الا ان نصر الله قریب
همچنان که دربیانات امام خامنه ای نیز وجود داشت ، دشمنان برای مقابله با انقلاب اسلامی می کوشند، صدای مخالفت با این انقلاب و نظام را از خاستگاه آن؛ شهر قم، برآوردند و در این میان همواره متنفذان این شهر را رصد کرده اند تا از کوچکترین منافذ برای ورود ایشان به دایره مخالفت با نظام استفاده نمایند. اما مسلما به برکت حضور امام خامنه ای در این شهر، شور و شوق انقلابی مردم شعله ورتر شده و آنان مصمم تر از قبل در راه رسیدن به آرمان های مقدسشان خواهند ایستاد. این ایستادگی و قیام بصیرانه " قم"، نقشی بسیار عظیم و برجسته در ایستادگی کل آحاد مردم در برابر فتنه ها خواهد گذاشت، که تپندگی قلب، شرط اصلی حیات است ...
بر این اساس، نحوه استقبال از امام خامنه ای توسط مردم این شهر، مراجع تقلید و علما حرف های بسیاری را برای دوست و دشمن داشت. خیل انبوده دلدادگان به ولایت، بار دیگر پرده ی اوهام دشمنان و معاندان را درید؛ و دلدادگان به " سید خراسانی" را بر تحقق اهداف بلند انقلاب و اسلام مطمئن تر ساخت ...
در این مقاله قصد داریم اهم موضوعات مطرح شده در بیانات سید خراسانی؛امام خامنه ای، در سفر به قم را همراه با رایحه ظهور، در جانهامان جاری سازیم. ما به خوبی اطمینان داریم که می بایست تمامی اشارات، هدایت ها و هشدارهای ایشان را از دریچه ایجاد آمادگی برای امر ظهور مولایمان نظاره کنیم، چرا که " سید خراسانی"؛ خود نشان ِروشن ِنزدیکی ظهور است و هدایت های او تنها " رمز عبور" از فتنه های آخر الزمان....
********************
انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلاب زمینه ساز ظهور جایگاه ویژه ای در نگاه منتظران و مستضعفان عالم دارد.
از این رو به جاست که در ابتدا به بررسی دیدگاه های سید خراسانی در مورد ابعاد گوناگون این انقلاب زمینه ساز بپردازیم:
الف - انقلاب ونظام اسلامی، خصوصیات وعظمت آن:
امام خامنه ای در تبیین "ماهیت نظام و انقلاب اسلامی" نکات با ارزشی بیان نمودند که اهم آنان به این صورت است:
1- انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب دینی و مذهبی است؛ چرا که خاستگاهش قم و رهبرش یک عالم دینی است.
2- دو نقطه اصلی در انقلاب اسلامی دین و مردم است
3- وسعت نگاه انقلاب اسلامی ، دنیای اسلامی و رهایی همه امت اسلامی است.
*** اولاً قم خاستگاه انقلاب است. مذهبىترين شهر كشور، پايگاه و خاستگاه بزرگترين انقلاب دوران معاصر شد. اين معنايش چيست؟ اين معنايش اين است كه همهى دنيا بدانند اين انقلاب، يك انقلاب دينى و مذهبى است؛ هيچ تفسير به رأيى، هيچ تفسير مادىاى از اين انقلاب نميشود كرد؛ خاستگاهش قم است؛ رهبرش يك فقيه، يك فيلسوف، يك عالم بزرگ، يك روحانى معنوى است. شناسنامهى انقلاب، اينجور در همهى دنيا شناخته شده است.
***جمهورى اسلامى حكومت ارزشهاست، حكومت اسلام است، حكومت شرع است، حكومت فقه است، نه حكومت افراد روحانى.
***..... درس بزرگ امام عزيز ما به ما و به همهى ملت همين بود؛ به نيروى خودتان ايمان داشته باشيد، در افزايش اين نيرو به صورت روزافزون تلاش كنيد و به خداى متعال و وعدهى الهى اطمينان داشته باشيد؛ اگر ايستادگى كرديد و با تدبير حركت كرديد، مطمئن باشيد كه نصرت الهى با شما همراه است. اين، خصوصيت ديندار بودن مردم و دينى بودن اين انقلاب و نظام اسلامى است.
...مردمى بودن، يعنى اين انقلاب از سوى مردم وفادارانه مورد حمايت قرار بگيرد؛ نظام اسلامى از سوى مردم مورد تأييد و حمايت و پشتيبانى كامل قرار بگيرد. اين هم در طول اين مدت تأمين بوده است.
*** اولين درسى كه انقلاب اسلامى و نظام مبارك جمهورى اسلامى به ما داد، اين بود كه ما نگاهمان را از حصار و چهارديوارى ملت ايران منعطف كنيم به عرصهى وسيع امت اسلامى. امام بزرگوار ما به ما تعليم كرد كه نگاه ما بايد به ساحت عظيم امت باشد. درست است كه كشور ايران در دوران طاغوت در زير فشار استبداد و استعمار به جان آمده بود و له ميشد و بايد نجات داده ميشد، اما فشار اساسى و تهاجم اساسى، تهاجم تاريخى به امت اسلام بود. امت بزرگ اسلامى كه در يكى از حساسترين نقاط جغرافيائى عالم استقرار داشته است، بر اثر دخالت قدرتهاى بزرگ، طمعورزى دولتهاى بزرگ و مقتدر، تجاوز و تعدى استكبار در طول چند قرن، دچار ضعف، انكسار، عقب ماندگى، استعمار زدگى، فقر - هم فقر مادى، هم فقر علمى - شده بود. انقلاب اسلامى نگاهش به دنياى اسلام بود؛ نگاهش به برداشتن دست ظالم و متجاوز استكبار از روى سر امت اسلامى و از زندگى امت اسلامى بود...... مسلمانان احساس كردند كه با پيروزى انقلاب اسلامى و تشكيل نظام اسلامى، راه تازهاى در مقابل آنها گشوده شد. اين را ما از امام آموختيم و اين خط روشنِ نظام جمهورى اسلامى از آغاز تا امروز بوده است
***
ایشان در بیان "علت عظمت، قدرت و بقاء انقلاب اسلامی" به چند نکته مهم اشاره نموده اند:
1- دینی و مردمی بودن این انقلاب
2- ایمان و اعتقاد به ایثار و شهادت
3- صبرو پایداری در برابر مشکلات
***... اگر اين انقلاب، يك انقلاب دينى نبود، قدرت مقاومت نداشت؛ چون دين است كه پيروان خود را از تسليم شدن در مقابل ظلم منع ميكند، به مقابلهى با ظالم تشويق ميكند؛ عدالت و آزادى و معنويت و پيشرفت را به زندگى انسانها پيشنهاد ميكند. اين، خصوصيت دين است. پس آن نظامى كه بر مبناى دين باشد، معنى ندارد كه تسليم فشار و زور دشمنان و زورگويان و زيادهطلبان بشود.
*** اگر حضور مردم نمي بود، اگر فاصلهى بين مردم و نظام ايجاد ميشد، نظام نميتوانست در مقابل دشمنان مقاومتى بكند. اين حضور مستحكم مردم است كه پشتوانهى ايستادگى مسئولان است. اين، دو تا نقطهى اصلى است؛ دين و مردم
*** عظمت اين ملت از كجا به دست آمد؟ پاسخ به همهى اين سؤالات، توجه به اهميت مسئلهى شهادت است. وقتى يك ملتى آحادش، جوانهايش، پدر مادرهايش، ايثار در راه خدا، فداكردن خود در راه هدف الهى را به عنوان يك ايمان پذيرفتند، اين ملت يك عمق عظيم قدرت پيدا ميكند؛ به طور طبيعى اين ملت ميشود مقتدر، ميشود قوى، ميشود يك ملت سرآمد؛ بدون اينكه سلاح داشته باشد، بدون اينكه ثروت فوقالعادهى نقدى در اختيارش باشد
***مگر پيروزى به زور بازو نيست؟ به شمشير نيست؟ به پول نيست؟ به اقتدار ظاهرى نيست؟ نه، پيروزى به اينها نيست. پيروزى وابستهى به يك اقتدارى است كه آن اقتدار از پول و از امكان مادى و از سلاح اتمى حاصل نميشود؛ از اعتقاد به شهادت، ايمان به ايثار، باور به اينكه انسان وقتى ايثار ميكند، دارد با خدا معامله ميكند، ناشى ميشود با اين حساب اگر محاسبه كنيم - كه حساب درستى است - ملت ايران از همهى ملتهاى ديگر قوىتر است، باعظمتتر است.
... اين عظمت را كى به ملت ايران داد؟.... درصف اول، شهيدان ما قرار دارند؛ صف اول، ايثارگران ما قرار دارند - همين جانبازها - اينها پيشوايان ما شدند؛ اينها طلايهداران اين جبههى حق شدند؛ رفتند باور به شهادت را، باور به معاملهى با خدا را در ميدان عمل نشان دادند.صف دوم متعلق به خانوادههاست؛ به شما پدرها، مادرها، فرزندان شهيدان، همسران شهيدان؛ شما كه صبر كرديد، شما كه اين حادثهى بظاهر تلخ را تحمل كرديد... . پدرها، مادرها، همسرها، فرزندها اين حادثهى بظاهر تلخ را با آغوش باز قبول كردند؛ نشان دادند كه معاملهى با خدا را باور دارند.....من مادران و پدرانى را ملاقات كردم كه احساس عزت و افتخار ميكردند، به خاطر اينكه فرزندانشان در راه خدا شهيد شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان طورى كه عمهى ما زينب كبرى (سلام الله عليها) فرمود: «ما رأيت الّا جميلا»... اينهاست كه اعتماد به نفس را در يك ملت به وجود مىآورد؛ اينهاست كه تهديدهاى قدرتهاى مادى دنيا، عربدههاى مستانهى دولتهاى متجاوز و مستكبر دنيا دل آنها را نميلرزاند....
***عرض من اين است كه هم مسئولين، هم آحاد مردم، هم خانوادهها اين ايمان را بايد قدر بدانند؛ اين را در خود روزبهروز ريشهدارتر كنند؛ اين است كه قدرت ملت ايران را تأمين ميكند؛ اين است كه ميتواند پشتوانهى پيشرفتهاى علمى ما، پيشرفتهاى فنى ما، پيشرفتهاى سياسى ما، پيشرفتهاى اجتماعى ما قرار بگيرد
*** بايد صبر كرد. صبر يعنى پايدارى، يعنى خسته نشدن، يعنى مغلوب مشكلات نشدن. مشكلات گوناگون بر سر راه همهى ما هست؛ بايد مغلوب نشويم. اين درس را هم امام بزرگوار ما در عمل به ما تعليم كرد؛ صبر كرد....صبر او از او سرريز شد، ديگران هم صبر كردن را ياد گرفتند؛ لذا ديگران هم صبر كردند ملت بزرگ ايران هم با اين صبر توانست بر اين همه توطئه فائق بيايد. شما ميدانيد از اول پيروزى جمهورى اسلامى ايران تا امروز چقدر توطئه، چقدر خنجرهاى پنهانىِ زهرآلود عليه اين ملت، عليه اين نظام به كار گرفته شده است؟...صبر اين ملت، ايستادگى اين ملت، بر همهى اين خباثتها، عداوتها و كارشكنىها فائق آمد.
بنابر این باید با دو عنصر " صبر" و " شهادت طلبی"، این انقلاب را تا تحقق همه اهدافش، یعنی تا تحقق ظهور و سپردن پرچم به دست مهدی موعود ارواحنا فداه همراهی نمود.
ب- توطئه های دشمنان داخلی و خارجی برای انقلاب
آشنایی با توطئه ها دشمنان داخلی و خارجی انقلاب زمینه ساز ظهور نقشی اساسی در خنثی کردن این دسیسه های شیطانی دارد، اینجاست که باید با کمال دقت بیانات سید خراسانی را مد نظر قرار دهیم تا در سیر تحقق ظهور با چالشهای کمتری روبرو شده و سرافراز بیرون آییم:
ایشان ضمن اشاره به برنامه مند بودن دشمنی ها با انقلاب،نقاط مورد تهاجم دشمنان را، برای ما متذکر شده اند:
1- تهاجم به دین از طریق :
- توهین و ایجاد تردید در مقدسات و حقایق دینی وانقلابی به طرق مختلف
- ترویج مکاتب گوناگون مذهبی
- اشاعه بی بندو باری
- ترویج مسئلهى اسلام منهاى روحانيت
- ترویج جدائى دين از سياست
- شکستن فضای انقلابی در کشور
2- تهاجم به مردم و وفاداری آنان با ناامید کردن مردم از طریق:
- شایعه سازی و تاریک جلوه دادن فضا
- برجسته کردن نقاط ضعف و کم ارزش کردن نقاط قوت
- تحریم
*** نميشود قبول كرد كه جبههى دشمنان اسلام و انقلاب كه بشدت از ناحيهى بيدارى اسلامى تهديد ميشوند، برنامهريزى بلندمدت نداشته باشند؛ اين را هيچ كس نميتواند باور كند، مگر خيلى سادهلوح باشيم، غافل باشيم كه اين را باور كنيم. حتماً برنامههاى بلندمدت دارند؛ كمااينكه همين حوادثى هم كه گاهى مىبينيد در كشور اتفاق مىافتد كه دست بيگانه در آن نمايان است، چيزهاى دفعتاً به وجود آمده نيست، خلقالساعه نيست؛ اينها هم برنامههاى ميانمدت و بلندمدت بوده است. برنامهريزى كردند، نتيجهى اين برنامهريزى شده اين. نه اينكه همان شب تصميم گرفتند اين كار را بكنند و فردا اقدام كردند.... پس جبههى دشمن برنامهى بلندمدت دارد. آنها مأيوس نميشوند كه ببينند حالا امروز شكست خوردند، دست بردارند؛ نه، طراحى ميكنند براى ده سال ديگر، بيست سال ديگر، چهل سال ديگر. بايد آماده باشيد
*** دشمنان اين انقلاب وقتى خواستهاند در طول اين مدت به اين انقلاب و اين نظام صدمهاى وارد كنند، آماج حملات آنها چه بوده است؟ آماج حملات دشمنان، دو نقطهى اساسى است: يكى دين، يكى مردم و وفادارى آنها.... اين، دو تا نقطهى اصلى است؛ دين و مردم. لذا دشمن هم همينها را آماج حملات خود قرار داده است؛ دين را يك جور، وفادارى و اعتقاد مردم را يك جور. اينكه شما ملاحظه ميكنيد از سالهاى دههى 60، از دوران حيات بابركت امام، چه دشمنان بيرونى و چه مزدوران يا نوكران بىمزد و منت آنها از داخل، مقدسات دينى را، حقايق دينى را، بيّنات اسلامى را مورد ترديد و انكار قرار دادند، اين يك چيز تصادفى نبوده است؛ روى اين تكيه داشتهاند. اين مسئله از ماجراى سلمان رشدى آغاز شد تا فيلمهاى ضد اسلام هاليوودى، تا كاريكاتورها، تا قرآنسوزى، تا حوادث گوناگونى كه عليه اسلام در اين گوشه و آن گوشه اتفاق افتاد، براى اينكه ايمان مردم را به اسلام و مقدسات اسلامى كم كنند. در داخل كشور، از طرق مختلف، پايههاى ايمان مردم، بخصوص نسل جوان را متزلزل كنند؛ از اشاعهى بىبندوبارى و اباحيگرى، تا ترويج عرفانهاى كاذب - جنس بدلى عرفان حقيقى - تا ترويج بهائيت، تا ترويج شبكهى كليساهاى خانگى؛ اينها كارهائى است كه امروز با مطالعه و تدبير و پيشبينى دشمنان اسلام دارد انجام ميگيرد؛ هدفش هم اين است كه دين را در جامعه ضعيف كند.
در زمينهى تضعيف وفادارى مردم نسبت به نظام هم كارهاى زيادى ميكنند: شايعه ميسازند، براى اينكه مردم را از مسئولين كشور، از رؤساى قوا مأيوس كنند. تخم بدبينى ميپراكنند. هر كار شايستهى باارزشى كه در سطح كشور انجام بگيرد، اين را در وسائل تبليغات گوناگون مورد ترديد قرار ميدهند. اگر ضعفهائى هست، چند برابر ميكنند و نقاط قوت را نشان نميدهند، براى اينكه مردم را نااميد كنند، بخصوص نسل جوان را نااميد كنند. افق آينده را در مقابل نسل جوان و مردم تيره و تار نشان ميدهند، براى اينكه مردم را از صحنه خارج كنند.
***از برنامههاى تبليغاتى دشمنان در طول سالهاى انقلاب اين بوده است كه رمزها و نمادهاى انقلاب و اسلام را تضعيف كنند. هر چيزى كه به عنوان نماد اسلام و نماد انقلاب در سطح ملى وجود دارد، اين را مورد تضعيف قرار دهند؛ تضعيف روحانيت و تمسخر روحانيت از اين باب است؛ تضعيف بسيارى از معارف اسلامى و اهانت به آنها و خدشهى در آنها از سوى افراد گوناگون، از اين قبيل است. تضعيف قم هم از اين قبيل است.
براى قم برنامهريزى كردند. همان طورى كه ديروز هم در يك جلسهاى در اينجا گفتم، تصميم جبههى دشمن اين بود كه همچنان كه قم پايگاه عظمت اسلام و برافراشته شدن پرچم انقلاب بود، در همين قم آنتىتز انقلاب را به وجود بياورند؛ اينجا را بكنند پايگاه ضديت با انقلاب؛ براى اين تلاش كردند، براى اين برنامهريزى كردند. از انواع و اقسام شيوهها استفاده كردند؛ از جمله كار كردن روى فكر مردم قم، روى احساسات مردم قم، شايد بتوانند اين احساسات را خاموش كنند يا كمرنگ كنند. بنابراين در اين سالها خيلى كار شده است.
***امروز يكى از خطوط اصلى كار دشمن - كه از عناصر مهم جنگ نرم به حساب مىآيد - اين است كه واقعيات را دگرگون جلوه دهد، حوادث گوناگون را دگرگون جلوه دهد. خود تبليغاتى كه دشمن در اين زمينه انجام ميدهد، نشانهى ضعف اوست. دشمن هر جا كه در ميدان واقعيت دچار مشكل ميشود و كم مىآورد، بر حجم تبليغات مىافزايد. امروز اگر كسى كارهاى دشمن را در عرصهى عظيم شيوههاى تبليغاتى ملاحظه كند؛ از وسائل اينترنتى گرفته تا وسائل صوتى و تصويرى، تا بلندگوهائى كه در جاهاى مختلف دارند - در داخل هم دارند - مىبيند يك قلم عمده اين است كه حوادث كشور را دگرگون جلوه دهند؛ وضع كشور را مأيوسكننده، نااميد كننده، رو به زوال، رو به انحطاط، رو به بنبست نشان دهند. تلاش زياد آنها در اين زمينه، خود نشانهى ضعف آنها در ميدان واقعيت است.
