به آن جناب توهین کنند؟! این معنا در دلم بود و هرگز به احدی اظهار نداشتم. پسرم با مرحوم جنانی (آقای جنانی همدانی مقیم تهران دارای علوم غریبه، تسخیر ارواح و غیره بود) معاشرت داشت. روزی به منزل آمده و گفت: شیخ بهایی به شما پیامی دارند و شما را طلبیده اند. حاضر شوید با شما سخن بگویند. چون این سخن را از پسرم شنیدم، لرزه بر بدنم رخ داده و مبهوت شدم. سپس پسرم اضافه نموده جنانی میگوید: من تاکنون نتوانسته ام موفق شوم شیخ را حاضر کنم، تا چه رسد که با من سخنی بفرمایند. و اینک خوشحال است که چون شما به خانۀ او بروید از حضور شما برای او فرصتی دست بدهد بدین وسیله بتواند با شیخ بهایی تماس گرفته و استفاده کند. آنگاه مطلب دیگری پسرم از قول جنانی راجع به آیت الله آقای حجت (کوهکمری) گفت: امروز ارواح را احضار کردم، گفتند: امروز برای مصاحبه آمادگی نداریم. ما امروز مأمور شده ایم از روح مطهّر آقای حجت استقبال کنیم. جنانی: کدام حجّت؟ گفتند: آن آقا که هفته ای یک بار به ملاقات حضرت ولی عصر بقیّة الله ارواحنا له الفداء مشرف می شد. آقای یاسری گفتند: چون مدّتی بود آقای حجّت بستری بودند، از شنیدن این سخن غمین شدم و ناراحت گشتم. مختصری گذشت، از قم خبر رسید حضرت آیت الله العظمی حجّت رحلت فرموده اند. و به علاوه رادیو تهران سخن را قطع و این خبر را به عنوان خارج از برنامه پخش نمود. جنانی اصرار داشت زودتر به خانه اش بروم تا اینکه او هم بهره برداری کند. و لذا پسرم را مأمور کرده بود روزانه مرا تعقیب میکرد و من هم امروز و فردا مینمودم. بالاخره در یکی از روزها به منزلش رفتم. بخور و غیره را فراهم نمود شروع کرد به خواندن اوراد و اذکار لازمه طبق برنامۀ خودش و آنچه را که من مشاهده کردم ترتیب استفادۀ او به توسط آئینه بود و هرکس هر نوع مطلبی داشت بایستی بنویسد و نوشته را در دست بگیرد، جواب بر روی آئینه نوشته میشد. چون در صدد احضار شیخ بهائی (؟؟) برآمد با من گفت؟ هرچه سؤالاتی دارید بنویسید و در کف خود پنهان نمایید. قلمهای متعدد و کاغذ و مرکّب در جلوی من نهاد و گفت: من هرچه را از روی آینه بخوانم، شما فوراً ثبت کنید. من نمیتوانم همه را ضبط کنم و به ذهن خود بسپارم. یکی از ارواح حاضر شد. جنانی پرسید: شما کیستید؟ گفت: سید محمّد طباطبایی. جنانی گفت: من شما را نخواستم. فرمود: من از طرف شیخ بهائی آمده ام شما را خبر کنم. یک دقیقه بعد شیخ حاضر می شود. جنانی آئینه را برگردانیده و تنفّس داد. سیگاری مصرف نمودیم سپس آماده شدیم. شیخ تشریف آوردند و آنچه بر روی آئینه نوشته می شد جنانی می خواند. گفت: آقای شیخ به شما سلام می دهند. عرض کردم: علیک السلام و رحمة الله و برکاته. بعداً گفت: احوال شما را می پرسند. گفتم: اگر عنایت شما شامل من باشد خوشوقت می شوم. فرمودند: اگر عنایتی شامل شما نبود، هر آینه در صدد تصحیح آن ختم نمی شدم. در نقل آن تحریف وقوع یافته است. (ختامه یوم الاحد) است نه یوم الجمعه. شما می دانید در هفته ایّام طاق را آثاری است یکشنبه، سه شنبه، پنجشنبه ـ و روز جمعه برای دعای ندبه است. آقای یاسری گفتند: از شنیدن خبر تشرّف مرحوم آقای حجّت تعجّب داشتم. مرحوم شیخ بهائی از دل من آگاه بوده و فرمودند: آقای شیخ، شما در عهد ما نبودید. بسیاری از مردم آن عهد به ملاقات حضرت بقیّة الله ارواحنا فداه نائل می شدند. مردم این زمان مشغول به معاصی هستند. به مردم بگویید دست از معصیت بردارند و الّا بلا نازل می شود! بعداً یکایک سؤالاتی را که داشتم و نوشته بودم جواب دادند تا اینکه خداحافظی به عمل آورده و جنانی استفاده ننمود. و امّا دعا و ختم مذکور از جناب شیخ بهائی علیه الرحمه این است: ختم شیخ بهائی (؟؟): از روز جمعه شروع و تا ده روز که پایان آن روز یکشنبه می شود روزی صد بار بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم* یا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ، یا مُقَلِّبَ القُلوبِ و الاَبصارِ و یا دلیلَ المُتَحَیِّرینَ و یا غیاثَ المُسْتَغیثینَ، تَوکَّلْتُ علیکَ یا ربِّ فَاقْضِ حاجَتی واکْفِ مُهمّی. و لا حَوْلَ و لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ. و صلَّی اللهُ علی مُحمّدٍ و آلِهِ اَجْمَعینَ. 15 شاهد ما در نقل این داستان فرمایش آخر مرحوم شیخ بهایی به آقای یاسری است.