امروز اگر به تبليغات دشمن نگاه كنيد، مىبينيد اگر در مسائل اقتصادى اظهارنظر ميكنند، همهى حرفشان اين است كه بنبست است، گره ناگشودنى است، اشكالات فراوان است، فردا چنين خواهد شد.
يك عدهاى هم اين مسائل را باور ميكنند و همانها را در داخل تكرار ميكنند. قبل از شروع انتخابات و آن قضاياى فتنه، بعضى از كسانى كه بعداً امتحان خودشان را در فتنه دادند، به ما مراجعه ميكردند كه آقا سال آينده، سال سختى است - يعنى همان سال 88 - از لحاظ اقتصادى چنين است، چنان است؛ فضا را تنگ، تاريك، مشكل، غير قابل عبور جلوه ميدادند؛ مسئولين را يك جور ميخواستند دلسرد كنند، مردم را يك جور.
*** سالهاى گذشته در برخى مطبوعات كشور، بعضى افراد مدعى فهم و دانش، عليه دين، عليه مبانى اسلامى افاداتى مينوشتند؛ اينها هم در مردم اثرى نكرد.
اين را توجه داشته باشيد؛ دشمنان دو نكتهى اساسى را در باب دين دارند دنبال ميكنند؛ چون ديدهاند كه اين دو نقطه در زندگى مردم چقدر تأثيرگذار است: يكى مسئلهى اسلام منهاى روحانيت است؛ چون ديدهاند كه روحانيت در جامعهى ايرانى چه تأثير شگرفى را به وجود آورد و بر حركت مردم گذاشت. البته از قبل از انقلاب هم اين زمزمهها را ميكردند. حضور روحانيون در انقلاب و پيشروى آنها در انقلاب، موقتاً اين معنا را از صحنه خارج كرد؛ اما باز شروع كردند. يكى هم اسلام منهاى سياست است، جدائى دين از سياست است. اينها از جملهى چيزهائى است كه امروز دارند با اصرار فراوان در مطبوعات، در نوشتهجات، در وسائل اينترنتى ترويج ميكنند. مسئله براى آنها اهميت دارد. اين را توجه داشته باشيم.
*** بدانيد در سالهاى بعد از رحلت امام (رضوان الله تعالى عليه)كسانى همهى تلاش خودشان را جمع كردند كه اين احساس را، اين ايمان را در ملت ما از بين ببرند. نوشتند، گفتند، تكرار كردند؛ دشمن متمركز شد براى اينكه اين ايمان را از بين ببرد. البته نتوانستند، بعد از اين هم هرگز نخواهند توانست.
***از سال 58 و 59 تحريم را عليه كشور ما شروع كردند؛ ليكن اين تشديد تحريمها در واقع براى اين است كه روى مردم فشار بيايد و مردم از نظام اسلامى جدا شوند. خوشبختانه هم مسئولين گفتند، هم مردم اعلان كردند، هم عملاً نشان داده شد كه اين تحريمها به توفيق الهى اثر قابل توجهى بر زندگى مردم نخواهد گذاشت
***عزيزان من! فضاى انقلابى در كشور دشمنان عنودى دارد، دشمنان كينهورزى دارد. با حاكميت فضاى انقلابى در كشور مخالفند؛ ميخواهند اين فضا را بشكنند. شما ديديد در يك دورهاى شهادت را زير سؤال بردند، جهاد را زير سؤال بردند، شهيد را زير سؤال بردند، نظرات امام را زير سؤال بردند، پيغمبران را زير سؤال بردند! مسئله اين نيست كه فلان زيدى با اين مفاهيم مخالف است؛ مسئله اين است كه اين مخالفت از نظر دشمن بايد در جامعه مطرح شود؛ فضاسازى شود و فضاى انقلابى بشكند. در حوزهى علميه همه بايد به اين مسئله توجه كنند. در متن جامعه اينجور است، طبعاً در حوزههاى علميه هم اينجور است.
***امروز كار عمدهى دشمن در جنگ نرم، غبارپراكنى در فضاى سياسى كشور است؛ اين را توجه داشته باشيد. امروز مهمترين كار دشمن اين است.... با اين شيوههاى تبليغى، با جنجال، با فرستادن انبوه حرفهاى خلاف واقع، سعى ميكنند فضاى جوامع را دگرگون كنند و تأثير بگذارند؛ بايد به اين نكته توجه داشت، بايد اين را مراقب بود... بخشى از حق را با بخشى از باطل مخلوط ميكنند، نميگذارند صِرف باطل و صريح باطل باشد؛ لذا مخاطبان دچار اشتباه ميشوند؛ اين را بايد خيلى مراقبت كرد. امروز در تبليغات جهانى، همهى تكيه بر روى اين است كه حقايق را در كشور شما، در جامعهى شما، در نظام اسلامى شما دگرگون جلوه دهند؛ امكانات تبليغاتىشان هم فراوان است، به طور دائم هم مشغولند. البته افرادى هم هستند كه بعضى دانسته، بعضى ندانسته، در داخل، همان حرفها را تكرار ميكنند و همانها را بازتاب ميدهند.
توجه به چند اصل مهم برای رفتار ما، که با توجه به نقشه های دشمنان توسط امام خامنه ای گوشزد گردید، لازم است:
*** هر آنچه را كه دشمن بر روى آن تكيه ميكند و نقشهى راه دشمن و طرح كلى دشمن بر روى آنها متمركز است، او ميتواند براى ما هم يك طرح كلى و نقشهى راهى را در اختيار بگذارد. همان چيزى را كه آنها آماج حمله قرار ميدهند، ما بايد توجه داشته باشيم و بدانيم كه آنها را بايستى حفظ كنيم، بايد بر روى آنها تكيه كنيم: حضور مردمى و معارف دينى و اسلامى
*** من به طور مختصر چند اصل را براى رفتار خودمان - با توجه به نقشهى دشمن - مطرح ميكنم.
يك مسئله، مسئلهى وحدت كلمهى ملى است. مخاطب اين، هم خواصند، هم عامهى مردم. مسئلهى وحدت را بايد جدى گرفت. من دربارهى وحدت كلمهى مردم خيلى صحبت كردم، يك خصوصيات و شاخصهائى هم گفتم. صرف اينكه كسى بگويد ما طرفدار وحدتيم، كافى نيست؛ شاخصهائى دارد، علامتهائى دارد.
مسئلهى ديگر، همبستگى روزافزون مردم و خواص با سه قوه است. همبستگى با قواى سه گانهى كشور بايد روزبهروز بيشتر شود، بايد كمك بشوند؛ بخصوص قوهى مجريه كه بارهاى زيادى را بر دوش دارد. اين شايعه درست كردن و زحمات را نديده گرفتن، به هيچ وجه صلاح كار كشور و آيندهى كشور نيست.
نكتهى سوم، تقويت ايمان دينى، تأمين نيازهاى فكرى و استفهامهاى نسل جوان است؛ كه اين عمدتاً متوجه به روحانيت و حوزههاى علميه است. دائماً شبهه القاء ميكنند؛ بايد به طور دائم و بهروز پاسخ شبههها را داد.
نكتهى چهارم، معرفى درست و شايستهى روحانيت است؛ كه اين فقط وظيفهى خود روحانيون نيست. روشنفكران و آگاهان ميتوانند نقش روحانيت را در كشور نشان بدهند و نشان بدهند كه در مقاطع حساس، روحانيت، بخصوص مراجع معظم و بزرگان حوزههاى علميه، از چه مشكلاتى و چه گذرگاههاى سختى توانستهاند جامعه را عبور بدهند.
مسئلهى ديگر، تلاش جوانان براى بصيرتافزائى است. خود جوانها بايد در اين زمينه تلاش كنند. دشمن را بايد شناخت، روشهاى دشمن را بايد شناخت؛ اين كارى است كه بر عهدهى خود جوانهاست.
نكتهى بعدى كه براى فهرست كارهاى لازم امروز ما بايستى مورد توجه قرار بگيرد، مسئلهى پيشرفت علم و حركت در جهت نقشهى جامع علمى كشور است؛ همين كارى كه پنج شش سال است بحمداللَّه حركت بهترى پيدا كرده است، پيشرفتهاى خوبى انجام گرفته است. بايستى بيشتر تلاش كرد. انشاءاللَّه اين حركت، شتابندهتر شود. لازم است حركت شتابندهى ديگرى در داخل حوزههاى علميه انجام بگيرد؛ كه در اين باره انشاءاللَّه با دوستان و برادران و خواهران عضو حوزهى علميه صحبت خواهيم كرد.
كار مهم ديگر - كه مخاطب و مسئول آن، دولت است - اهتمام به رفع عوامل نارضائى و مشكلساز براى مردم است: مسئلهى معيشت، مسئلهى اشتغال، مسئلهى سامانههاى ادارى، مسئلهى منصوبان دستگاهها - بخصوص در سطوح بالا - مسئلهى شهردارىها، مسئلهى نيروى انتظامى، كه مباشراً و مستقيماً با مردم روبهرو هستند و ميتوانند بسيارى از مشكلات مردم را برطرف كنند يا خداى نكرده نارضائىهائى به وجود بيايد. بنابراين دستگاهها در مسائل گوناگون، اهتمام و هماهنگى داشته باشند؛ هماهنگى و همافزائى داشته باشند؛ اختلاف وجود نداشته باشد؛ كه اين هم مربوط به دستگاههاى دولتى است.
البته باید یاد آور شویم که ایشان در ضمن بیاناتشان علاوه بر توجه دادن به توطئه های دشمنان، بارها نیز به شکست تلاشهای آنان اشاره کردند :
*** ليكن نكتهى اساسى اين است كه دشمنان ملت ايران و دشمنان نظام اسلامى در طول اين سى و دو سال، همهى تلاشى را كه در اين دو مورد انجام دادهاند، سرمايهگذارىهاى خسارتبارى بوده است؛ نتيجهاى نگرفتند و شكست قطعى خوردند. آنها خيال ميكردند ميتوانند مردم را از نظام اسلامى جدا كنند. روزبهروز كه گذشته است، مىبينيد مردم پايبندىشان به مسائل دينى و ارزشهاى معنوى بيشتر شده است. كِى در كشور ما اين همه جوان در مراسم معنوى شركت ميكردند؛ در مراسم عبادى ماه رمضان، در روز عيد فطر؟ اين اجتماعات عظيم، اين روشنبينى مردم در زمينهى مسائل سياسى سابقه نداشته است....بدون ترديد دشمن در جدا كردن مردم از نظام اسلامى شكست خورده است. سال گذشته در انتخابات، چهل ميليون مردم كشور پاى صندوقهاى رأى رفتند. در واقع يك رفراندوم چهل ميليونى به نفع نظام جمهورى اسلامى و به نفع انتخابات انجام گرفت؛ همين بود كه دشمن را عصبانى كرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بين ببرند، اما اين را هم نتوانستند انجام دهند. مردم در مقابل فتنه هم ايستادند.
*** البته نظام زنده است، نظام سرپاست، نظام قوى است و با اطمينان كامل عرض ميكنم نظام بر همهى چالشهائى كه در مقابلش قرار دارد، فائق و پيروز خواهد شد.
*** مردم كه آن زحمات و مشكلات دههى 60 و اوائل انقلاب را تحمل كردند، امروز با پيشرفتهاى عظيمى كه پيدا شده است، اطمينانشان بيشتر و اميدشان به آينده روشنتر است و در مقابل دشمن مىايستند و توطئهى دشمن را خنثى ميكنند.
*** امروز به توفيق الهى، بإذن اللَّه تعالى، جمهورى اسلامى در قلهى اقتدار سياسى و امنيتى خود قرار دارد.
برماست که ضمن توجه به این نقاط مورد تهاجم دشمن، در برابر تلاشهای خبیثانه آنان هوشیار باشیم و اجازه تحقق اهداف را به انان ندهیم، برای ایجاد آمادگی در این زمینه، توجه عمیق به هدایت ها و دستگیرهای حیاتی امام خامنه ای ضرورتی قطعی است . که در ادامه بیانات ایشان در این باره را مرور خواهیم کرد:
ج - بصیرت، راهکارها و مصادیق:
از مجموعه بیانات ایشان می توان فهمید که " بصیرت یافتن" نقشی اساسی در پیشبرد اهداف انقلاب زمینه ساز ظهور و به سرانجام رساندن آن دارد، خصوصا مشخص است که با توجه به تاکیدات فراوان ایشان بر این امر و مصادیق مختلفی که د راین باب بیان می کنند، برای عبور از امتحانات دشوار پیش رو و سربلندی در امتحانهای آخرالزمان، می بایست حتما به چراغ بصیرت مسلح شد ...
نکته قابل تامل اینست که ایشان جوانان را مخاطب سخنان خویش در باره بصیرت قرار داده اند و به کمال رساندن دستاوردهای انقلاب متصل به انقلاب جهانی حضرت مهدی ارواحنا فداه را وظیفه تاریخی جوانان امروز می دانند:
*** مسئلهى ديگر، تلاش جوانان براى بصيرتافزائى است. خود جوانها بايد در اين زمينه تلاش كنند. دشمن را بايد شناخت، روشهاى دشمن را بايد شناخت؛ اين كارى است كه بر عهدهى خود جوانهاست.
***مخاطب عمدهى من در بسيارى از مباحث، از جمله در اين بحثى كه امروز مطرح ميكنم، شما جوانها هستيد؛ چون كار مال شماست، كشور هم مال شماست. ما مهمان چند روزه هستيم. نوبت ما، سهم ما، دوران ما سپرى شده. از حالا به بعد دوران شماهاست؛ شما هستيد كه بايد اين كشور را اداره كنيد؛ بايد در سطوح مختلف، اين اقتدار ملى را، اين عزت ملى را با استفاده از دستاوردهائى كه تاكنون وجود داشته، به كمال برسانيد؛ اين وظيفهاى است كه در تاريخ متوجه به شماست. لذا مخاطب من شما هستيد. ... در باب بصيرت، بنده در سال اخير و قبل از آن خيلى صحبت كردم؛ ديگران هم مسائل زيادى گفتند؛ ديدم بعضى از جوانها هم كارهاى خوبى در اين زمينه انجام دادند. من ميخواهم روى مسئلهى بصيرت باز هم تأكيد كنم. اين تأكيد من در واقع با اين انگيزه است كه شما كه خودتان مخاطبيد، خودتان ميدانداريد، كار بر دوش شماست، برويد سراغ كارها و برنامهريزىهائى كه با بصيرتيافتن ارتباط دارد؛ اين نياز مهم را تأمين كنيد.
ایشان بصیرت را شرط لازم برای موفقیت کامل در رسیدن به اهداف دانسته و آن را در دو سطح بیان نمود ه اند:
1- بصیرت عمیق و اصولی: که برمبنای نگاه توحیدی بدست می آید که با این نگاه انسان ديگر يأس، نااميدى، سرخوردگى و افسردگى معنى ندارد و خسارت و ضرر براى مؤمن اصلاً متصور نيست؛ برعکس نگاه مادی.
2- بصیرت در حوادث گوناگون: که مستلزم دیدن درست حوادث و تدبر در آنهاست.
***آنچه كه راه را مشخص ميكند، بصيرت است.
***بصيرت، نورافكن است؛ بصيرت، قبلهنما و قطبنماست. توى يك بيابان انسان اگر بدون قطبنما حركت كند، ممكن است تصادفاً به يك جائى هم برسد، ليكن احتمالش ضعيف است؛ احتمال بيشترى وجود دارد كه از سرگردانى و حيرت، دچار مشكلات و تعبهاى زيادى شود. قطبنما لازم است؛ بخصوص وقتى دشمن جلوى انسان هست. اگر قطبنما نبود، يك وقت شما مىبينيد بىسازوبرگ در محاصرهى دشمن قرار گرفتهايد؛ آن وقت ديگر كارى از دست شما برنمىآيد. پس بصيرت، قطبنما و نورافكن است. در يك فضاى تاريك، بصيرت روشنگر است. بصيرت راه را به ما نشان ميدهد
البته براى موفقيت كامل، بصيرت شرط لازم است، اما شرط كافى نيست. ... اما بصيرت شرط لازم است. اگر همهى آن چيزهاى ديگر باشد، بصيرت نباشد، رسيدن به هدف و موفقيت، بسيار دشوار خواهد بود.
*** بصيرت را در دو سطح ميتوانيم تعريف كنيم. يك سطح، سطح اصولى و لايهى زيرين بصيرت است. انسان در انتخاب جهانبينى و فهم اساسى مفاهيم توحيدى، با نگاه توحيدى به جهان طبيعت، يك بصيرتى پيدا ميكند. فرق بين نگاه توحيدى و نگاه مادى در اين است: با نگاه توحيدى، اين جهان يك مجموعهى نظاممند است، يك مجموعهى قانونمدار است، طبيعت هدفدار است؛ ما هم كه جزئى از اين طبيعت هستيم، وجودمان، پيدايشمان و زندگىمان هدفدار است؛ بىهدف به دنيا نيامديم. اين، لازمهى نگاه توحيدى است. معناى اعتقاد به وجود خداوند عالم و قادر اين است. وقتى فهميديم هدفدار هستيم، آنگاه در جستجوى آن هدف برمىآئيم. خود اين جستجو، يك تلاش اميدوارانه است. تلاش ميكنيم آن هدف را پيدا كنيم. بعد كه هدف را يافتيم، فهميديم هدف چيست، تلاشى شروع ميشود براى رسيدن به آن هدف. در اين صورت همهى زندگى ميشود تلاش؛ آن هم تلاش جهتدار و هدفدار. از آن طرف اين را هم ميدانيم كه با نگاه توحيدى، هر گونه تلاش و مجاهدتى در راه هدف، انسان را قطعاً به نتيجه ميرساند. اين نتائج مراتبى دارد؛ يقيناً به يك نتيجهى مطلوب ميرساند. با اين نگاه، در زندگى انسان ديگر يأس، نااميدى، سرخوردگى و افسردگى معنى ندارد. وقتى شما ميدانيد وجود شما، پيدايش شما، حيات شما، تنفس شما با يك هدفى تحقق پيدا كرده است، دنبال آن هدف ميگرديد و براى رسيدن به آن هدف، تكاپو و تلاش ميكنيد. از نظر خداى متعال كه آفرينندهى هستى است، خود اين تكاپو هم اجر و پاداش دارد. به هر نقطهاى كه رسيديد، در واقع به هدف رسيديد. اين است كه در ديدگاه توحيدى، خسارت و ضرر براى مؤمن اصلاً متصور نيست. فرمود: «ما لنا الّا احدى الحسنيين»؛ يكى از دو بهترين در انتظار ماست؛ يا در اين راه كشته ميشويم، كه اين بهترين است؛ يا دشمن را از سر راه برميداريم و به مقصود ميرسيم، كه اين هم بهترين است.