علائم حتمی ظهور چه میشود؟

در بحث از ناگهانی بودن ظهور، ممکن است اشکالی به نظر برسد که: با وجود علائم حتمی که برای ظهور حضرت بیان کرده اند، چگونه می توانیم به دفعی بودن آن قائل شویم؟ اگر آن علامتها قطعاً واقع می شوند، پس ظهور نمی تواند ناگهانی باشد بلکه ابتدا باید نشانه های آن ظاهر شود، و تا وقتی آن نشانه ها واقع نشده اند، امید به ظهور نمی توان داشت. اگر هم نشانه های حتمی آشکار شوند، خود مقدمه ای برای ظهور خواهند بود و دیگر نمی توان ظهور را یک امر ناگهانی دانست. این اشکال را نویسندۀ بزرگوار کتاب ارزشمند مکیال المکارم مطرح فرموده اند و در پاسخ به آن دو جواب داده اند. 16 ما با الهام از فرمایش های ایشان و با استفاده از بحث بداءپذیری علائم ظهور به پاسخ از اشکال می پردازیم. در این مورد دو احتمال می توان داد: احتمال اول: چه بسا در وقوع این علائم، بداء صورت پذیرد و محتوم نامیدن آنها منافاتی با بداء شدن در مورد آنها نداشته باشد. در فصل گذشته این موضوع را بررسی کردیم. احتمال دوم: بدون قائل شدن به بداء در مورد آن علائم نیز می توانیم ناگهانی بودن ظهور حضرت را بپذیریم. راه حل مسأله این است که ظهور حضرت را همراه با وقوع علائم آن دفعی و ناگهانی بدانیم. این احتمال را حتّی اگر قائل به بداء در مورد علائم ظهور بشویم، نمی توانیم مردود بداینم. زیرا وقتی چیزی بداءپذیر باشد، نمی توان گفت که لزوماً واقع نمی شود. امکان بداء غیر از وقوع بداء است. ما در بحث از علائم ظهور، امکان بداء را در مورد آن اثبات می کنیم نه ضرورت وقوع آن را. بنابراین چه بسا در برخی از علائم چه حتمی و چه غیر حتمی بداء صورت نگیرد، ولی در عین حال ظهور حضرت دفعی و ناگهانی باشد. رمز مطلب این است که نشانه های ظهور را بسیار نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. در این صورت هم می توانیم قائل به وقوع بعضی از علائم ظهور بشویم و هم اصل ظهور را تدریجی ندانیم. ممکن است گفته شود که: در روایات برای بعضی علائم ظهور مدّت زمانی معیّن شده است که با وجود آن زمان، نمی توانیم وقوعش را نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. مثلاً در مورد خروج سفیانی مدّتی که در بعضی روایات معیّن شده است، پانزده ماه می باشد و این زمان با نزدیکی و مقارنت آن با اصل ظهور سازگاری ندارد. به این سؤال می توان چنین پاسخ داد: بنا بر احتمالی که از مرحوم علّامه مجلسی در فصل گذشته نقل کردیم، چه بسا در اصل خروج سفیانی بداء نشود ولی در مدّت زمان خروجش بداء صورت بگیرد. و اینکه در حدیث فرموده اند در امر محتوم هم امکان بداء وجود دارد، می تواند اشاره به بداء در خصوصیات نشانه ای مانند خروج سفیانی باشد. به هر حال اگر وقوع علامتی از علائم بسیار نزدیک به اصل ظهور باشد، به ناگهانی بودن آن لطمه وارد نمی سازد. مثلاً دربارۀ کشته شدن «نفس زکیّه» که جزء علائم حتمی ظهور دانسته شده است17، از امام صادق (عليه‌السلام) چنین نقل شده است: لَیس بینَ قیامِ قائم آلِ محمّدٍ (صلي‌الله عليه و آله وسلم) و بینَ قَتْلِ النّفْسِ الزَّکیَّةِ اِلّا خَمْسَةَ عَشَرَ لَیْلَةً. 18 فاصلۀ میان قیام قائم آل محمّد(ص) و کشته شدن نفس زکیّه فقط پانزده شب است. این مقدار فاصلۀ زمانی با ظهور حضرت، لطمه ای به ناگهانی بودن آن نمی زند. اگر واقعاً چنین شود، عرفاً این دو حادثه را مقارن یکدیگر می شمارند. علاوه بر اینکه چه بسا دربارۀ این پانزده شب هم بداء صورت بگیرد بدون آن که در اصل کشته شدن نفس زکیّه بداء شود. همچنین است در مورد «نداء» یا «صیحه» که آنهم از علائم حتمی به شمار آمده،19 ولی ممکن است در زمان وقوعش بداء شود. مثلاً اینکه فرموده اند نداء در شب بیست و سوم ماه رمضان است و قیام حضرت در روز عاشورا، که فاصلۀ این دو با یکدیگر بیش از سه ماه می باشد، چه بسا در اصل نداء و صیحۀ آسمانی بدائی صورت نگیرد ولی در فاصلۀ آن با ظهور بداء شود. به هر حال همۀ اینها امکان پذیر است، و بنابراین وقوع همۀ علائم با بعضی از آنها، با ناگهانی بودن ظهور قابل جمع می باشد. آنچه در این بحث باید به عنوان یک اصل مسلّم و قطعی تلقّی گردد، همین است که انتظار فرج امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) در هر سال و هر ماه و هر هفته و هر روز و بلکه هر ساعت و هر لحظه در مؤمن از بین نرود. این اصلی است که به هیچ وجه نباید مخدوش گردد.