درست نقطهى مقابل، نگاه مادى است. نگاه مادى اولاً پيدايش انسان را، وجود انسان را در عالم بدون هدف ميداند؛ اصلاً نميداند براى چه به دنيا آمده است. البته در دنيا براى خودش هدفهائى تعريف ميكند - به پول برسد، به عشق برسد، به مقام برسد، به لذتهاى جسمى برسد، به لذتهاى علمى برسد؛ از اين هدفها ميتواند براى خودش تعريف كند - اما اينها هيچكدام هدفهاى طبيعى نيست، ملازم با وجود او نيست. وقتى اعتقاد به خدا نبود، اخلاقيات هم بىمعنى ميشود، عدالت هم بىمعنى ميشود؛ جز لذت و سود شخصى، هيچ چيز ديگرى معنا پيدا نميكند. اگر انسان در راه رسيدن به سود شخصى پايش به سنگ خورد و آسيب ديد، ضررخسارت كرده. اگر به سود نرسيد، اگر نتوانست تلاش كند، نوبت به يأس و نااميدى و خودكشى و به كارهاى غير معقول دست زدن ميرسد. پس ببينيد فرق بين نگاه توحيدى و نگاه مادى، معرفت الهى و معرفت مادى اين است. اين، اساسىترين پايههاى بصيرت است. كرده،
با اين نگاه، وقتى انسان مبارزه ميكند، اين مبارزه يك تلاش مقدس است؛ اگر جنگ مسلحانه هم بكند، همين جور است. اصلاً مبارزه بر اساس بدبينى و بدخواهى نيست. مبارزه براى اين است كه انسانيت - نه فقط شخص خود او - به خير و كمال و رفاه و تكامل مقامات رفيع نائل شود. با اين نگاه، زندگى چهرهى زيبائى دارد و حركت در اين ميدان وسيع، يك كار شيرين است. خستگى انسان با ياد خداى متعال و با ياد هدف برطرف ميشود. اين، پايهى اساسى معرفت است؛ پايهى اساسى بصيرت است. اين بصيرت خيلى چيز لازمى است؛ اين را بايد ما در خودمان تأمين كنيم. بصيرت در حقيقت زمينهى همهى تلاشها و مبارزات انسانى در جامعه است. اين يك سطح بصيرت.
بجز اين سطح وسيع بصيرت و لايهى عميق بصيرت، در حوادث گوناگون هم ممكن است بصيرت و بىبصيرتى عارض انسان شود. انسان بايد بصيرت پيدا كند. اين بصيرت به چه معناست؟ يعنى چه بصيرت پيدا كند؟ چه جورى ميشود اين بصيرت را پيدا كرد؟ اين بصيرتى كه در حوادث لازم است و در روايات و در كلمات اميرالمؤمنين هم روى آن تكيه و تأكيد شده، به معناى اين است كه انسان در حوادثى كه پيرامون او ميگذرد و در حوادثى كه پيش روى اوست و به او ارتباط پيدا ميكند، تدبر كند؛ سعى كند از حوادث به شكل عاميانه و سطحى عبور نكند؛ به تعبير اميرالمؤمنين، اعتبار كند: «رحم اللَّه امرء تفكّر فاعتبر»؛(1) فكر كند و بر اساس اين فكر، اعتبار كند. يعنى با تدبر مسائل را بسنجد - «و اعتبر فأبصر» - با اين سنجش، بصيرت پيدا كند. حوادث را درست نگاه كردن، درست سنجيدن، در آنها تدبر كردن، در انسان بصيرت ايجاد ميكند؛ يعنى بينائى ايجاد ميكند و انسان چشمش به حقيقت باز ميشود.
اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) در جاى ديگر ميفرمايد: «فانّما البصير من سمع فتفكّر و نظر فأبصر»؛ بصير آن كسى است كه بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتى شنيد، بينديشد. هر شنيدهاى را نميشود به صرف شنيدن رد كرد يا قبول كرد؛ بايد انديشيد. «البصير من سمع فتفكّر و نظر فأبصر». نَظَرَ يعنى نگاه كند، چشم خود را نبندد. ايراد كار بسيارى از كسانى كه در لغزشگاههاى بىبصيرتى لغزيدند و سرنگون شدند، اين است كه نگاه نكردند و چشم خودشان را بر يك حقايق واضح بستند. انسان بايد نگاه كند؛ وقتى كه نگاه كرد، آنگاه خواهد ديد. ما خيلى اوقات اصلاً حاضر نيستيم يك چيزهائى را نگاه كنيم. انسان مىبيند منحرفينى را كه اصلاً حاضر نيستند نگاه كنند. آن دشمن عنود را كار نداريم - حالا اين را بعداً عرض خواهم كرد؛ «و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوّا» - بعضىها هستند كه انگيزه دارند و با عناد وارد ميشوند؛ خوب، دشمن است ديگر؛ بحث بر سر او نيست؛ بحث بر سر من و شماست كه توى عرصه هستيم. ما اگر بخواهيم بصيرت پيدا كنيم، بايد چشم را باز كنيم؛ بايد ببينيم. يك چيزهائى هست كه قابل ديدن است. اگر ما از آنها سطحى عبور كنيم، آنها را نبينيم، طبعاً اشتباه ميكنيم. ..... پس ببينيد مطالبهى بصيرت، مطالبهى يك امر دشوار و ناممكن نيست. بصيرت پيدا كردن، كار سختى نيست ...مطالبهى بصيرت، مطالبهى همين تدبر است؛ مطالبهى همين نگاه كردن است؛ مطالبهى چيز بيشترى نيست. و به اين ترتيب ميشود فهميد كه بصيرت پيدا كردن، كار همه است؛ همه ميتوانند بصيرت پيدا كنند
ایشان دو مثال مهم برای تبیین این بحث بکار بردها ند که مرور آنها مفید خواهد بود:
*** من يك مثال از تاريخ بزنم. در جنگ صفين لشكر معاويه نزديك به شكست خوردن شد؛ چيزى نمانده بود كه بكلى منهدم و منهزم شود. حيلهاى كه براى نجات خودشان انديشيدند، اين بود كه قرآنها را بر روى نيزهها كنند و بياورند وسط ميدان. ورقههاى قرآن را سر نيزه كردند، آوردند وسط ميدان، با اين معنا كه قرآن بين ما و شما حكم باشد. گفتند بيائيد هرچه قرآن ميگويد، بر طبق آن عمل كنيم. خوب، كار عوامپسند قشنگى بود. يك عدهاى كه بعدها خوارج شدند و روى اميرالمؤمنين شمشير كشيدند، از ميان لشكر اميرالمؤمنين نگاه كردند، گفتند اين كه حرف خوبى است؛ اينها كه حرف بدى نميزنند؛ ميگويند بيائيم قرآن را حكم كنيم. ببينيد، اينجا فريب خوردن است؛ اينجا لغزيدن به خاطر اين است كه انسان زير پايش را نگاه نميكند. هيچ كس انسان را نميبخشد اگر بلغزد، به خاطر اينكه زير پايش را نگاه نكرده، پوست خربزه را زير پاى خودش نديده. آنها نگاه نكردند. آنها اگر ميخواستند حقيقت را بفهمند، حقيقت جلوى چشمشان بود. اين كسى كه دارد دعوت ميكند و ميگويد بيائيد به حكميت قرآن تن بدهيم و رضايت بدهيم، كسى است كه دارد با امام منتخبِ مفترضالطاعه ميجنگد! او چطور به قرآن معتقد است؟ اميرالمؤمنين علىبنابىطالب غير از اينكه از نظر ما از طرف پيغمبر منصوص و منصوب بود، اما آن كسانى هم كه اين را قبول نداشتند، اين مسئله را قبول داشتند كه آن روز بعد از خليفهى سوم، همهى مردم با او بيعت كردند، خلافت او را قبول كردند؛ شد امام، شد حاكم مفترضالطاعهى جامعهى اسلامى. هر كس با او ميجنگيد، روى او شمشير ميكشيد، وظيفهى همهى مسلمانها بود كه با او مقابله كنند. خوب، اگر اين كسى كه قرآن را سر نيزه كرده، حقيقتاً به قرآن معتقد است، قرآن ميگويد كه تو چرا با على ميجنگى. اگر واقعاً به قرآن معتقد است، بايد دستهايش را بالا ببرد، بگويد آقا من نميجنگم؛ شمشيرش را بيندازد. اين را بايد ميديدند، بايد ميفهميدند. اين مطلب مشكلى بود؟ اين معضلى بود كه نشود فهميد؟ كوتاهى كردند. اين ميشود بىبصيرتى. اگر اندكى تدبر و تأمل ميكردند، اين حقيقت را ميفهميدند؛ چون اينها خودشان در مدينه اصحاب اميرالمؤمنين بودند؛ ديده بودند كه در قتل عثمان، عوامل و دستياران خود معاويه مؤثر بودند؛ آنها كمك كردند به كشته شدن عثمان؛ در عين حال پيراهن عثمان را به عنوان خونخواهى بلند كردند. آنها خودشان اين كار را كردند، مقصر خودشان بودند، اما دنبال مقصر ميگشتند. ببينيد، اين بىبصيرتى ناشى از بىدقتى است؛ ناشى از نگاه نكردن است؛ ناشى از چشم بستن بر روى يك حقيقت واضح است.
در همين قضاياى فتنهى اخير، يك عدهاى اشتباه كردند؛ اين بر اثر بىبصيرتى بود. ادعاى تقلب در يك انتخابات بزرگ و باعظمت ميشود؛ خوب، اين راهش واضح است. اگر چنانچه كسى معتقد به تقلب است، اولاً بايد استدلال كند، دليل بياورد بر وجود تقلب؛ بعد هم اگر چنانچه دليل آورد يا نياورد، قانون راه را معين كرده است؛ ميتواند شكايت كند. بايد بازرسى شود، بازبينى شود؛ آدمهاى بىطرفى بيايند نگاه كنند تا معلوم شود تقلب شده يا نشده؛ راهش اين است ديگر. اگر چنانچه كسى زير بار اين راه نرفت و قبول نكرد - با اينكه ما كمكهاى زيادى هم كرديم: مدت قانونى را بنده تمديد كردم؛ حتّى گفتيم خود افراد بيايند جلوى دوربينهاى تلويزيون شمارش كنند - دارد تمرد ميكند. .. توجه بفرمائيد. مقصود اين نيست كه راجع به قضاياى گذشته اظهارنظر كنيم؛ ميخواهيم مثال بزنيم. پس بصيرت پيدا كردن، كار دشوارى نيست. اگر شما نگاه كرديد ديديد يك راه معقول قانونىاى وجود دارد و كسى از آن راه معقول قانونى سرميپيچد و كارى ميكند كه براى كشور مضر است، ضربهى به منافع ملت است، خوب، با نگاه عادلانه، با نگاه متعارف، با نگاه غيرجانبدارانه، معلوم است كه او محكوم است؛ اين يك چيز روشنى است، يك قضاوت واضحى است.
نکات دیگری نیز در ضمن بیانات ایشان وجود دارد که توجه با آنان در جهت کسب بصیرت بسیاز ضروری است :
- ملاک بودن حق و اسلام، نه اشخاص
- لزوم لحظه شناسی و عمل به هنگام
- قدرت تحلیل پیدا کردن
- شناخت دشمن و روش های آن
- فهم درست قضایا از طریق نگاه کردن به خطوط دشمن
- داشتن عزم و اراده و نگاه به دوردست
- عمل به اندازه؛ نه افراط نه تفریط
- حفظ شور انقلابی و افزودن بر آن
- اخلاص
- جهاد با نفس
- توسل و توجه به پروردگار، تمسك به اولياى الهى، راه عبادت، راه خشوع
*** مسئلهى ديگر، تلاش جوانان براى بصيرتافزائى است. خود جوانها بايد در اين زمينه تلاش كنند. دشمن را بايد شناخت، روشهاى دشمن را بايد شناخت؛ اين كارى است كه بر عهدهى خود جوانهاست
*** اين سه عنصر را هميشه با يكديگر توأم كنيد و در نظر داشته باشيد. اين عناصر سهگانه بايد براى ما شاخص باشد؛ بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه.
***اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا يعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهرهها نميشود حق را تشخيص داد. يك چهرهى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تكريم است؛ اما او نميتواند شاخص حق باشد. گاهى چهرهى موجهى مثل بعضى از صحابهى پيغمبر راه را عوضى ميروند، اشتباه ميكنند. بايد حق را شناخت، بايد راه را تشخيص داد تا بفهميم اين شخص حق است يا باطل. هر كه از اين راه رفت، حق است؛ هر كه از راه حق نرفت، مردود است. حق را بايد شناخت.
*** قدرت تحليل بايد پيدا كرد، قدرت تشخيص بايد پيدا كرد. امام - كسى كه پدر همهى اين جريان بود، حق حيات به گردن جامعه و اين حركت عظيم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نيستند؛ اين حرف امام (رضوان اللَّه عليه) است. او به ما ياد داد كه راه را تشخيص بدهيم، حركت صحيح را تشخيص بدهيم، نقشهى دشمن را بفهميم و بخوانيم تا بتوانيم بفهميم كدام كار در جهت دشمن و در خط دشمن است و كدام كار در ضد اوست. پس بصيرت، عنصر اول است. بصيرت را نبايد فراموش كرد.
***عنصر دوم، اخلاص است. فرمود اگر كسى در ميدان جهاد فىسبيلاللَّه دنبال يك خواستهى شخصى برود، دنبال غنيمت برود و كشته شود، شهيد فىسبيلاللَّه نيست. شرط شهادت و شرط مجاهد فىسبيلاللَّه بودن اين است كه حركت او فىسبيلاللَّه باشد، للَّه باشد؛ يعنى اخلاص داشته باشد. انگيزههاى شخصى، انگيزههاى گروهى، انگيزههاى فاميلى، رودربايستىهاى رفاقتى اگر در حركت ما تأثير گذاشت، اين اخلاص را مشوب ميكند، مشكل درست ميكند. بىاخلاصى، يك جائى خودش را نشان خواهد داد
*** عنصر سوم، عمل بهنگام و به اندازه است. لحظهها را بايد شناخت. اگر چنانچه انسان وقتشناس نباشد، نداند كدام كار را در كجا بايد انجام داد، ممكن است خطاهاى بزرگى از انسان سر بزند.
*** اگر بخواهيم اين سه عنصر را تأمين كنيم، بايد در درون خودمان با خودمان مجاهدت كنيم؛ يعنى جهاد اكبر. جهاد با نفس تلاشى است كه امروز همهى ما به آن احتياج داريم
*** آنچه كه براى فهم درست قضايا لازم است، از جمله اين است كه ببينيم دشمن چه خطى را دارد دنبال ميكند. امروز يكى از خطوط اصلى كار دشمن - كه از عناصر مهم جنگ نرم به حساب مىآيد - اين است كه واقعيات را دگرگون جلوه دهد، حوادث گوناگون را دگرگون جلوه دهد. خود تبليغاتى كه دشمن در اين زمينه انجام ميدهد، نشانهى ضعف اوست.... پس اگر چنانچه اين جهتگيرى دشمن دانسته شد، نگاه انسان به واقعيت، نگاه درستى خواهد شد؛ نگاه نافذى خواهد شد.
*** افراط نبايد باشد، تفريط هم نبايد باشد. توجه كنيد كه افراط هم همان اندازه ضرر ميزند كه تفريط. عمل نكردن يقيناً مضر است، عمل افراطآميز هم به همان اندازه مضر است؛ مراقب باشيد. شور انقلابى را اندكى نبايد كاهش داد. انگيزهى انقلابى بايد روزبهروز در دلهاى من و شما افزايش پيدا كند.
*** مشكلات زيادى در سر راه هست؛ عزم و اراده لازم است، نگاه به دوردست لازم است. اين عزم و اراده بايد باقى بماند، اين شور انقلابى بايد روزبهروز افزايش پيدا كند. توسل و توجه به پروردگار، تمسك به اولياى الهى، راه عبادت، راه خشوع، راه تفكر بايستى به روى ما هميشه باز باشد؛ خودمان را از اين راه تقويت كنيم. اين شور انقلابى بايد باقى باشد، اما مواظب باشيد اين شور و هيجان انقلابىِ باارزش در جاى خود مصرف شود - نابجا مصرف نشود - اين احتياج به تأمل، تفكر، آگاهى و بصيرت دارد.
*** انقلابى بايد بصير باشد، بايد بينا باشد، بايد پيچيدگىهاى شرائط زمانه را درك كند. مسئله اينجور ساده نيست كه يكى را رد كنيم، يكى را اثبات كنيم، يكى را قبول كنيم؛ اينجورى نميشود. بايد دقيق باشيد، بايد شور انقلابى را حفظ كنيد، بايد با مشكلات هم بسازيد، بايد از طعن و دق ديگران هم روگردان نشويد، اما بايد خامى هم نكنيد؛ مراقب باشيد. مأيوس نشويد، در صحنه بمانيد؛ اما دقت كنيد و مواظب باشيد رفتار بعضى از كسانى كه به نظر شما جاى اعتراض دارد، شما را عصبانى نكند، شما را از كوره در نبرد. رفتار منطقى و عقلائى يك چيز لازمى است.
*** امروز كار عمدهى دشمن در جنگ نرم، غبارپراكنى در فضاى سياسى كشور است؛ اين را توجه داشته باشيد. امروز مهمترين كار دشمن اين است... با اين شيوههاى تبليغى، با جنجال، با فرستادن انبوه حرفهاى خلاف واقع، سعى ميكنند فضاى جوامع را دگرگون كنند و تأثير بگذارند؛ بايد به اين نكته توجه داشت، بايد اين را مراقب بود. امروز وظيفهى جوانهاى ما از اين جهت سنگين است. نه فقط خودتان بايد حقيقت را تشخيص دهيد، بلكه بايد فضا و محيط پيرامونى خودتان را هم بابصيرت كنيد و براى آنها هم قضايا را روشن كنيد.
امام خامنه ای درضمن بیانات خویش، مواردی را به عنوان عوامل اصلی بی بصیرتی بیان می کنند:
* غفلت از ذکر خدا * غفلت از یاد مرگ * غفلت از وظیفه * غفلت از قیامت
ونیز به برخی دیگر از عوامل بی بصیرتی اشاره می نمایند:
- اسیر شدن به هوىهاى نفسانى، شهوات نفسانى وغرق شدن در مطالبات مادى
- اسیرشدن به برخی دوستی ها و دشمنی ها
- مبتلا شدن به پیشداوری های گوناگون
- تداوم غفلت
نکته قابل تامل در بیانات ایشان اینست که اشاره دارند به اینکه گاهی بصیرت وجود دارد اما عواملی مانع از ایجاد عزم و اراده برای ایستادن در موضع حق است؛ عواملی مانند:عافيتطلبى، تنزهطلبى، هواى نفس، شهوات،ملاحظهى منافع شخصى خود ولجاجت
*** پس ببينيد مطالبهى بصيرت، مطالبهى يك امر دشوار و ناممكن نيست. بصيرت پيدا كردن، كار سختى نيست. بصيرت پيدا كردن همين اندازه لازم دارد كه انسان اسير دامهاى گوناگون، از دوستىها، دشمنىها، هواى نفسها و پيشداورىهاى گوناگون نشود. انسان همين قدر نگاه كند و تدبر كند، ميتواند واقعيت را پيدا كند.غفلت ميكنند. انسان با اينكه جان خودش را خيلى دوست دارد، اما گاهى ممكن است در حال رانندگى هم يك لحظه حواسش پرت شود، يك لحظه چرت بزند، يك ضايعهاى پيش بيايد. لغزشهائى كه در اين زمينه پيش مىآيد، اينها را نميشود گناه دانست؛ اما اگر چنانچه تداوم پيدا كند، اين ديگر بىبصيرتى است، اين ديگر غير قابل قبول است. مطالبهى بصيرت، مطالبهى همين تدبر است؛ مطالبهى همين نگاه كردن است؛ مطالبهى چيز بيشترى نيست. و به اين ترتيب ميشود فهميد كه بصيرت پيدا كردن، كار همه است؛ همه ميتوانند بصيرت پيدا كنند. البته بعضى نه به خاطر عناد، نه به خاطر بدخواهى، كه گاهى
*** خوب، يك نكتهاى در اينجا وجود دارد: گاهى بصيرت هم وجود دارد، اما در عين حال خطا و اشتباه ادامه پيدا ميكند؛ كه گفتيم بصيرت شرط كافى براى موفقيت نيست، شرط لازم است. در اينجا عواملى وجود دارد؛ يكىاش مسئلهى نبود عزم و اراده است. بعضىها حقايقى را ميدانند، اما براى اقدام تصميم نميگيرند؛ براى اظهار تصميم نميگيرند؛ براى ايستادن در موضع حق و دفاع از حق تصميم نميگيرند. البته اين تصميم نگرفتن هم عللى دارد: گاهى عافيتطلبى است، گاهى تنزهطلبى است، گاهى هواى نفس است، گاهى شهوات است، گاهى ملاحظهى منافع شخصى خود است، گاهى لجاجت است. يك حرفى را زده است، ميخواهد پاى اين حرف بايستد، به خاطر اينكه ننگش ميكند از حرف خودش برگردد؛ كه فرمود: «لعن اللَّه اللّجاج»؛ لعنت خدا بر لجاجت. افرادى هستند اطلاع هم دارند، واقعيت را هم ميدانند؛ در عين حال كمك ميكنند به جهتگيرىهاى مخالف، جهتگيرىهاى دشمن. خيلى از اين كسانى كه پشيمان شدند و راه را برگشتند، يك روزى به شكل افراطى انقلابى بودند؛ اما يك روز شما مىبينيد درست در نقطهى مقابل آن روز ايستادهاند و در خدمت ضد انقلاب قرار گرفتهاند! اين به خاطر همين عوامل است؛ هوىهاى نفسانى، شهوات نفسانى، غرق شدن در مطالبات مادى. عامل اصلى اينها هم غفلت از ذكر پروردگار، غفلت از وظيفه، غفلت از مرگ، غفلت از قيامت است؛ اينها موجب ميشود كه بكلى صد و هشتاد درجه جهتگيرىشان عوض شود
د- فتنه و اصحاب فتنه
نکته دیگری که درفرمایشات ایشان قابل بررسی است اشاراتی است که به موضوع فتنه سال 88 داشته اند، با توجه به اینکه ایشان این فتنه را موجب واکسینه شدن مردم و افزایش سطح بصیرت آنان دانسته اند مناسب است این قسمت از بیانات ایشان را هم به عنوان تجربه ای جهت افزایش بصیرت مد نظر قرار دهیم.
از نکات بدست آمده درضمن این بیانات میتوان موارد زیر را اشاره نمود:
1- فتنه سال 88 همانند وقایع سال78 نتیجه برنامه ریزی بلند مدت دشمنان بوده است که با همراهی عوامل داخلی آن را به اجرا گذاشته اند، بنابر این اگر چنانچه هنوز کسانی این وقایع را از دریچه ی دروغینی که اصحاب فتنه گشود ه اند، نظاره میکنند سخت در بیراهه به سر میبرند!
2- عملکرد اصحاب فتنه و تن ندادن آنان به حکم قانون در خصوص ادعای تقلب، با یک نگاه عادلانه و غیر جانبدارانه نیز محکوم است واین توجه یا عدم توجه به راه های قانونی، ملاکی است برای تمام وقایع مشابه.
3- بی بصیرتی عامل ورود عده ای در توطئه ادعای تقلب اصحاب فتنه بود چرا که با یک نگاه درست محکومیت اقدامات انجام گرفته به بهانه تقلب، کاملا روشن است. بنابراین داشتن بصیرت و نگاه صحیح و دقیق به وقایع عاملی اساسی برای نیفتادن در دام فتنه هاست.
4- عامل ورود برخی مردم به جنجال فتنه، غفلت آنان نسبت به شناسایی شرایط فتنه است که باید نوع برخورد با افراد غافل تفاوت داشته باشد، باید غافل ها را بیدار کرد، اما تداوم غفلت دیگر قابل قبول نیست.
5- اشخاصی که در داخل، فضای کشور را تنگ و تاریک و بحرانی جلوه میدهند، نشانگر عقب ماندن آنها از حرکت شتابان مردم و مسئولان کشور است.
6- بی شک اصحاب فتنه در جهت اهداف دشمنان گام برمی داشته اند که از مصادیق آن همسویی آنان با دشمنان خارجی در کتمان عزت و محبوبین روزافزون ایران اسلامی در جهان است و این همسویی با دشمنان شاخصی مهم در تشخیص عدم حقانیت افراد و گروه هاست.
7- باید هوشیار بود و اشتباهات را دست کم نگرفت؛گاهی برخی اشتباهات عواقب جبران ناپذیری دارد و موجب غلطیدن به امور حرامی می شود، که اثرات مخربی در سرنوشت انسان خواهد گذاشت !
***نميشود قبول كرد كه جبههى دشمنان اسلام و انقلاب كه بشدت از ناحيهى بيدارى اسلامى تهديد ميشوند، برنامهريزى بلندمدت نداشته باشند؛ اين را هيچ كس نميتواند باور كند، مگر خيلى سادهلوح باشيم، غافل باشيم كه اين را باور كنيم. حتماً برنامههاى بلندمدت دارند؛ كمااينكه همين حوادثى هم كه گاهى مىبينيد در كشور اتفاق مىافتد كه دست بيگانه در آن نمايان است، چيزهاى دفعتاً به وجود آمده نيست، خلقالساعه نيست؛ اينها هم برنامههاى ميانمدت و بلندمدت بوده است. برنامهريزى كردند، نتيجهى اين برنامهريزى شده اين. نه اينكه همان شب تصميم گرفتند اين كار را بكنند و فردا اقدام كردند؛؛ نه، من در همين فتنهى 88 به بعضى دوستان قرائن و شواهد را نشان دادم؛ حداقل از ده سال، پانزده سال قبل از آن، برنامهريزى وجود داشت. از بعد از رحلت امام برنامهريزى وجود داشت؛ اثر آن برنامهريزى در سال 78 ظاهر شد؛ مسائل كوى دانشگاه و آن قضايائى كه اغلب يادتان هست، بعضى هم شايد درست يادشان نباشد. قضايائى كه سال گذشته پيش آمد، يك تجديد حياتى بود براى آن برنامهريزىها. البته سعى كردند با ملاحظهى وقت و جوانب گوناگون، اين كار را انجام دهند؛ كه خوب، بحمدللَّه شكست خوردند، بايد هم شكست ميخوردند. پس جبههى دشمن برنامهى بلندمدت دارد. آنها مأيوس نميشوند كه ببينند حالا امروز شكست خوردند، دست بردارند؛ نه، طراحى ميكنند براى ده سال ديگر، بيست سال ديگر، چهل سال ديگر. بايد آماده باشيد
*** در همين قضاياى فتنهى اخير، يك عدهاى اشتباه كردند؛ اين بر اثر بىبصيرتى بود. ادعاى تقلب در يك انتخابات بزرگ و باعظمت ميشود؛ خوب، اين راهش واضح است. اگر چنانچه كسى معتقد به تقلب است، اولاً بايد استدلال كند، دليل بياورد بر وجود تقلب؛ بعد هم اگر چنانچه دليل آورد يا نياورد، قانون راه را معين كرده است؛ ميتواند شكايت كند. بايد بازرسى شود، بازبينى شود؛ آدمهاى بىطرفى بيايند نگاه كنند تا معلوم شود تقلب شده يا نشده؛ راهش اين است ديگر. اگر چنانچه كسى زير بار اين راه نرفت و قبول نكرد - با اينكه ما كمكهاى زيادى هم كرديم: مدت قانونى را بنده تمديد كردم؛ حتّى گفتيم خود افراد بيايند جلوى دوربينهاى تلويزيون شمارش كنند - دارد تمرد ميكند. .. توجه بفرمائيد. مقصود اين نيست كه راجع به قضاياى گذشته اظهارنظر كنيم؛ ميخواهيم مثال بزنيم. پس بصيرت پيدا كردن، كار دشوارى نيست. اگر شما نگاه كرديد ديديد يك راه معقول قانونىاى وجود دارد و كسى از آن راه معقول قانونى سرميپيچد و كارى ميكند كه براى كشور مضر است، ضربهى به منافع ملت است، خوب، با نگاه عادلانه، با نگاه متعارف، با نگاه غيرجانبدارانه، معلوم است كه او محكوم است؛ اين يك چيز روشنى است، يك قضاوت واضحى است
*** در قضاياى فتنه هم همين جور. بعضى در اين فتنه و در اين جنجال وارد شدند، نفهميدند اسم اين براندازى است؛ نفهميدند اين همان فتنه است كه اميرالمؤمنين فرمود: «فى فتن داستهم بأخفافها و وطئتهم بأظلافها و قامت على سنابكها».(6) فتنه خرد و نابود ميكند كسانى را كه زير دست و پاى فتنه قرار بگيرند. آنها نفهميدند اين فتنه است. يك حرفى را يكى گفت، اينها هم تكرار كردند. پس نميشود همه را محكوم به يك حكم دانست. حكم معاند متفاوت است با حكم غافل. البته غافل را هم بايد بيدار كرد.
*** (غفلت) اگر چنانچه تداوم پيدا كند، اين ديگر بىبصيرتى است، اين ديگر غير قابل قبول است.
***اين روشنبينى مردم در زمينهى مسائل سياسى سابقه نداشته است. بعد از اهانتى كه در روز عاشوراى سال 88 به وسيلهى يك عده تحريك شده نسبت به امام حسين انجام گرفت، دو روز فاصله نشد كه مردم در روز 9 دى توى خيابانها آمدند و موضع صريح خودشان را علنى ابراز كردند.....بدون ترديد دشمن در جدا كردن مردم از نظام اسلامى شكست خورده است. سال گذشته در انتخابات، چهل ميليون مردم كشور پاى صندوقهاى رأى رفتند. در واقع يك رفراندوم چهل ميليونى به نفع نظام جمهورى اسلامى و به نفع انتخابات انجام گرفت؛ همين بود كه دشمن را عصبانى كرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بين ببرند، اما اين را هم نتوانستند انجام دهند. مردم در مقابل فتنه هم ايستادند. فتنهى سال 88 كشور را واكسينه كرد؛ مردم را بر ضد ميكروبهاى سياسى و اجتماعىاى كه ميتواند اثر بگذارد، مجهز كرد؛ بصيرت مردم را بيشتر كرد
*** قبل از شروع انتخابات و آن قضاياى فتنه، بعضى از كسانى كه بعداً امتحان خودشان را در فتنه دادند، به ما مراجعه ميكردند كه آقا سال آينده، سال سختى است - يعنى همان سال 88 - از لحاظ اقتصادى چنين است، چنان است؛ فضا را تنگ، تاريك، مشكل، غير قابل عبور جلوه ميدادند؛ مسئولين را يك جور ميخواستند دلسرد كنند، مردم را يك جور. اين تبليغات نشانهى اين است كه آنها از اين حركت عظيم و پرشتابِ مسئولين و مردم عقب ماندند. پس اگر چنانچه اين جهتگيرى دشمن دانسته شد، نگاه انسان به واقعيت، نگاه درستى خواهد شد؛ نگاه نافذى خواهد شد.
يا در زمينهى سياست خارجى، سياست بينالمللى، در بعضى از همين مطبوعات خودمان هم شما ديديد؛ در اظهارات سال گذشتهى بعضى از اصحاب فتنه هم مشاهده كرديد؛ هى تكرار ميكردند كه آقا ما در دنيا ذليل شديم، جمهورى اسلامى در دنيا بىآبرو شده، بىارزش شده، چه شده، چه شده. امروز وقتى به واقعيت نگاه ميكنيم، مىبينيم روزبهروز آبروى جمهورى اسلامى در ميان ملتهاى گوناگون دنيا - مسلمان و غير مسلمان - افزايش پيدا كرده است. دشمنان ملت ايران اين را ميدانند، ميفهمند، احساس ميكنند؛ البته كتمان ميكنند.
*** البته بعضى هم اشتباه ميكنند. نميشود همه را مقصر دانست. ما بعضىها را ديديم كه كسانى آمدند به عنوان هديه، به عنوان اظهار ارادت، به اينها پول دادند؛ اينها هم پول را گرفتند، نفهميدند اسم اين رشوه است. آنچه كه در عالم واقع اتفاق مىافتد، شبيه يكديگر است؛ منتها متفطن شدن به اينكه اسم اين رشوه است يا نه، مهم است. شما كه يك جائى قرار دارى كه ميتوانى يك كارى را بر طبق ميل او انجام دهى، او مىآيد اينجور دستت را هم ميبوسد و به شما پول ميدهد. خوب، اين اسمش رشوه است؛ رشوهى حرام همين است.
ھ - حمایت مستقیم و غیر مستقیم از دولت:
نکته ی مهم دیگر در سخنان سید خراسانی ، حمایت و تایید دولت، سیاست های آن وشخص رئیس جمهور توسط ایشان است.
در این بین تاکید و توجه فراوان ایشان به مسئله استقبال از دکتر احمدی نژاد در سفر به لبنان بسیار قابل تامل است، ما این موضوع مهم را به طور مفصل در مقاله ای مجزا بررسی کرده و نشان دادیم که نقش خود ِشخص ِدکتر احمدی نژاد در این استقبال باشکوه بسیار برجسته است؛ به گونه ای که ایشان به عنوان یک شخصیت موثر در امر ظهور، در بین مردم مورد توجه و اقبال فراون هستند.
با دقت در بیانات "سید خراسانی"، می توان به یکی دیگر از مصادیق عنایت ِخاص ِایشان به شخص دکتر احمدی نژاد را متوجه شد:
*** کدام رئیس جمهور کدام کشوری وقتى به يك كشور ديگر برود، چنين حوادثى برايش پيش مىآيد؟ مخصوص لبنان هم نيست. امروز اگر مسئولين برجستهى كشور ما به مصر هم بروند، اگر بگذارند، همين قضاياست؛ سودان هم بروند، بگذارند، همين قضاياست؛ به هر كشور اسلامى كه بروند، اگر ميدان را باز كنند، همين قضاياست...
به کار بردن یه لفظ " کدام" اختصاصی در کنار رئیس جمهور، بیانگر اشاره اختصاصی ایشان به شخص دکتر احمدی نژاد است، و توجه و تاکید ایشان به شخص دکتر احمدی نژاد هرگز بی دلیل نیست، اشاره" سید خراسانی" به شخصیتی که با داشتن ویژگی های بارز انقلابی ومذهبی، و شجاعت وجسارت بی نظیر در مقابله با شیاطین، نمود بارز یک منتظر و مجاهد فی سبیل الله است، اشارتی رمزگون است برای مخاطبان تا به جستجوی حقایقی بپردازند که دروجود ایشان است... حقایقی مرتبط با ظهور...
نکته دیگر، اشاره ی اختصاصی ایشان به این دولت از طریق بیان یکی از ویژگی مهم دولت است؛
*** اگر دولتى بود كه از مردم منقطع بود، اگر دولتى بود كه ميليونها جوان پرانگيزه از او حمايت نميكردند، چنين اتفاقى نمىافتاد
و بیان این ویژگی دولت دکتر احمدی نژاد به نوعی تایید وتاکید خاص دولت و رئیس جمهورمردمی محسوب می شود.
دیگر ویژگی های مطرح ومورد حمایت واقع شده برای این دولت:
1- مطرح کردن جدی و برجسته اهداف و آرمان های امام و انقلاب
2- تلاش در جهت خدمت به مردم و کار برای آنها در دولت کاملا برجسته است.
3- تشدید دشمنی ها و تبلیغات بر ضد انقلاب و دولت در اثر شعارهای انقلابی این دولت
4- حرکت بهتر در جهت پیشرفت های علمی
5- توجه جدی به شهر قم به عنوان مرکر انقلاب و اسلام
6- کمک و همبستگی ویژه با دولت به عنوان مسئول اجرایی کشور
*** شما نگاه كنيد به همين استقبالى كه مردم لبنان از رئيس جمهور ملت ايران انجام دادند. اينها چيز كوچكى نيست؛ اينها درخور مطالعه است، درخور تحليل است. چطور ميشود كه رئيس جمهور يك ملتى در يك كشور ديگر، در ميان يك ملت ديگر كه با او هيچ نسبت خويشاوندى ندارند، اينجور مورد توجه قرار ميگيرد؟ عظمت اين ملت از كجا به دست آمد؟
*** همين قضيهى سفر لبنان رئيس جمهور را چرا بايد دستكم گرفت؟ حادثهى مهمى بود. براى هر كشورى، بخصوص براى سران استكبار اگر چنين چيزى اتفاق مىافتاد، فصل بسيار گستردهاى در تبليغات و در استنتاجهاى سياسى براى آن ميگشودند. يك ملتى كه با ما هم همسايه نيست، همهشان هم مسلمان نيستند؛ تركيبى از مسلمان و مسيحى، و مسلمانها هم تركيبى از شيعه و اهل سنت؛ اين ملت با اين تركيب گوناگون و متنوع، اينجور يكپارچه بيايند از رئيس جمهور ملت ايران استقبال كنند، اظهار علاقه كنند؛ اين چيز كمنظيرى است، چيز بىنظيرى است؛ براى هيچ كشورى در دنيا چنين چيزى پيش نمىآيد. رئيس جمهور كدام كشورى وقتى به يك كشور ديگر برود، چنين حوادثى برايش پيش مىآيد؟ مخصوص لبنان هم نيست. امروز اگر مسئولين برجستهى كشور ما به مصر هم بروند، اگر بگذارند، همين قضاياست؛ سودان هم بروند، بگذارند، همين قضاياست؛ به هر كشور اسلامى كه بروند، اگر ميدان را باز كنند، همين قضاياست. اين، عظمت ملت ايران را نشان ميدهد. اين را شماها كرديد. اين افتخار مال شماست. اگر دولتى بود كه از مردم منقطع بود، اگر دولتى بود كه ميليونها جوان پرانگيزه از او حمايت نميكردند، چنين اتفاقى نمىافتاد؛ اين مال شما جوانهاست.