یأس از ظهور یک لحظه هم پذیرفته نیست

نتیجۀ بسیار مهمّی که از اعتقاد به بداءپذیر بودن وقت ظهور و ناگهانی بودن آن به دست می آید این است که: امر فرج امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) متوقّف بر حصول زمینه و مقدمه ای که با دفعی بودن آن منافات داشته باشد، نیست. و بنابراین ناامیدی از امر فرج در هیچ مدّت زمانی هر چند کوتاه روا نمی باشد؛ بلکه حال انتظار فرج همیشه و در هر لحظه باید در مؤمن وجود داشته باشد. این معنا با تعابیر مختلف در احادیث ذکر شده است. امام هادی (عليه‌السلام) چنین فرموده اند: اِذا رُفِعَ عَلَمُکُم مِن بَینِ اَظْهُرِکم، فَتَوقَّعُوا الفَرَجَ مِنْ تَحتِ اَقدامِکم. 20 هرگاه نشانۀ شما از میان شما برداشته شود، از زیر پاهایتان منتظر فرج باشید. «عَلَم» به معنای نشانه و پرچم است. و به امام (عليه‌السلام) عَلَم اطلاق میشود چون ایشان نشانۀ ایمان، توحید، تقوا و... هستند (اَعْلامُ التُّقی) 21 و مسیر هدایت به وسیلۀ ایشان  و تنها به وسیلۀ ایشان  شناخته میشود. برداشته شدن این عَلَم از میان مردم، میتواند به معنای پنهان شدن ایشان از دیدگان مردم باشد. البته با غیبت امام (عليه‌السلام) همۀ جنبه های نشانه بودن ایشان رفع نمیشود و تنها بخشی از آن برداشته میشود. انتظار فرج از زیر پا مطابق توضیح مرحوم علّامه مجلسی  ممکن است کنایه از ظهور ناگهانی باشد. چون وقتی می گویند از زیر پاها، یعنی همانجا که ایستاده ای منتظر فرج باش نه اینکه از آنجا بگذری تا فرج فرا برسد، همانجا که هستی بدون آنکه قدم برداری آمادۀ ظهور باش. پس این حدیث شریف دلالت بر وجوب انتظار فرج در هر زمان و هر مکان می کند. حدیث دیگر از حضرت باقرالعلوم (عليه‌السلام) است که قسمت اول آن در فصل گذشته توضیح داده شد. ادامۀ آن چنین است: اِذا اشْتَدَّت الحاجَةُ و الفاقَةُ و اَنکَرَ الناسُ بعضُهم بعضاً فَعِندَ ذلکَ تَوقَّعُوا هذا الاَمرَ صَباحاً و مَساءً. وقتی که فقر و نیازمندی شدّت یابد و مردم یکدیگر را انکار کنند، در آن زمان صبح و شام منتظر ظهور باشید. انتظار شب و روز به این معناست که اگر در یک شب حضرت ظهور نفرمودند، فردای آن شب، در روز باید منتظر بود، و اگر در روز ظهور نکردند، همان شب احتمال فرج وجود دارد. این طور نیست که اگر شبی ظهور واقع نشد، دیگر تا شب بعد بتوان از آن ناامید بود، و نیز اگر در روزی ظهور واقع نشد، نمی توان گفت که همان شب یعنی قبل از آنکه روز بعد بیایدـ احتمال فرج وجود ندارد. راوی می گوید: فقر و نیازمندی را فهمیدیم که چیست. این که مردم یکدیگر را انکار کنند، یعنی چه؟ حضرت فرمودند: یَأتِی الرجُلُ أخاه فی حاجةٍ فَیَلقاهُ بِغَیرِ الوَجْهِ الذی کانَ یَلْقاه فیه و یُکَلِّمُهُ بِغَیرِ الکَلامِ الذی کانَ یُکَلِّمُهُ. 22 کسی برای رفع نیازی به برادر دینی اش مراجعه میکند ولی او آن طور که قبلاً با او برخورد میکرد (وقتی حاجتی نداشت) با او برخورد نمیکند و آن طور که قبلاً با او حرف می زد، حرف نمی زند. منظور این است که روابط بین مؤمنان طوری سرد می شود که وقتی یکی از آنها احتیاجی به دیگری پیدا می کند، او برخورد خوبی از خود نشان نمی دهد و آن طور که قبلاً او را تحویل می گرفت، تحویل نمی گیرد. این نشان می دهد که مسائل مادّی ارزش بیشتری از رابطۀ دینی و ایمانی پیدا می کند. در چنین شرایطی باید صبح و شام منتظر فرج بود. تعبیر صبح و شام هم نظیر تعبیر شب و روز، همیشگی بودن انتظار فرج را میرساند. خلاصه اینکه یأس از فرج الهی و ظهور امام زمان (عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) از بزرگترین گناهان کبیره است که نه به صورت دائمی و کلّی و نه به شکل موقّت و جزئی، حتی برای یک ساعت و لحظه هم از مؤمن پذیرفته نیست. علاوه بر این ادلّه، احادیثی که تعیین کردنِ وقت برای ظهور را حرام دانسته اند، نیز بر این مقصود دلالت می کند. زیرا به تعبیر مرحوم صاحب مکیال23: اگر کسی ظهور حضرت را در مدّت زمان معیّنی نفی کند، مثلاً بگوید تا چند سال آینده یا چند ماه بعد، ظهور واقع نمیشود، در حقیقت به همین مقدار برای آن تعیین وقت کرده است و مقتضای ناامیدی از ظهور حضرت در یک زمان خاص، همین است.