*** دشمن در همهى دوران سى ساله، اين تلاش را داشت؛ البته امروز بيشتر است. امروز چون مسئولين كشور و دولتى كه بر سر كار است، شعارهاى انقلاب را پررنگتر و جدىتر مطرح ميكند؛ خط امام، خط انقلاب، خط كار براى مردم، امروز كاملاً برجسته و پررنگ است؛ مسئولين احساس ميكنند با مردمند، از جنس مردمند، مردم هم اين را احساس ميكنند، بنابراين تبليغات بيشتر است.
***همبستگى با قواى سه گانهى كشور بايد روزبهروز بيشتر شود، بايد كمك بشوند؛ بخصوص قوهى مجريه كه بارهاى زيادى را بر دوش دارد. اين شايعه درست كردن و زحمات را نديده گرفتن، به هيچ وجه صلاح كار كشور و آيندهى كشور نيست.
*** مسئلهى پيشرفت علم و حركت در جهت نقشهى جامع علمى كشور است؛ همين كارى كه پنج شش سال است بحمداللَّه حركت بهترى پيدا كرده است، پيشرفتهاى خوبى انجام گرفته است. بايستى بيشتر تلاش كرد. انشاءاللَّه اين حركت، شتابندهتر شود.
*** قم چون از دوران طاغوت مغضوب دستگاه حكومت بود، متأسفانه عقبافتادگىهاى متراكمى دارد. اين عقبافتادگىها را بايد مسئولين محترم با جديت و بسرعت برطرف كنند. البته در طول سالهاى بعد از انقلاب كارهاى زيادى شده است. از سال 79 به اين طرف كه شهر تبديل به استان هم شده بود، اعتبارات بيشترى داده شده است. آنطورى كه به من گزارش دادند، از سال 84 به بعد اوج صرف اعتبارات در اين شهر بوده. بنابراين كارهاى بسيار خوبى انجام گرفته است؛
و - حوزه و روحانیت، وظایف و چالشها:
بخش قالبل توجه دیگر از فرمایشات اخیر امام خامنه ای در سفر به قم ، مبحث مربوط به حوزه و روحانیت بود، که در آن ضمن بیان وظایف و انتظارات از این نهاد مقدس، پاسخ های روشنی نیز به چند شبه ی مطرحه در باب این نهاد ارائا فرمودند.
ایشان مطالبه روشنی در خصوص ایجاد تحول و لزوم داشتن یک حرکت شتابنده در درون حوزه علمیه ابراز کردند و سپس به تببین چگونگی این تحول پرداختند؛ که بطور مختصر شامل محورهای زیر می شود:
1- مسئله تحول امری قهری است که باید این تغییر و تحول را مدیریت و هدایت کرد.
2- تحول در حوزه به معنای تغییر خطوط اصلی و شیوه های سنتی و کارآمد آن نیست.
3- اهم شیوه های کار آمدی که در حوزه باید حفظ شود عبارتند از:
- حفظ شیوه اجتهاد متکی به یقین و علم.
- شیوه انتخاب آزادانه استاد
- حفظ شیوه طلبگی مبتنی بر تفکرو تعمق و پرهیز از حفظ محوری
- احترام طلبه به استاد
4- تحول در معنای صحیح آن یعنی حرکت نو به نوی محتوایی.
5- نکاتی که باید در بحث تحول در حوزه ها مد نظر باشد عبارتند از:
- ایجاد و تقویت حرکت نوبه نوی اجتهادی در علوم گوناگون عقلی، فلسفی، کلامی و... که اساس تحول همین است.
- تلاش علمی ِحوزه متناسب با نیازهای روز
- توجه به مسئله نظام اخلاقی و رفتاری حوزه، شامل
1- تکریم اساتید، عناصر فاضل و مراجع تقلید
2- توجه به امر تهذیب
3- حفظ گرایش ها و احساسات انقلابی د رحوزه
*** لازم است حركت شتابندهى ديگرى در داخل حوزههاى علميه انجام بگيرد
*** مسئلهى مهم ديگرى كه مطرح است و در آن باب بايد سخن روشن به ميان بيايد، مسئلهى تحول در حوزههاست. چند سال است كه مسئلهى تحول در حوزههاى علميه، بخصوص در حوزهى مباركهى علميهى قم مطرح است. اين تحول يعنى چه؟ حوزه ميخواهد چه كار كند كه اسمش تحول باشد؟ اگر تحول را به معناى تغيير خطوط اصلى حوزهها بدانيم - مثل تغيير متد اجتهاد - قطعاً اين يك انحراف است. تحول است، اما تحول به سمت سقوط. شيوهى اجتهادى كه امروز در حوزههاى علميه رائج است و علماى دين به آن متكى هستند، يكى از قوىترين و منطقىترين شيوههاى اجتهاد است؛ اجتهاد متكى به يقين و علم، با اتكاى به وحى؛ يعنى از ظن به دور است و استنباط ما استنباط علمى و يقينى است.....
اجتهاد در شيعه به معناى تكيه به ظنون غير معتبر نيست؛ همينى كه قدماى ما اصطلاح اجتهاد به رأى، اجتهاد متكى به ظنون غير معتبر، مثل قياس، مثل استحسان و امثال اينها را به كار بردند و كتابها نوشتند؛ «الرّدّ على اصحاب الاجتهاد فى احكام». اسماعيل بن ابوسهل نوبختى، سيد مرتضى در «ذريعه»، شيخ در «عدةالاصول» و ديگران و ديگران اين اجتهاد متكى به ظنون غير معتبر را رد كردند. اين اجتهاد مردود است. امروز هم تحت هر نامى كسانى به اينجور اجتهادها روى بياورند، مردود است. اينكه حالا دنيا اين را از ما نمىپسندد، اين حرف فقهى در دنيا خريدار ندارد، يا اين را صريحاً بگويند يا نگويند، اما در دلشان اين باشد و اينها را به يك استنباط غلطى بكشاند، اين مردود است. متأسفانه در مواردى در گوشه و كنار ديده شده كه براى اينكه عرف دنياى متمدن - كه عمدتاً مادى است - رعايت شود، در استنباط احكام شرعی دخل و تصرف شده است! حتّى بدتر از اين، براى اينكه گاهى دل قدرتهاى مادى به دست بيايد - نه حالا عرف دنياى مادى رائج، بلكه عرف قدرتهاى مادى و استكبارى رعايت شود - فتوا داده شده: تلاش صلحآميز هستهاى جمهورى اسلامى به دليل اينكه موجب سوء ظن قدرتهاى بزرگ است، ممنوع است! خوب، غلط كردند سوءظن دارند.
اگر اجتهاد با همان شيوهى درست و صحيح خود كه تكيهى به كتاب و سنت است، و با آن متد معقولِ صحيحِ منطقىِ حساب شدهى پخته انجام بگيرد، بسيار خوب است. اجتهادها ولو نتائج مختلفى هم داشته باشد، موجب بالندگى است، موجب پيشرفت است. مجتهدين ما، فقهاى ما در طول تاريخ فقاهت ما در مسائل گوناگون نظرات مختلفى ايراد كردند. شاگرد بر عليه نظر استاد، باز شاگرد او بر عليه نظر او حرفهائى زدهاند، مطالبى گفتهاند؛ هيچ اشكالى ندارد؛ اين موجب بالندگى و پيشرفت است. اين اجتهاد بايد در حوزه تقويت شود. اجتهاد مخصوص فقه هم نيست؛ در علوم عقلى، در فلسفه، در كلام، اجتهاد كسانى كه فنان اين فنون هستند، امر لازمى است. اگر اين اجتهاد نباشد، خواهيم شد آب راكد.
*** امروز حوزه نبايد در صحنههاى متعدد فلسفى و فقهى و كلامى در دنيا غائب باشد. اين همه سؤال در دنيا و در مسائل گوناگون مطرح است؛ پاسخ حوزه چيست؟ نه بايد غائب باشد، نه بايد منفعل باشد؛ هر دو ضرر دارد. فكر نو لازم است، پاسخ به نيازهاى نوبهنو لازم است كه دارد مثل سيل در دنيا مطرح ميشود؛ بايد شما برايش جواب فراهم كنيد. جواب شما بايد ناظر باشد به اين نياز، و نيز ناظر باشد به پاسخهائى كه مكاتب و فرقههاى گوناگون ميدهند. اگر از جوابهاى آنها غافل باشيد، پاسخ شما نميتواند كار خودش را انجام دهد. بايد پاسخ قوى، منطقى و قانع كننده بياوريد وسط. بايد پاسخها در دنيا مطرح شود.
*** در زمينههاى گوناگون، امروز نياز وجود دارد؛ هم براى نظام اسلامى، هم در سطح كشور، هم در سطح جهان. تبيين معرفتشناسى اسلام، تفكر اقتصادى و سياسى اسلام، مفاهيم فقهى و حقوقىاى كه پايههاى آن تفكر اقتصادى و سياسى را تشكيل ميدهد، نظام تعليم و تربيت، مفاهيم اخلاقى و معنوى، غيره، غيره، همهى اينها بايد دقيق، علمى، قانع كننده و ناظر به انديشههاى رائج جهان آماده و فراهم شود؛ اين كار حوزههاست. با اجتهاد، اين كار عملى است. اگر ما اين كار را نكنيم، به دست خودمان كمك كردهايم به حذف دين از صحنهى زندگى بشر؛ به دست خودمان كمك كردهايم به انزواى روحانيت. اين، معنى تحول است. اين حركت نوبهنوى اجتهادى، اساس تحول است.
***عرض من هميشه اين بوده و هست - قبلاً هم در جلسات متعدد با فضلاى حوزه اين را مطرح كردهايم - كه تحول و دگرگونى يك امر قهرى است؛ پيش مىآيد. امروز در اطراف مجموعههاى گوناگون صنفى و ملى و غيره در و دروازه و حصار وجود ندارد؛ منتها اين تحول و تغيير را يا مديريت ميكنيم، آن را هدايت ميكنيم، يا نه، رها ميكنيم. اگر رها كرديم، باختهايم. بزرگان حوزه، مراجع تقليد، انديشمندان، دانشمندان و فضلا بايد دامنها را به كمر بزنند، همت كنند، اين تحول را برنامهريزى كنند، هدايت كنند، مديريت كنند. بنابراين معناى اساسى تحول اين است: حركت نو به نوى محتوائى.
ممكن است يك معناى غلطى از تحول اراده بشود و فهم بشود، كه حتماً بايد از آن پرهيز كرد. تحول به معناى رها كردن شيوههاى سنتىِ بسيار كارآمد حوزه در تعليم و تعلم و تبديل اين شيوهها به شيوههاى رائج دانشگاهىِ امروز نيست؛ اينچنين تحول و تغيير و دگرگونىاى غلط اندر غلط است؛ اين عقبگرد است.
*** ما در حوزهى علميه شيوههاى بسيار خوبى رائج داريم، از قديم معمول بوده؛ شيوهى انتخاب آزادانهى استاد به وسيلهى طلبه. طلبه وارد حوزه كه ميشد و ميشود، ميگردد استاد مورد قبول و مورد علاقهى خودش را پيدا ميكند، به درس او ميرود.
*** در حوزه، اساس سنتى ما بر پايهى فكر كردن است. طلبه درس را كه ميخواند، اولاً قبلاً پيشمطالعه ميكند، ذهنش را آماده ميكند تا از استاد حرف نو بشنود. بعد از درس، آن درس را با يك زميلى، رفيقى مباحثه ميكند؛ يك بار به او درس ميگويد، يك بار او به انسان درس ميگويد؛ لذا در ذهن جايگزين ميشود. در بعضى از حوزهها مثل نجف، تقرير درس استاد معمول بود - در قم كمتر وجود داشت يا نداشت و خيلى بندرت بود - طلبهى فاضلى بعد از درس استاد مىنشست، همان درسى را كه استاد گفته بود، براى بعضى از طلابى كه احتياج داشتند، دوباره ميگفت. ببينيد اين كار چقدر در عمق بخشيدن به علم و سواد و معلومات محصل و طالب علم تأثير ميگذارد. اين سنتها را نبايد از دست داد؛ اينها حيف است.
*** احترام به استاد هم يك مسئله است. يكى از سنتهاى رائج حوزههاى علميه، تواضع شاگرد در مقابل استاد بود؛ احترام به استاد. «آداب المتعلمين» مينوشتند، كه متعلم در مقابل معلم چه وظائفى دارد و معلم چه حقوقى بر او دارد؛ همچنان كه متقابلاً متعلم بر معلم حقوقى دارد. اينكه استاد بيايد بگويد و برود، نه؛ حرف شاگرد را ميشنفتند، گوش ميكردند. ...پس اين سنتها بايد باقى بماند و تقويت شود. تحول به معناى تغيير اينها نيست.
*** يكى از چيزهائى كه در تحول مثبت حتماً لازم است، اين است كه ما خودمان را و تلاش و فعاليت علمى خودمان را با نيازها منطبق كنيم. يك چيزهائى هست كه مردم ما به آنها احتياج دارند، پاسخش را از ما ميخواهند؛ ما بايد آنها را فراهم كنيم. يك چيزهائى هم هست كه مردم احتياجى به آنها ندارند؛ زياد كار شده، زياد تلاش شده؛ خودمان را سرگرم آنها نكنيم. اينها خيلى مسائل اساسى و مهمى است.
*** مسئلهى بعدى، مسئلهى نظام رفتارى و اخلاقى حوزههاست؛ كه همين تحول - اگر تحولى انجام ميگيرد - بايد ناظر به اين جهت هم باشد. چند تا سرفصل در اين خصوص وجود دارد كه من اينجا يادداشت كردهام: تكريم اساتيد. نظام رفتارى و اخلاقى ما در حوزهها بايد در اين جهت حركت كند؛ تكريم استاد، تكريم عناصر فاضل، بخصوص تكريم مراجع تقليد. هر كسى آسان به حد مراجع معظم تقليد نميرسد؛ صلاحيتهاى زيادى لازم است. غالباً مراجع قلههاى علمى حوزههاى علميه محسوب ميشوند. بنابراين احترام مراجع بايستى محفوظ باشد؛ بايد تكريم شوند.
مسئلهى ديگر در نظام رفتارى و اخلاقى حوزهها، فيض بردن از معنويات است، تهذيب است؛ اين خيلى مهم است. جوان امروز حوزه بيش از گذشته به مسئلهى تهذيب نيازمند است. كسانى كه رشتههاى رفتارشناسى عمومى را مطالعه ميكنند و كار ميكنند، اين را تأييد ميكنند. امروز در همهى دنيا اينجور است كه وضع نظام مادى و فشار مادى و ماديت، جوانها را بىحوصله ميكند؛ جوانها را افسرده ميكند. در يك چنين وضعى، دستگير جوانها، توجه به معنويت و اخلاق است. علت اينكه مىبينيد عرفانهاى كاذب رشد پيدا ميكند و يك عدهاى طرفشان ميروند، همين است؛ نياز هست. جوان ما در حوزهى علميه - جوان طلبه؛ چه دختر، چه پسر - نيازمند تهذيب است. ما قلههاى تهذيب داريم.....عمده اين است كه اين دل زنگار گرفته را يك زبان معنوى، يك سخن برخاستهى از دل شفا ببخشد و اين زنگار را برطرف كند..
يك مسئلهى ديگر در زمينهى نظام رفتارى و اخلاقى حوزه ، مسئلهى گرايشها و احساسات انقلابى در حوزه است. عزيزان من! فضاى انقلابى در كشور دشمنان عنودى دارد، دشمنان كينهورزى دارد. با حاكميت فضاى انقلابى در كشور مخالفند؛ ميخواهند اين فضا را بشكنند. شما ديديد در يك دورهاى شهادت را زير سؤال بردند، جهاد را زير سؤال بردند، شهيد را زير سؤال بردند، نظرات امام را زير سؤال بردند، پيغمبران را زير سؤال بردند! مسئله اين نيست كه فلان زيدى با اين مفاهيم مخالف است؛ مسئله اين است كه اين مخالفت از نظر دشمن بايد در جامعه مطرح شود؛ فضاسازى شود و فضاى انقلابى بشكند. در حوزهى علميه همه بايد به اين مسئله توجه كنند. در متن جامعه اينجور است، طبعاً در حوزههاى علميه هم اينجور است. ميدانند كه شُماى روحانى فقط يك فرد نيستيد؛ مستمع داريد، علاقهمند داريد؛ بنابراين در محيط پيرامون خودتان اثر ميگذاريد. ميخواهند فضاى انقلابى را بشكنند، روحانى انقلابى را منزوى كنند. تحقير بسيج، تحقير شهيد، تحقير شهادت، زير سؤال بردن جهاد طولانى اين مردم اگر خداى نكرده در گوشه و كنار حوزه به وجود بيايد، فاجعه است. بزرگان حوزه بايستى مواظب و مراقب باشند و مانع بشوند.
با توجه به توطئه های گوناگونی که در اطراف حوزه و روحانیت وجود دارد و شبهاتی که دشمنان بنا بر مقاصد شومشان در جامعه ترویج کرده و بر آن دامن می زنند، دقت در پاسخ های امام خامنه ای به این شبهات، بسیار راهگشا و مفید است:
اولا اشاره نمودند که به علت نقش موثری که امروزه حوزه ی علمیه ی قم در عرصه های جهانی دارد، در کنار افزایش میزان دوستداران این مرکز حساس، دشمنان بیشتر و دشمنیهایشان خطرناک تر شده است، که در این بین عده ای با القای این شبهه که اگر حوزه در مسائل مختلف سیاسی و جهانی موضع گیری نداشته باشد، از احترام بیشتری برخوردار خواهد شد، نقشه ی خطرناکی را برای از بین بردن یکی از کاردکردهای اساسی این نهاد مقدس در سر میپرورانند، تا حوزه را که همواره منبع هدایت وبیداری امت اسلامی بود ه است، از ایفاء نقش عظیم خود در ایجاد جهت گیریهای متناسب با آرمانهای الهی، ممانعت از انحراف افکار جامعه در زمینه های گوناگون و سایر اثرات اجتماعی مثبت آن، بازدارند و بدین ترتیب زمینه برای اجرای راحت تر مقاصد شوم شیاطین در ابعاد گوناگون فراهم آید . ، امام خامنه ای در پاسخ به این مغالطه، با اشاره به چند نکته اساسی این افکار شیطانی را رد نمودند:
1- نوع احترامی که به یک نهاد بی تفاوت و عافیت طلب گذاشته می شود، احترامی صوری و گاهی تحقیرآمیز است.
2- حاشيهنشين شدن حوزههای علميهى به حذف شدن آنان مىانجامد.
3- اگر روحانيت در حاشيه و در پيادهرو حركت كند و منزوى شود، دين آسيب می بیند.
4- این دشمنىهای ناشی از حضور در صحنه، با تحریک غيرتها و انگيزهها عامل ایجاد فرصت های جدید براى حوزه علمیه بیدار است.
5- بىطرف ماندن روحانيت در مسائل چالشىِ اساسى، موجب اتمام خصومت های دشمنان دين و روحانيت نخواهد بود.
*** خوب، حوزههاى علميه - بخصوص حوزهى علميهى قم - در هيچ دورهاى از تاريخ خود، به قدر امروز مورد توجه افكار جهانى و انظار جهانى قرار نداشتهاند؛ به قدر امروز مؤثر در سياستهاى جهانى و شايد مؤثر در سرنوشت جهانى و بينالمللى نبودند. حوزهى قم هرگز به قدر امروز دوست و دشمن نداشته است. شما ملتزمان حوزهى علميهى قم، امروز از هميشهى اين تاريخ، دوستان بيشترى داريد؛ دشمنان بيشتر و خطرناكترى هم داريد. امروز حوزهى علميهى قم - كه در قلهى حوزههاى علميه قرار گرفته است - يك چنين موقعيت حساسى را داراست.
*** در اينجا يك مغالطهاى هست كه بايد به آن اشاره كنم. ممكن است بعضى بگويند اگر حوزههاى علميه وارد مسائل جهانى، مسائل سياسى، مسائل چالشى نميشدند، اينقدر دشمن نميداشتند و محترمتر از امروز بودند. اين مغالطه است. هيچ جمعى، هيچ نهادى، هيچ مجموعهى باارزشى به خاطر انزوا و كنارهگيرى و گوشهنشينى و خنثى حركت كردن، هرگز در افكار عمومى احترامبرانگيز نبوده است، بعد از اين هم نخواهد بود. احترام به مجامع و نهادهاى بىتفاوت و تنزهطلب كه دامن از مسائل چالشى برميچينند، يك احترام صورى است؛ يك احترامِ در معنا و در عمق خود بىاحترامى است؛ مثل احترام به اشياء است، كه احترام حقيقى محسوب نميشود؛ مثل احترام به تصاوير و تماثيل و صورتهاست؛ احترام محسوب نميشود. گاهى اين احترام، اهانتآميز هم هست؛ همراه با تحقير باطنىِ آن كسى است كه تظاهر به احترام ميكند. آن موجودى كه زنده است، فعال است، منشأ اثر است، احترام برمىانگيزد؛ هم در دل دوستان خود، و هم حتّى در دل دشمنان خود. دشمنى ميكنند، اما او را تعظيم ميكنند و براى او احترام قائلند.
اولاً حاشيهنشين شدن حوزهى علميهى قم و هر حوزهى علميهى ديگرى به حذف شدن مىانجامد. وارد جريانات اجتماع و سياست و مسائل چالشى نبودن، بتدريج به حاشيه رفتن و فراموش شدن و منزوى شدن مىانجامد. لذا روحانيت شيعه با كليت خود، با قطع نظر از استثناهاى فردى و مقطعى، هميشه در متن حوادث حضور داشته است. براى همين است كه روحانيت شيعه از يك نفوذ و عمقى در جامعه برخوردار است كه هيچ مجموعهى روحانى ديگرى در عالم - چه اسلامى و چه غير اسلامى - از اين عمق و از اين نفوذ برخوردار نيست.
ثانياً اگر روحانيت ميخواست در حاشيه و در پيادهرو حركت كند و منزوى شود، دين آسيب ميديد. روحانيت سرباز دين است، خادم دين است، از خود منهاى دين حيثيتى ندارد. اگر روحانيت از مسائل اساسى - كه نمونهى برجستهى آن، انقلاب عظيم اسلامى است - كناره ميگرفت و در مقابل آن بىتفاوت ميماند، بدون ترديد دين آسيب ميديد؛ و روحانيت هدفش حفظ دين است.
ثالثاً اگر حضور در صحنه موجب تحريك دشمنىهاست، اين دشمنىها در يك جمعبندى نهائى مايهى خير است. آن دشمنىهاست كه غيرتها و انگيزهها را تحريك ميكند و فرصتهائى براى موجود زنده مىآفريند. هر جا به مجموعهى روحانيت يا به دين يك خصومتورزى و كينورزىاى انجام گرفت، در مقابل، حركتى سازنده از سوى بيداران و آگاهان انجام گرفت. يك وقتى در جمعى گفتم كه نوشتن يك كتاب به وسيلهى يك نويسندهى متعصب ضد شيعه، موجب به وجود آمدن چندين كتاب منبع بزرگ شيعى شد. در همين شهر قم اگر كتاب «اسرار هزار ساله» از سوى يك فرد منحرف كه تركيبى از تفكرات سكولاريستى و گرايشهاى وهابيگرى داشت، منتشر نميشد، امام بزرگوار ما نميرفت درس خود را مدتى تعطيل كند و كتاب «كشف الاسرار» را بنويسد؛ كه در اين كتاب، اهميت حكومت اسلامى و ولايت فقيه، نخستين جوانههايش مشاهده ميشود. بازتوليد اين تفكر مهم فقهى و شيعى در ```كتاب «كشف الاسرار» امام بزرگوار محسوس است.
رابعاً با بىطرف ماندن روحانيت در مسائل چالشىِ اساسى، موجب نميشود كه دشمن روحانيت و دشمن دين هم بىطرف و ساكت بماند؛ «و من نام لمينم عنه». اگر روحانيت شيعه در مقابل حوادث خصمانهاى كه براى او پيش مىآيد، احساس مسئوليت نكند، وارد ميدان نشود، ظرفيت خود را بروز ندهد، كار بزرگى را كه بر عهدهى اوست، انجام ندهد، اين موجب نميشود كه دشمن، دشمنى خود را متوقف كند؛ بعكس، هر وقت آنها در ما احساس ضعف كردند، جلو آمدند؛ هر وقت احساس انفعال كردند، به فعاليت خودشان افزودند و پيش آمدند. غربىها ظرفيت عظيم فكر شيعه براى مواجههى با ظلم جهانى و استكبار جهانى را از مدتها پيش فهميدهاند؛ از قضاياى عراق، از قضاياى تنباكو؛ لذا آنها ساكتبشو نيستند؛ آنها به تجاوز خود، به پيشروى خود ادامه ميدهند. سكوت و بىطرفى علما و روحانيون و حوزههاى علميه به هيچ وجه نميتواند دشمنى دشمن را متوقف كند. بنابراين حركت حوزههاى علميه، بىطرف نماندن حوزههاى علميه در قبال حوادث جهانى، در قبال مسائل چالشىِ ملى و بينالمللى يك ضرورتى است كه نميشود از آن غافل شد.
از دیگر مفاهیم غلطی که دشمنان انقلاب و روحانیت، با اهداف شوم به القای آن می پردازد، ترویج مسئله " حکومت آخوندی" و " آخوند حکومتی" است.
امام خامنه ای به دو هدف پنهان در این توطئه اشاره می کنند:
1- محروم کردن نظام اسلامى از پشتوانهى عظيم فكرى و نظرى و استدلالى و علمى علماى دين
2- بدنام کردن روحانيت مسئول، انقلابى و حاضر در صحنه ی مقابله با دشمن
و در ادامه با تببین حقیقت رابطه ی موجود میان حکومت و روحانیون این مغالطه را رد می نمایند:
- نسبت روحانیت و حوزه با نظام اسلامی نسبت " حمايت در كنار نصيحت" است
- حكومت جمهورى اسلامى، حكومت ارزشهاى دينى است نه حكومت افراد روحانى
- روحانى بودن به تنهائى صلاحيتآور نیست براى اينكه كسى سلطهى حكومتى پيدا كند، همچنان که روحانى بودن موجب سلب صلاحيت نمی شود.
- همانند هر عمل دیگری، رفتن روحانیت به سمت حكومت و حمایت آنان از نظام نیز اگر براى اداى دين خود، براى اداى مسئوليت شرعى خود، براى خاطر خدا باشد، اين یک ارزش است، و عکس آن ضد ارزش.
*** بعد از پيروزى انقلاب اسلامى دو عنوان و دو مفهوم غلط و انحرافى به وسيلهى كسانى كه هم با روحانيت بد بودند، هم با انقلاب دشمن بودند، در ذهنها مطرح شد.... اين دو مفهوم غلط و در واقع دو تهمت را دشمن به عنوان تاكتيك مطرح كرده است: يكى طرح مسئلهى حكومت آخوندى است. ميگويند در ايران حكومت آخوندى، حكومت روحانى بر سر كار است. اين را نوشتند، گفتند، ترويج كردند، تكرار كردند. ديگرى طرح موضوع آخوند حكومتى است؛ تقسيم آخوند به حكومتى و غير حكومتى. هدفشان از طرح اين دو مفهوم انحرافى و غلط اين بود كه اولاً نظام اسلامى را از پشتوانهى عظيم فكرى و نظرى و استدلالى و علمى علماى دين محروم كنند؛ ثانياً روحانيت مسئول را، روحانيت انقلابى را، روحانيت حاضر در صحنه را كه در مقابل دشمنىها سينه سپر كرده است، به خيال خودشان منزوى كنند، بدنام كنند. يعنى آخوند يك نوعش حكومتى است، كه اين بد است، منفى است، ضد ارزش است؛ يك نوعش غير حكومتى است، كه اين مثبت است، اين منزه است.
نسبت روحانيت با نظام اسلامى، نسبت روشنى است. نسبت روحانيت و حوزههاى علميه با نظام اسلامى، نسبت حمايت و نصيحت است. اين را توضيح خواهم داد. حمايت در كنار نصيحت، دفاع در كنار اصلاح. آن دو مفهوم غلط، حقيقتاً انحرافى و خصمانه است؛ به دليل اينكه اولاً حكومت آخوندى و نسبت دادن جمهورى اسلامى به اين مفهوم، حرف دروغى است. جمهورى اسلامى حكومت ارزشهاست، حكومت اسلام است، حكومت شرع است، حكومت فقه است، نه حكومت افراد روحانى. روحانى بودن كافى نيست براى اينكه كسى سلطهى حكومتى پيدا كند. جمهورى اسلامى با حكومتهاى روحانىاى كه در دنيا ميشناسيم، در گذشته هم بوده است، امروز هم در نقطههائى از دنيا هست، ماهيتاً متفاوت است. حكومت جمهورى اسلامى، حكومت ارزشهاى دينى است. ممكن است يك روحانى ارزشهائى را حائز باشد كه از بسيارى از روحانىها برتر باشد؛ او مقدم است؛ اما روحانى بودن هم موجب نميشود كه از كسى سلب صلاحيت شود. نه به تنهائى روحانى بودن صلاحيتآور است، نه روحانى بودن موجب سلب صلاحيت است. حكومت دين است، نه حكومت يك صنف خاص و يك مجموعهى خاص.
تقسيم روحانى به حكومتى و غير حكومتى و ارزش و ضد ارزش قلمداد كردن اينها هم يك غلط فاحش است. رفتن به سمت حكومت و رفتن به سمت هر چيزى غير از حكومت، اگر براى دنيا شد، بد است؛ اگر براى هواى نفس شد، بد است؛ مخصوص رفتن به سمت حكومت نيست. ما به سمت هر هدفى حركت كنيم كه مقصودمان هواى نفس باشد، مقصودمان منافع شخصى باشد، اين ضد ارزش است؛ اين همان مصداق دخول در دنياست كه فرمود: «الفقهاء امناء الرّسل ما لم يدخلوا فى الدّنيا»؛ اين مخصوص رفتن به سمت حكومت نيست. اگر هدف، دنياست، مردود است؛ حكومت و غيرحكومت ندارد؛ اما اگر رفتن به سمت حكومت با هدف معنوى است، با هدف الهى است، اين از برترين مصاديق امر به معروف و نهى از منكر است؛ از برترين مصاديق مجاهدت است؛ اين قبول مسئوليتهاى سنگين است، يا دفاع از مسئولان صاحب صلاحيت است. اگر روحانىِ حكومتى به آن كسى گفته ميشود كه براى اداى دين خود، براى اداى مسئوليت شرعى خود، براى خاطر خدا از نظام اسلامى حمايت ميكند يا از مسئولينى حمايت ميكند، اين ارزش است، اين ضد ارزش نيست؛ نداشتن اين حالت، ضد ارزش است. پس هيچكدام از اين دو مفهوم - نه مفهوم حكومت روحانى و حكومت آخوندى، و نه مفهوم آخوند حكومتى، روحانى حكومتى - مفاهيم درستى نيست. طرح اينها پس از انقلاب و تشكيل نظام اسلامى، يك طرح مغالطهآميز است؛ اين مفاهيم متعلق به فرهنگ اين انقلاب نيست.
امام خامنه ای در ادامه بیاناتشان به دو مفهموم با ارزش که در مقابل این مفاهیم مغالطه آمیز قرار دارند اشاره می کنند:
1- نظام اسلامی متکی به حوزه علمیه است:
- در جنبه های نظری و عملی براى مدیریت ملت و كشور بر اساس دیدگاه اسلام
- در بر طرف کردن شبهات گوناگون دینی و اعتقادی و سیاسی که هدفشان ضربه زدن به نظام است
2- حوزه و روحانيت نسبت به نظام دينى بىتفاوت نيست؛ زیرا به وجود آورنده و مولد اين انقلاب و نظام است.
بنابراین رابطه نظام و حوزه رابطه حمایت متقابل است که منافاتی با استقلال حوزه ها ندارد.
*** اما متقابلاً دو حقيقت و دو مفهوم ديگر وجود دارد كه آنها مفاهيم ارزشى و ارزشآفرين است. يك مفهوم اين است كه نظام به لحاظ نظرى و علمى محتاج علماى دين و حوزههاى علميه و مستظهر به تلاش علمى آنهاست. نظام متكى به حوزههاى علميه است؛ متكى به علما، برجستگان و صاحبنظران دينى است. يك مفهوم ديگر هم اين است كه حوزه و روحانيت نسبت به نظام دينى بىتفاوت نيست. هيچ روحانىاى، هيچ عالم دينى، هيچ خادم اسلامى نميتواند نسبت به نظامى كه بر اساس اسلام پديد آمده است، با انگيزهى اسلام حركت كرده است و كار ميكند، بىتفاوت باشد؛ نميتواند خود را بيگانه به حساب بياورد. اين هم يك حقيقت ديگر است.
آن حقيقت اول كه گفتيم نظام مستظهر به حوزههاى علميه است، به خاطر اين است كه نظريهپردازى سياسى و نظريهپردازى در همهى جريانهاى ادارهى يك ملت و يك كشور در نظام اسلامى به عهدهى علماى دين است. آن كسانى ميتوانند در باب نظام اقتصادى، در باب مديريت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربيتى و مسائل فراوان ديگر نظر اسلام را ارائه بدهند كه متخصص دينى باشند و دين را بشناسند. اگر جاى اين نظريهپردازى پر نشد، اگر علماى دين اين كار را نكردند، نظريههاى غربى، نظريههاى غيردينى، نظريههاى مادى جاى آنها را پر خواهد كرد.... حوزههاى علميه و علماى دين پشتوانههائى هستند كه موظفند نظريات اسلامى را در اين زمينه از متون الهى بيرون بكشند، مشخص كنند، آنها را در اختيار بگذارند، براى برنامهريزى، براى زمينهسازىهاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانهاش علماى دين و علماى صاحبنظر و نظريات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمايت از حوزههاى علميه است، چون تكيهگاه اوست.
...علاوهى بر اينها كه نظام اسلامى براى ادارهى ملت و كشور نيازمند به حوزههاست، يك نكتهى ديگر هم وجود دارد و آن اين است كه امروز شبهههائى مطرح ميشود كه آماج آن شبههها نظام است. شبهات دينى، شبهات سياسى، شبهات اعتقادى و معرفتى در متن جامعه تزريق ميشود - بخصوص در ميان جوانان - هدفش فقط اين است كه يكى را از يك فكرى منتقل كند به يك فكر ديگرى؛ هدفش اين است كه پشتوانههاى انسانى نظام را از بين ببرد؛ مبانى اصلى نظام را در ذهنها مخدوش كند؛ دشمنى با نظام است. لذا برطرف كردن اين شبههها، مواجههى با اين شبههها، پاك كردن اين غبارها از ذهنيت جامعه - كه به وسيلهى علماى دين انجام ميگيرد - اين هم يك پشتيبانى ديگر، يك پشتوانهى ديگر براى نظام اسلامى است. پس نظام اسلامى از جهات مختلف متكى به علماى دين و نظريهپردازان و محققان و دانشمندان حوزههاى علميه است.
*** از آن طرف، حوزههاى علميه هم نميتوانند بىتفاوت بمانند. حوزهى علميه، بخصوص حوزهى علميهى قم مادر اين نظام است؛ به وجود آورنده و مولد اين انقلاب و اين حركت عظيم است. يك مادر چگونه ميتواند از زادهى خود، از فرزند خود غافل بماند، نسبت به او بىتفاوت باشد، در هنگام لازم از او دفاع نكند؟ ممكن نيست. بنابراين نسبت بين حوزههاى علميه و نظام جمهورى اسلامى، نسبت حمايت متقابل است. نظام از حوزهها حمايت ميكند، حوزهها از نظام حمايت ميكنند؛ همكارى ميكنند، به يكديگر كمك ميكنند.
مسئله ی دیگری که در ضمن بیانات امام خامنه ای پاسخ داده می شود، این مغالطه است که « حمایت نظام از حوزه علمیه، استقلال حوزه را از بین می برد »، که ایشان در رد آن بیان کردند که " وابستگی غیر از حمایت و همکاری است" :
*** آيا حمايت نظام اسلامى از حوزههاى علميه ميتواند به استقلال حوزههاى علميه خللى و لطمهاى وارد كند يا نه؟ آيا اين كار مجاز است يا نه؟ اين بحث مهمى است. اولاً حوزههاى علميه هميشه در طول تاريخ مستقل بودند؛ نه فقط در دوران حكومتهاى معارض با تشيع، بلكه حتّى در دوران حكومتهاى شيعى..... روحانيت شيعه هميشه اينجور بوده، هميشه مستقل بوده، هرگز در قبضهى قدرتها قرار نگرفته است؛ امروز هم همين جور است، بعد از اين هم بايد همين جور باشد و به توفيق الهى همين جور خواهد بود.
*** اما در اينجا هم مراقب باشيد يك مغالطهى ديگرى به وجود نيايد؛ استقلال حوزهها به معناى عدم حمايت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقى نشود؛بعضىها ميخواهند به عنوان استقلال و به نام استقلال، رابطهى حوزه را با نظام قطع كنند؛ اين نميشود. وابستگى غير از حمايت است، غير از همكارى است.نظام به حوزه مديون است؛ بايد به حوزهها كمك كند. يك عدهاى اين را ميخواهند.
البته معيشت طلاب به صورت سنت معمول و بسيار پرمعنا و پررمز و راز بايد به وسيلهى مردم اداره شود؛ مردم بيايند وجوهات شرعىشان را بدهند؛ اين اعتقاد من است.