 


پی ‌نوشتها:

1. کمال الدين باب 36 ح 1.

2. طه/ 9ـ 13.

3. کمال الدين باب 6 انتهاي ح 13.

4. بحارالانوار ج 51 ص 160 ح 7.

5. غيبت نعماني ص 159.

6. علاقمندان ميتوانند به کتاب معرفت امام عصر (عج) صفحات 208 و 209 رجوع کنند.

7. بحارالانوار ج 52 ص 110 ح 17.

8. بحارالانوار ج 52 ص 111 ح 20.

9. بحارالانوار ج 52 ص 112 ح 23.

10. احتجاج طبرسي ج 2 ص 324.

11. کمال الدين باب 35 ح 6.

12. آيا ظهور نزديک است ص 135 و 136.

13. بحارالانوار ج 24 ص 78.

14. آيا ظهور نزديک است ص 142.

15. گنجينۀ دانشمندان، ج 4 ص 594 تا 597.

16. مکيال المکارم ج 2 ص 160 و 161.

17. اثبات الهداة ج 7 ص 422 ح 99، از امام صادق (ع): و النداء من المحتوم... و قتل النفس الزکية من المحتوم.

18. کمال الدين باب 57 ح 2.

19. کمال الدين باب 57 ح 2.

20. اصول کافي، کتاب الحجة، بابٌ في الغيبة، ح 24.

21. زيارت جامعۀ کبيره (بحارالانوار ج 102 ص 128).

22. بحارالانوار ج 52 ص 185 ح 9.

23. مکيال المکارم ج 2 ص 158.

 

منبع:

http://noorportal.net/180/182/196/29202.aspx

آخرین ویرایش در

دیدگاه‌ها   

+4 #3 محمد 1394-09-17 10:53
اللهم عجل الولیک الفرج
نقل قول کردن
+6 #2 منتظر ان صبح ظهور 1389-07-03 21:59
اللهم عجل لولیک الفرچ
نقل قول کردن
+8 #1 عاشق امام 1389-07-02 13:20
االهم عجل الولیک الفرج [-O
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

» ابتدای نظرات (3)