انسان هرچه به اعماق اين عادت و سنت ديرين كه شايد از صد سال، صد و پنجاه سال قبل در ميان حوزههاى ما رائج است، دقت ميكند، آن را مهمتر، پرمعناتر، پررمز و رازتر مشاهده ميكند. راز ارتباط مستحكم مردم با حوزهها همين است كه احساس خويشاوندى ميكنند. مردم توقع زيادى هم از روحانى ندارند، اما خودشان را به پشتيبانى مالى حوزهها و روحانيون متعهد ميدانند؛ و همين درست است.
اما مسائل حوزهها فقط مسئلهى معيشت نيست. در حوزهها هزينههائى وجود دارد كه جز با كمك بيتالمال مسلمين و كمك دولتها امكان ندارد آن هزينهها تحقق پيدا كند. دولتها موظفند اين هزينهها را بدهند، دخالتى هم نبايد بكنند. بسيارى از مدارس مهم در شهرهاى گوناگون به وسيلهى امراء و سلاطين و بزرگان ساخته شده... حوزه پشتيبانىهاى گوناگون را از سوى نظام ميپذيرد، با عزت و با مناعت. اين پشتيبانىهائى كه امروز نظام از حوزههاى علميه ميكند و بايد هم بكند و بايد هم بيشتر بشود، اينها وظائفى است كه دارد. فقط هم پشتيبانى مادى نيست. امروز بحمداللَّه مهمترين و عمومىترين تريبونهاى ملى در اختيار فضلاى حوزههاى علميه، در اختيار مراجع معظم است؛ اينها حمايت است، اينها حمايتهاى نظام است. نظام اسلامى بايد اين حمايتها را بكند، به دليل همان پيوندى كه گفته شد. پس اين مسئلهى دخالت و استقلال را نبايستى با آن حقايقى كه در اين باب وجود دارد، مخلوط كرد.
حقيقت اين است كه اين دو جريان عظيم - يعنى جريان نظام اسلامى و در دل آن، جريان حوزههاى علميه - دو جريانى هستند كه به هم مرتبطند، به هم متصلند، سرنوشت آنها يكى است؛ اين را همه بدانند. امروز سرنوشت روحانيت و سرنوشت اسلام در اين سرزمين، وابسته و گره خوردهى به سرنوشت نظام اسلامى است. نظام اسلامى اندك لطمهاى ببيند، يقيناً خسارت آن براى روحانيت و اهل دين و علماى دين از همهى آحاد مردم بيشتر خواهد بود. البته نظام زنده است، نظام سرپاست، نظام قوى است و با اطمينان كامل عرض ميكنم نظام بر همهى چالشهائى كه در مقابلش قرار دارد، فائق و پيروز خواهد شد.
ز - بشارت ظهور:
وسرانجام، نکته ای بسیار مهم و اساسی در جریان این سفر سید خراسانی، بشارتهای گوناگونی بود که به انحاء مختلف فضای دلهای منتظران را معطر ساخت و مشتاقان ظهور را به نزدیکی امر مطمئن تر...
نخست؛ تایید چند باره امام خامنه ای بر سید خراسانی بودن خویش؛
درضمن دیدار ایشان با جمع پرشور بسیجیان، سردار سرافراز جباري؛ فرمانده سپاه علي بن ابيطالب (علیه السلام) قم در برابر انبوه مشتاقان و منتظران ظهور، ایشان را به صراحت " سید خراسانی " خطاب کرد.
اين سردار سرافراز در ابتداي صحبتهاي پرمحتوي خويش خطاب به ولي امر مسلمين چنين فرمود :
اي فرزند رسول الله ، اي فرزند اميرالمومنين ! اي فرزند حضرت زهرا اي فرزند امام حسين سيد خراساني!
مداح ولایی "حاج مهدی سلحشور" نیز در استقبال ایشان از لقب " سید خراسانی" استفاده نمود.
علاوه بر این در شعر خوانده شده توسط ایشان نیز بار دیگر به این مضمون اشاره شده است: :
روشنه راه ما ، با نور آقامون
ايشاالله نزديكه ، ظهور آقامون
سپيده حق در راهه
سررسيده شب غم و غربت
ايشاالله كه رهبر ما
پرچمو ميده به دست حضرت
و همه این خطاب ها با سکوت معنادار امام خامنه ای همراه بوده است، وسکوتی که تایید رضایت داشتن ایشان برعمومی شدن این موضوع نیز هست.
تایید این حقیقت بزرگ، روشن ترین نشانه بر نزدیک بودن زمان سپردن پرچم انقلاب به دست حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه، است. دیگر آیا حرفی هست؟؟!!
دوم؛ بیانات "سید خراسانی" ؛
در ضمن سخنان سید خراسانی نکاتی مهم و اشاراتی روشن در باب پیوستن قطعی انقلاب اسلامی ایران به انقلاب جهانی حضرت مهدی ارواحنا فداه و نیز نزدیک بودن این واقعه شریف (ظهور) وجود دارد:
*** درس بزرگ امام عزيز ما به ما و به همهى ملت همين بود؛ به نيروى خودتان ايمان داشته باشيد، در افزايش اين نيرو به صورت روزافزون تلاش كنيد و به خداى متعال و وعدهى الهى اطمينان داشته باشيد؛ اگر ايستادگى كرديد و با تدبير حركت كرديد، مطمئن باشيد كه نصرت الهى با شما همراه است.
وعده الهی چیست؟
" السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه"
مولای ما صاحب الزمان ارواحنا فداه وعده ضمانت شده خداست، که " سید خراسانی" با اطمینان دادن به آمدن او، یارانش را به افزایش نیروی برخاسته از ایمان، و ایستادگی و مقاومت فرا می خواند.
" مطمئن باشید که نصرات الهی با شما همراه است "؛
این عبارت سید خراسانی یاد آور بشارت دیگر اوست؛ همان آیه که در بیت ایشان صفا بخش دلهامان شد: " الا ان نصر الله قریب "
*** قلب مقدس ولى عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضى بفرما. ما را از ياران آن بزرگوار در حضور و غيبتش قرار بده.
*** اميدواريم خداوند متعال فرج ولىعصر (ارواحنا فداه) را نزديك بفرمايد؛ ما را از ياران آن بزرگوار در حضورش و در غيبتش قرار بدهد و قلب مقدس آن بزرگوار را از ما راضى كند. پروردگارا! دعاى آن بزرگوار را شامل حال همهى ملت ايران و بخصوص جمع عزيز بسيجيان بفرما.
دعا کردن "سید خراسانی" برای یاری حضرت مهدی ارواحنا فداه در دوران "حضور" ایشان، خود فریاد ِبلند ِنزدیکی ظهور است و بشارتی روشن بر "یاران خراسانی" اش ، همان آمیین گویان دعای فرجش!
*** شور انقلابى را اندكى نبايد كاهش داد. انگيزهى انقلابى بايد روزبهروز در دلهاى من و شما افزايش پيدا كند. اين كوههاى گوناگون مشكلاتى كه بر سر راه مستضعفين عالم قرار دارد، جز با قدرت عزم و ارادهى پولادين مؤمن برداشته نخواهد شد. هدف فقط سر و سامان دادن به وضع كشور نيست. دنياى اسلام، بلكه جامعهى بشريت نيازمند كمك به آنها از سوى اسلام و امت اسلامى است.
- اینکه در حفظ شور انقلابی و افزایش روز افزون آن علاوه بر مومنین به وجود خودشان اشاره می کنند نشانه دیگری از نقش بارز ایشان در واقعه شریف ظهور به عنوان " سید خراسانی" و نیز نزدیک بودن آن ایام است.
- اشاره به حل مشکل "مستضعفین عالم"،نشان مضاعفی است از تحقق ظهور و نزدیکی آن؛ چرا که مستضعفین عالم همان وارثان زمین در دوران ظهور منجی عالم بشریت هستند.
" و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین "
- تاکید بر این موضوع که هدف انقلاب اسلامی و تلاش مومنانه مردم، تنها کشور ایران نیست؛ بلکه هدف سامان یافتن وضعیت کل بشریت توسط اسلام و مسلمین است، آیا مفهومی جز " تحقق ظهور " دارد؟!
*** شك نكنيد كه فرداى ملت ايران و امت اسلامى از امروز بمراتب بهتر است. همان مقدارى كه فاصلهى بين سى سال پيشِ ملت ايران و امروز است - يعنى اول انقلاب تا امروز - ببينيد ملت ايران در همهى عرصههاى سياسى و علمى و اجتماعى و غيره چقدر پيشرفت كرده است؛ بدانيد فاصلهى بين پيشرفتِ سالهاى آينده با امروز، از اين هم بيشتر خواهد بود. ملت روزبهروز پيشرفت خواهد كرد. حركت ملت ايران در همهى عرصهها حركت توقف ناپذيرى است و انشاءاللَّه بر خط درست و صراط مستقيم هدايت الهى و اسلامى و قرآنى پيش خواهد رفت. آيندهى ملت ايران، آيندهى روشنى است؛ و اين بر دنياى اسلام و بر امت اسلامى اثر خواهد گذاشت و انشاءاللَّه ملتهاى مسلمان را روزبهروز بيدارتر خواهد كرد.
نوید آینده روشن ملت ایران بر خط درست و صراط مستقیم هدایت الهی و اسلامی و قرآنی و تاثیر آن بر دنیای اسلام و امت اسلامی و بیداری آنان، اشاره به جایگاه ایرانیان مسلمان درتحقق ظهور است. آینده ای که بی وقفه و با سرعتی بیشتر از آنچه از ابتدای انقلاب زمینه ساز سپری کرده ایم در انتظار ملت ایران است.
*** البته نظام زنده است، نظام سرپاست، نظام قوى است و با اطمينان كامل عرض ميكنم نظام بر همهى چالشهائى كه در مقابلش قرار دارد، فائق و پيروز خواهد شد.
اطمینان به پیروزی نظام اسلامی بر همه چالشهای پیش رو، اطمینان به سربلند بیرون آمدن از تمامی فتنه های پیش از ظهور و تحقق بزرگترین آرمان این نظام، یعنی اتصال آن به ظهور است.
*** شما امروز داريد نقطهى مقابل آنها حركت ميكنيد. شما ميخواهيد با تفكر الهى دانش را مسخر كنيد؛ شما ميخواهيد امكانات طبيعى و انسانى را جمع كنيد براى خير مادى و معنوى ملتها و ملت خودتان، براى خير مادى و معنوى بشر. جهتگيرى شما جهتگيرى خدائى است؛ اين موفق خواهد شد، اين پيش خواهد رفت؛ اين همان حركتى است كه نقطهى مقابل حركت دو سه قرنىِ غلط منحرفانهى شروع شدهى از سوى غرب است. اين حركت، حركت مباركى است و ادامه خواهد داشت. جوان مسلمان ايرانى بايد خود را آماده كند؛ خود را مجهز كند؛ در راه پيشرفت، به خداى متعال توكل كند؛ از خدا استمداد كند؛ با بصيرت پيش برود؛ در اين صورت ساز و برگ متناسب را براى مواجههى با شيوهى غلطى كه در دنيا حاكم و رائج است، پيدا خواهد كرد و انشاءاللَّه به همهى آرمانها و آرزوهائى كه اين انقلاب و اسلام ترسيم كرده است، خواهد رسيد.
- اشاره به نقطه عزیمت ملت ایران و جوانان ایرانی در جهت تحقق بخشیدن به خیر مادی و معنوی بشر امروز، اشاره آشکار به نقش برجسته و انکار ناپذیر ایرانیان در تحقق ظهور و دوران باشکوه حاکمیت مهدی موعود ارواحنا فداه بر زمین است ، دورانی که به برکت حضور " خلیفه الله الاعظم" ارواحنا فداه، زمین تمام دارایی های خود را در اختیار بشر قرار میدهد و اوج کمال معنوی انسان نیز در سایه وجود حضرتش محقق خواهد شد.
- اشاره به ادامه یافتن حرکت مبارک ملت ایران تا تحقق همه آرمانهای " انقلاب " و " اسلام "، اشارتی آشکار به " تحقق ظهور" است، مگر آرمان بزرگ " اسلام " جز با ظهور محقق خواهد شد ؟ و مگر آرمان بزرگ انقلاب اسلامی جز زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی ارواحنافداه، و تسلیم پرچم به ایشان است؟!
***********
امام خامنه ای به هرکجا که قدم گذارد، فضا لبریز می شود از عِطر تمام خوبی ها، چرا که او نائب ِمولای خوبی هاست... " نائب المهدی " ...
اینبار اما سفر "سید خراسانی"، به شهر عُشّ آل محمد صلی الله علیه وآله، در کام منتظران ِظهور، شیرین تر می نمود ... دلهاشان گواهی میداد این سفر یک سفر عادی نیست... بشارت ها دارد بر نزدیکی ظهور ....
اینجا بود که همه از دل و جان آمدند به استقبال سید خراسانی شان تا فریاد کنند: مهدی فاطمه! ما در رکابیم .... دریاب مارا، مولا جان!...
و همچون صحنه دلدادگی "یاران خراسانی"، گرمای کلام " سید خراسانی " نیز بر شور دلها افزود و بر این امیدشان مُهر تایید زد:
آری! ظهور بسیار نزدیک است....
دیدگاهها
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند .
وجود پاک مقام معظم رهبری همواره مستدام باد..
والعاقبت لاهل التقوا و الیقین..
یا علی
جانم فدای رهبر
tarikh-ayande.blogfa.com/post-41.aspx
والسلام علیک یا قائدنا و مولانا امام الخامنه ای (مدظله)
سرباز اسلامم من و شور حسینی در سرم
عشق خمینی در دلم امر ولایت رهبرم
"من با ولایت زنده ام تا زنده ام رزمنده ام"
از شور عشق آکنده ام مهدی تمام باورم
من مرد مهدی یاورم در راه او رزم آورم
با حقّم و حق باورم همواره ایمان در برم
من مرد پیکار و جهاد ایمان و علم و اجتهاد
پر از یقین و اعتقادم در تمام پیکرم
سید علی آقای من فرمانده و مولای من
نور ره فردای من جانم فدای رهبرم
از یک منبه غیر موثق شنیدم:
آقا برای جانشینی پسرشان به جای خودشان و در حقیقت برای تایید اجتهاد پسرشان به قم بازگشتند.
-------------------------------------------------------------------------
ان شاء الله به همت ایشان و یکی دیگر از مبشران ظهور، در تیراژ 6000 برگ چاپ خواهد شد.
تار و مار و فراري شدن اعضاي اردوگاه منافقان
توسط سردار بزرگ سيد خراساني
شكستهاي پي در پي زورگويان و گردن كلفتهاي داخلي و خارجي بر عاشقان سيدخراساني و شعيب مبارك باد
دستگاههاي امنيتي در كمين قند عسل بابا
ارادتمند
با سلام خدمت آقای مجید
برادرگرامی حقیقتا شرمنده فرمودید ! آیا به نظرشما کسی که ظهور امام زمان عج را نزدیک می داند و التزام عملی به دستورات شریعت دارد و دلسپرده فرمان آقاست و در خط دکتر احمدی نژاد وبه احادیث ائمه اطهارو بشارت های مکرر بزرگان مبنی برنزدیکی ظهور ایمان دارد ، اهل معاصی و مناهی و لائیک و ملحد است ؟!!!!!
بابا دم شما جوش ! شما دیگه کی هستی!!!
لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون؟!
درجواب شما به حکم ایه "واذاخاطبهم الجاهلون قالوا سلاما "...عرض می کنیم
سلام !
خوبه خودت هم فهمیدی ما به جز حضرت آقا کس دیگه ای رو قبول نداریم!!!
ما هم از اول همینو میگفتیم برادر! شما گیر میدادید هی!
برای مثال بهت بگم:
تو یکی از سخنرانی ها شنیدم که یکی از شاگردان یکی از علما میگفت که چون آقا(استادش) ، آقا(مقام معظم رهبری) را مناسب رهبری میدانند پس همه باید تبعیت از رهبری داشته باشند.!!!
فقط بهش گفتیم ما تمام علما رو با میزان رهبری میسنجیم و میشناسیم نه اینکه آقا را با تائید این علما قبول کنیم!
در ثانی ما یک آقا بیشتر نداریم و آن هم حضرت سید علی خامنه ای هستند.
به قول آقای نراقی شما رو بایکوت کنیم بهتره!!!
لجاجات بیش از حدتون بی معناست
بوي محرم
از رخت بردار اي شمسم نقاب **** چشم در راهم ببينم انتشار آفتاب
شرمسارم سالها تنها شدي ***** نزد حق گشتي زعصيانم تو آب
هجمه ي شيطان فزون شد دلبرم **** منهدم كن مكر او را باشهاب
پنجه ي مسموم او جانم گرفت ***** تا نيائي همدمم رنج و عذاب
مي رسد بوي محرم آه آه ***** حال زينب دم بدم گردد خراب
حنجر خونين همي خواند تو را ***** كن نظر بر ناله ي طفل رباب
پرچم خونخواهي اش بر دوش گير **** خون نمود سرتا سر رويش خضاب
خود رسان سجاد را از تب بگير ***** جاي گرما بر شفايش خود بتاب
علقمه افتاد مشك و دست وسر ****كودكان در خيمه ها بي تاب آب
در كنار پيكري بي سر ببين ***** خواندت مادر چه با قلب كباب
دختران بحر كنيزي برده اند ***** بزم شامي شد سكينه اين خطاب
اين محرم آي و با ما گريه كن ***** تا بگيرد هيات از اشكت گلاب
الهم عجل لوليك الفرج سلامتي امام زمان (عج)، سيد خراساني امام خامنه اي ، شعيب قهرمان محمود احمدي نژاد صلوات صلوات صلوات
خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شد
وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ
و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیرى شد و تویى یاور و شکوه بسوى تو است
الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
و اعتماد و تکیه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدایا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ
محمد و آل محمد آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام
وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ
و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند
الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى
چشم بر هم زدن یا نزدیکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید
فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ
که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب
الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ
الزمان فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا همین ساعت
السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ
همین ساعت هم اکنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق
مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ
محمد و آل پاکیزه اش *
عزیزم اینجا کسی به دنبال القاء چیزی به کسی نیست
نویسنده به این نتیجه رسیده که یقینا آقا سید خراسانی هست و دلایلش رو گفته...! هرکسی میتونه قبول کنه میتونه نکنه!
ان شا الله که شما قبول کنی و از یاران خراسانی باشی
سلام
به بهانه ادامه پخش مجموعه صهیونیستی-سیتنی ستی امپراطور بادها ، کلید های تحلیل مجموعه افسانه جومونگ منتشر شد
در صورت صلاحدید اطلاع رسانی و باز نشر فرمایید
westsun.wordpress.com/2010/11/08/
اللّهم عجل لولیک الفرج
حضرت ماه:"رئیس جمهور كدام كشورى وقتى به یك كشور دیگر برود، چنین حوادثى برایش پیش مىآید؟ مخصوص لبنان هم نیست. امروز اگر مسئولین برجستهى كشور ما به مصر هم بروند، اگر بگذارند، همین قضایاست؛ سودان هم بروند، بگذارند، همین قضایاست؛ به هر كشور اسلامى كه بروند، اگر میدان را باز كنند، همین قضایاست. این، عظمت ملت ایران را نشان میدهد. این را شماها كردید. این افتخار مال شماست. اگر دولتى بود كه از مردم منقطع بود، اگر دولتى بود كه میلیونها جوان پرانگیزه از او حمایت نمیكردند، چنین اتفاقى نمىافتاد."
خداوند براي قدر دانستن نعمتها از انسان قول گرفته است و تخلف از ولايت و نظام اسلامي خيانت است.
www.rajanews.com/Files_Upload/15762.jpg
www.rajanews.com/Files_Upload/15754.jpg
www.rajanews.com/Files_Upload/15760.jpg
مهدی هاشمی که پس از ایفای نقش مؤثر در جریانهای تخریبی قبل و بعد از انتخابات، از کشور خارج شده است و بدون اعتنا به احضارهای قضایی از بازگشت به ایران استنکاف میکند، با مسئولیت ریاست دفتر دانشگاه آزاد در لندن، فوقالعاده مأموریت 3000پوندی به همراه حقوق ثابت میگیرد.
rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=68807
با اصلاح نهايي اساسنامه دانشگاه آزاد، بايد در انتظار معرفي هيات امنا، تشكيل جلسه اين هيئت و سرانجام تعيين تكليف رياست 28 ساله جاسبي بر دانشگاه آزاد بود.
www.farsnews.com/newstext.php?nn=8908120334
گروهك تروريستي منافقين در تلاشند با بحراني جلوه دادن وضعيت برخي شركتهاي بحران زده آن را به قانون هدفمند كردن يارانهها و تحريمهاي اقتصادي و همچنين جريان اقتصادي شكل گرفته در بدنه نظام ربط دهند.
gerdab.ir/.../...
خدايا به ما معرفت درست براي داشتن ايمان درست عنايت بفرما.ما را در مسير خودت ثابت قدم قرار بده.
وي با بيان خاطرهاي از حضور در محضر امام راحل گفت: در اسفند سال 42 زماني كه مورد تعقيب بودم خدمت امام در منزلشان رسيدم و امام از بنده پرسيدند چه خبر؟
و اين پرسش را سه بار تكرار كردند، اما زبانم بند آمده بود و نميتوانستم چيزي بگويم كه امام فرمودند خيلي شرافت ميخواهد كه خون آدم در راه خدا ريخته شود. اين جمله امام موجب شد كه توان سخن گفتن پيدا كنم، خدمت امام گفتم من كه الان در حضور شما هستم تا اينجا تعقيب شدهام و اگر بروم مرا دستگير خواهند كرد و سه نقطه ضعف نيز دارم.
عسگراولادي با بيان سه نقطه ضعف خود در آن شب ادامه داد: گفتم در ميز كشوي من اسامي 30 يا 40 نفر از مبارزان هست كه اگر من دستگير بشوم احتمال لو رفتن اين ليست نيز وجود دارد، دوم اينكه همسر من مريض و در بستر بيماري است وهمچنين زن و سه فرزند من چيزي براي خوردن ندارند و كسي از آشنايان هم از حضور من در اينجا مطلع نيست.
دبيركل جبهه پيروان خط امام و رهبري به پاسخ امام اشاره كرد و گفت: امام قاطعانه گفتند مبارزه ما حداقل 30 سال طول خواهد كشيد، برو و به ديگر مبارزان هم بگو و اگر كسي توان ماندن ندارد برود، اهداف ما اسلامي كردن ايران، اسلامي كردن كشورهاي اسلامي و جهاني شدن اسلام است كه در اين 30 سال نيز امكان تحقق تمام اين اهداف وجود ندارد.
وي سپس به تحليل سفر رهبري به قم از اين زاويه پرداخت و اظهار داشت: ما مرحله اول را طي كردهايم و در حال گذر از مرحله دوم نيز هستيم و حضور گسترده و وصفناپذير طلاب خارجي در ديدار با آقا مؤيد آغاز مرحله سوم است.
www.tabnak.com/nbody.php?id=75332
درسته شما اسمت پرسشگره ولي خوب نيست تازه بپرسي ليلي زنه يا مرد
ببين عزيز دل در اينكه سيد خراساني شخصيت مثبتيه شكي نيست
شما يه سرچ تو دنياي عظيم اينترنت بزن مشكلت حل ميشه حديثم پيدا ميكني
حتي حرف دوستان هم درسته خيلي از مسائل به آقا ميخوره حتي ميشه گفت تقريبا يقينيه ولي به قول آيت الله صافي تطبيق جزمي اشكال داره
اشكال ما به دوستان اينه
ما ميگيم تفاوت حلال شدن زن و مرد به هم فقط يه كلمه است:"قبلت"
الان هم فرق كار مهدوي با كار غير مهدوي و اشكال دار سر همينه كه شما مقالتون رو ارائه بديد و بذاريد خواننده در آرامش فكر بهترين تصميم رو بگيره
اين هم براي شما خوبه كه از توقيت مقاله ها رو خارج ميكنيد هم براي خواننده
مگه استاد پناهيان نگفته برا من يقينيه آقا سيدخراسانيه ولي هركس بايد خودش به اين نتيجه برسه
پس چرا ميخواين به زور اين قضيه رو القا كنيد
تورو خدا بي غرض اين مطالب رو بخونين
آقاي نراقي باز انگ زدي يه نگاه به كامنتاي قبلي مجيد مينداختي در موردش انقدر بد قضاوت نميكردي
آقاي نراقي سوال دارم
مگه شما علامه كوراني رو قبول نداريد
چرا به صحبتاش اعتنا نميكنيد:
www.alvadossadegh.com/fa/article/44-alaeme-zohoor/1845-1388-12-26-22-43-46.html
مگه آيت الله صافي رو قبول نداريد
اين جملات آيت الله صافيه:(فقط خواهشا تفسير به راي نكنيد)
تطبيق جزمي اشتباه است؛ البته بعض وقايع است كه از علائم بعيده است، ولي حوادث بايد مطرح باشد، ولي تطبيق شخصي صحيح نيست. البته تطبيق غيرتشبيه است و غالباً تطبيقات تمام نيست.
حتی ایشون خبری در تلویزیون نیست !!!!!!
میدونی تفاوت ما و شما در اینه که ما نگاهمون به گوشه جشم و حرکات ابروی رهبری هست اما شما در واقع اصلا هیچ اعتقادی به رهبری ندارید که اگه داشتید می فهمیدید که اگر ایشون سیدخراسانی نباشه در برابر انحراف بزرگ(انحراف به زعم شما) سکوت نمیکنه
ایت الله مصباح میفرماید : باید در خیلی جاها خیلی حرفها را زد چون ولی فقیه خیلی چیزها را میدونه اما نمیتونه بگه و اینجا وظیفه ماست که با روشنگری و بصیرت دادن،راه را برای ولی فقیه هموار کنیم (نمونه اش هاشمی هست و قضایاش که می بینی ایت الله مصباح جدیدا هاشمی را خائن ترین فرد که 20 سال به رهبری خیانت کرده میدونه و میگه که رهبری با صبوری 20 سال خائن ترین یارش را تحمل کرد، خب پس اسنجام چون رهبر موضع نگرفته باید هاشمی را به زعم شما خوب بدونیم دیگه؟؟؟؟؟؟؟)
ضمن اینکه به قول استاد پناهیان ولی فقیه هیچ وقت جلوتر از مردم حرکت نمیکنه چون فلسفه ولایت فقیه اگاه کردن مردم هست و نه دیکتاتوری(ولو دیکتاتوری به حق) خب اینجا هم اقا داره میبینه که ما آگاه شدیم (در مورد اعتقاد به سیدخراسانی بودنشون) بنابراین نه تنها رد نمیکنه بلکه با شعر دلبسته یاران خراسانی خویشم ، تایید هم میکنه
پس معلومه که شما نظر اقا را صائب نمیدونید و دقیقا اینجا معلوم میشه که از موسسه موعود دارید پول میگیرید و میایید اینجا ....پراکنی
چون الان تازه شما رسیدید به حرف اقای سروستانی که توی نمایشگاه به بچه ها گفته بود شاید اقا هم به اشتباه فکر میکنه که سید خراسانیه!!!!!
حالا دوستان خودشون قضاوت میکنند که کی الان شبیه اون اشتباه مختار را داره میکنه
آخرین حرف: چرا یه بار میگی قبول داری که اقا سید خراسانیه یه بار میزنی زیرش؟؟؟؟؟؟
موضعت را مشخص کن
میدونی آدم خوب نیست هی رنگ عوض کنه
به گزارش خبرنگار فارس در غزه، احمد يوسف قائم مقام وزارت امور خارجه دولت منتخب حماس اعلام كرد كه حماس نيز خواستار سفر "محمود احمدينژاد " به غزه است.
وي به سفر محمود احمدينژاد به لبنان اشاره و تاكيد كرد كه هدف از اين كار بالا بردن روحيه و تقويت جبهه مقاومت است مانند آنچه در سفر احمدينژاد به جنوب لبنان رخ داد.
احمد يوسف گفت: از احمدينژاد براي سفر به نوار غزه دعوت ميكنيم و ما اطمينان داريم كه اين سفر اهميت فوقالعادهاي خواهد داشت.
اين مقام حماس در پاسخ به سوال ديگري درباره سفر "گيدو وستروله " وزير امور خارجه آلمان به منطقه كه امروز وارد غزه خواهد شد، گفت: وي ديداري با مقامات حماس ندارد.
يوسف در بيان علت اين امر تاكيد كرد كه اين سفر از طريق آژانسهاي امدادرساني و مراكز امدادرساني به آوارگان فلسطيني هماهنگ شده است [نه از طرف دولت حماس].
وستروله روز گذشته با شيمون پرز رئيس و آويگدور ليبرمن وزير امور خارجه رژيم صهيونيستي در قدس اشغالي ديدار و گفتوگو كرد.
www.alvadossadegh.com/fa/new-news/54-1388-05-21-17-58-34/6626-1389-08-17-14-14-20.html
این هم آدرس
mouood.org/content/view/11390/2
لعنت هميشگي بر مامون
لعنة أبدية على المأمون
خبر حركت 40 امامزاده از فرزندان و نوادگان امام موسيكاظم(ع) بسوي ايران به مأمون ميرسد و او به "سياهپوش سمناني" دستور قتل اين 40 امامزاده را ميدهد؛ در يك شب اين 40 تن بهصورت دستهجمعي سر از بدن مطهرشان جدا ميشود و بدنهاي بيسرشان به درون چاهي در محل فعلي بازار تهران انداخته ميشود.
حتما بخونید، خیلی واجبه
البته این نکته فراموش نشود که مختار امر امام حسن(ع) را نادیده گرفت نه سکوت ایشان را
ما در بين الطلوعين ظهوريم
همان طور كه براي حضرت مهدي عليه السلام، يك غيبت صغري و يك غيبت كبري است، يعني درست مانند آفتاب، وقتي مي خواهد پنهان شود، ابتدا قرص خورشيد پشت افق پنهان مي شود، ولي هوا نيمه روشن است و كم كم، اين روشنايي برچيده مي شود و تاريك مي شود، براي ظهورش هم يك ظهور صغري و يك ظهور كبري است، مانند موقعي كه آفتاب مي خواهد طلوع كند، قرص خورشيد هنوز پيدا نشده، اما هوا، نيمه روشن است و بعد خورشيد ديده مي شود. مرحله ي غيبت ايشان در دو مرحله واقع شده است و ظهور ايشان هم ظهور صغري و هم ظهور كبري دارد. در ظهور صغري، توجه مردم به امام زمان عليه السلام زياد مي شود و همه جا، صحبت از امام زمان عليه السلام است و جلسات امام زمان عليه السلام، پر شور مي شود و بحث هاي امام زمان عليه السلام، همه جا را مي گيرد؛ وضع طوري مي شود كه مردم تشنه مي شوند و آماده مي شوند. ما تصور مي كنيم كه در اين عصر و زمان، ما ان شاء الله، در بين الطلوعين ظهور حضرت مهدي عليه السلام قرار داريم. من فراموش نمي كنم پنجاه سال قبل، مؤسساتي كه به نام حضرت مهدي عليه السلام بود، خيلي كم بود و كتاب هايي كه درباره حضرت مهدي عليه السلام نوشته شده بود، به اندازه ي امروز نبود و سخن از مهدي عليه السلام، به اين گستردگي نبود. اگر كسي، چهل يا پنجاه سال قبل، مسجد جمكران مي رفت، در بهترين شب ها، ده يا بيست نفر بودند، اما الان صدها هزار نفر در بعضي از شب هاي حساس هستند !
ما به سوي طلوع كبري پيش مي رويم. اگر مي خواهيم به آن ظهور كمك كنيم، اين ظهور صغري را توسعه دهيم! همين بحث هاي مختلف درباره حضرت را ميان جوانان و بزرگ سالان و زنان و مردان و مسلمانان و غير مسلمانان توسعه دهيم و به اينترنت بكشانيم. خلاصه، با امواج، نام مهدي عليه السلام را به همه دنيا برسانيم و اين ظهور صغري را پر رنگ كنيم تا نام حضرت مهدي عليه السلام در همه جلسات، حضور پيدا كند. من معتقدم اگر اين كار را بكنيم، اين يك مصداق عملي دعاي تعجيل فرج مي شود.
آيت الله مكارم شيرازي
بد نیست به نگاهی به این متن بندازید
اینو از بی بی سی گرفتم ،که کمی آدمو در بارشون به شک میندازه (نصرالله)
_____________________
در دو سه روز اخیر ویدئویی از یکی از سخنرانیهای تلویزیونی سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در سایت یوتیوب منتشر شده که واکنش بسیاری از کاربران ایرانی شبکه اینترنت را برانگیخته است.
ویدئو شامل بخشهایی از دو سخنرانی جداگانه سید حسن نصرالله است که سال گذشته در زمانهای متفاوتی ایراد شده و در نیمه نخست ویدئو که بخش بحث برانگیز آن است، صدا و تصویر با یکدیگر هماهنگ نیستند و همین باعث شده که بسیاری در اصالت آن تردید کنند و آن را دروغ و جعلی بپندارند.
هرچند، متن این اظهارات در سایت اینترنتی المنار، متعلق به حزب الله لبنان وجود دارد و قابل دسترسی است.
ترجمه سخنان بخش نخست ویدئو این است: " ... شاید منظور، ایران باشد اما در ایران امروز چیزی به نام پارسی سازی یا تمدن پارسی پیدا نمی شود. آنچه در ایران هست تمدن اسلامی است. آنچه در ایران هست دین محمد عرب هاشمی مکی قریشی تهامی مضری [اشاره به نسب عربی و اجداد پیامبر اسلام] است و بنیانگذار جمهوری اسلامی پدر در پدر عرب بوده و فرزند پیامبر خدا محمد است که درود خداوند بر او و خاندانش باد. امروز رهبر در جمهوری اسلامی، امام سید خامنه ای قریشی هاشمی، فرزند پیامبر خدا و فرزند علی بن ابی طالب و فاطمه زهراست که عرب بودند. شاید منظور ایران باشد ...".
در بخش دوم ویدئو که صدا و تصویر با یکدیگر هماهنگ می شود، سید حسن نصرالله سخنانی در مورد حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران بیان می کند: "... در چند هفته اخیر، بعضیها رؤیای پایان انقلاب اسلامی و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را در ایران در سر پروراندند اما این رؤیاها سراب است. این ایرانی که خیلیها در دنیا رخدادهای اخیرش را بزرگنمایی کردند، من امروز به شما تأکید می کنم که این ایران، نظام و حکومت و مردم و نخبگانش به برکت وجود رهبری حکیم، شجاع، رحیم، مدیر و مدبر، رهبری تاریخی که جناب امام سید خامنه ای – سایه اش پاینده باد – است، و به برکت حضور تاریخی سی ساله مردم، امروز نیرومندتر از پیش از بحران خارج شده و همین گونه که هست خواهد ماند ...".
سنگینی بار انتظار بر پشت ما ، سنگینی یک سال و دو سال نیست . سنگینی یک قرن و دو قرن نیست . حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست .. تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است بر می گردد . به آن تیر ها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست ، به آن سم اسب های کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد ، به آن خیانتی که دستان مردانگی را برید .. از آن زمان تا کنون به آب حیات انتظار زنده ایم ..انتظار منتقم خون حسین (ع)..
التماس دعا
ایهاالوهابی ...
لا تکلم بالعربی اگه مردی ....
اخرس والله العلی العظیم انت کذاب ...
بظهور مهدي الشيعة المنتظر والذي من مهامه
اولا الحكم بشريعة داؤد عليه السلام اي بشريعة اليهود يحكم بدون بينه
ثانيا يقتل العرب ويخرج عائشة رضي الله عنها ويقيم عليها حد الزنا والعياذ بالله ويخرج عمر بن الخطاب وابوبكر الصديق رضي الله عنهم ويقتلهم قاتل الله الشيعة الاثني عشري
ثالثا يعمم المتعة بالنساء
رابعا يقيم هيكل سليمان هو والشيعة
والفضيحة القوية جدا جعل مهديهم المزعوم شعاره نجمة داؤود
اي النجمة التي يتخذها الصهاينة كشعار لدولتهم ويدافع عن هذه النجمة ويتهم كل من يدوس عليها بجزمته بالكفر
فبعد ان عرفنا مؤسس عقيدة الشيعة الاثني عشرية عبدالله ابن سبأ اليهودي المنافق
الذي كاد علي بن ابي طالب رضي الله عنه ان يحرقه عندما اشار اليه وقال له انت انت الله
فقال له لو لم تنتهي لاحرقنك
فنفاه الى المدائن في فارس
وعرفنا ان في كتبهم ان المهدي او كما يسمونه القائم يحكم بشريعة داوؤد عليه السلام لايسئل الناس البينة ((اي لايحكم بشرع الله بل يحكم بشريعة منسوخه بالاسلام))
ومن كتبهم ان الشيعة سيقيمون هيكل سليمان مثلما يزعم الصهاينة
والفضيحة وضع نجمة الصهاينة على موقع امامهم المهدي والصورة اوضح دلالة
واليكم صورة من موقع مهديهم علما بأن كل كلامهم واستدلالهم كاذب
هر کدوم دو سه دقیقه بیشتر نیست
هرکس گوش کرد ، گریه اش گرفت
فوق العاده است
همه با اهنگ میکس شده
همه در مورد نزدیکی ظهور
از دست ندیدش
مجموعه صوتی ترنم انتظار - (128 kbs)
www.yasinmedia.com/fa/islamic-songs/431-tarannom-entezar-128kbps.html
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا